هدایت شده از روزنه
💥تحلیلی بر بازتاب جهت دار بیانات #آیتالله_یزدی توسط #فرید_مدرسی
💥اختصاصی
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
🔸فرید مدرسی خبرنگار اصلاح طلب، عضو حلقه #محمدقوچانی و گماشته مخصوص او در قم است.
🔹آنچنان که خود گفته از ابتدای دهه هشتاد که مأموریت حضور خبری در قم را یافته با کمک افرادی چون #رسول_جعفریان، توانسته با بیش از دویست نفر از رجال حوزوی ارتباط وثیق بهم بزند و نتیجه این روابط حساب شده، ساعت ها مصاحبه جهت دار و اعتراف گیری از این جماعت ناآشنا به رسانه بوده است.
احتمالا برخی از رجال به دلیل مواضع خاص خود در این مصاحبهها، مجبور شده اند خطوات بعدی را نیز طی کنند و اکنون در اردوگاه مخالفان انقلاب قرار بگیرند.
بعد از افشای ماهیت اختلاف افکن این فعال رسانهای، مدتی است عملیات رسانهای وی پیچیده تر شده اما همچنان او بعنوان یک نیروی سوخته رسانهای، قصد ترک زمین بازی را ندارد!
🔹حساسیت ویژه او نوعا معطوف به دو طیف خودی و غیرخودی است؛ او از همه حامیان #حوزه_سکولار با تمام وجود حمایت می کند البته اگر مدتی است که کمتر توفیق می یابد به دلیل ظرفیت های رو به زوال اوست نه کاهش حجم اقداماتش یا چیز دیگر.
راهبرد حفظ وحدت، اجماع بر موارد اشتراکی و هم افزایی رسانهای و تشکیلاتی به شدت مورد توجه وی قرار دارد.
🔹در مقابل، جریان انقلابی قم نیز به طور جدی توسط او و امثال او رصد می شوند و در پوشش اخبار این جبهه، راهبرد اختلاف افکنی و هزینه تراشی، در دستور کار قرار می گیرد و تا کنون بارها نتیجه داده است که دلیل اصلی آن هم عدم آشنایی #انقلابیون_قم با عملیات چندوجهی جریان #ضدانقلاب_قم و #رخنه_های_نفوذ در این جبهه بوده است.
🔸در یادداشت اخیر (https://eitaa.com/rozaneebefarda/1627)، مدرسی با کاربست چند تکنیک ساده رسانهای، عملیات روانی پرحجم و پیچیدهای طراحی شده است که در ادامه، برخی ابعاد آن واگویه خواهد شد:
🔹او تلاش کرده در مقابل آیت الله یزدی و جامعه مدرسین به جبهه سازی بپردازد و ریاست قوه مجریه، رییس مجمع تشخیص و عضو ارشد #نشست_اساتید را در یک جبهه نشان دهد.
شاید برخی بر اساس بعضی شواهد و اخبار،نظر به وجود چنین رابطهای در عالم واقع داشته باشند که جای بحث و بررسی بسیار دارد اما مدرسی فارغ از اصل وجود یا عدم وجود چنین رابطهای تلاش دارد همزمان نهادهای عالی نظام و تشکلهای زاویه دار حوزوی را در ذیل یک چتر رسانهای جمع کند و علیه جامعه مدرسین بشوراند!
🔸تکذیب گاه و بی گاه بیانات آیتالله یزدی توسط روابط عمومی این تشکل اصیل نیز دقیقا تکمیل کننده پازل امثال فرید مدرسی است و نه تنها کمکی به جمع شدن ماجرا نمی کند که نوعی انفعال را نشان می دهد که دقیقا مدتهاست که پاشنه آشیل مورد سوءاستفاده جریان غیرانقلابی و ضدانقلاب قم است.
اگر واقعا آیتالله یزدی آن سخنان را نفرمودهاند چرا بلافاصله بعد از انتشار و قبل از دستمایه شدن توسط مخالفان، #تکذیبیه صادر نمی شود و اگر گفته شده و اکنون مصالحی درمیان است، جای درنگ و تأمل جدی وجود دارد که با کدامین قوه عاقله ای به اعتبار تاریخی یک نهاد اصیل و دبیر محترمش ضربه وارد می کنند؟!
🔹یکی از خطوط ثابت در هجمه های گاه و بیگاه اصلاحطلبان در قم به معاونت تبلیغ حوزه و شخص آقای نبوی است. فرید مدرسی مدتهاست انگار نذر کرده که در هر مطلب مرتبط و غیر مرتبطی به لگدپراکنی علیه چهرههای خدوم و اصیل حوزه بپردازد.
یک جستجوی ساده در کانال شخصی او، مدعا را اثبات خواهد کرد.
به راستی اگر یک مسئول حوزوی در مدتی طولانی در یک منصب قرار دارد، فارغ از درستی یا نادرستی این مسئله، چرا باید برای چند ریش تراش غیرحوزوی درس ناخوانده طرفدار فتنه ۸۸ اینقدر مهم باشد؟! چرا سایر افراد با شرایط مشابه مورد تهاجم نیستند؟!
🔶پی نوشت
گفته می شود برخی چهرههای رسانهای اصلاحطلب با بعضی نهادهای خاص مرتبط اند و رانت خبری و حمایت حقوقی و نفوذ سیاسی روزافزون این جماعت، مرهون همین ارتباطات خاص است.
فارغ از تأیید را رد این سنخ اخبار، آن نهادهای ارجمند نباید فراموش کنند که روزگاری یک شکارچی نیمه خبره برای شکار خرس راهی جنگل شده بود اما در اولین مواجهه، شکار خرس شد!
اجیر شدن برخی فعالان رسانهای غیرحرفهای توسط یک جریان ورشکسته سیاسی برای انتخابات ۱۴۰۰ نیز مساله دیگری است که باید در مورد آن بیشتر بنویسیم اما اجمالا باید درنظر داشت که از طریق همین نیروهای سوخته رسانهای می توان راهبردهای سیاسی همین جریان غرب اندیش شکست خورده را تحلیل کرد و از این رو، پی جویی ابعاد حوزوی عملیات روانی و تشکیلاتی اعتدالگرا یان غرب اندیش، کار آسانی خواهد بود. البته تنها برای اولوالالباب!
@rozaneebefarda
كتاب ملة إبراهيم ودعوة الأنبياء والمرسلين
https://archive.org/download/KeTab_NEW/tawhed.doc
الكواشف الجلية في كفر الدولة السعودية
https://archive.org/download/KeTab_NEW/Sauod.doc
https://archive.org/download/alhrob_alsria/alhrob_alsria.pdf
اسم الكتاب: الحروب السرية للاستخبارات الإسرائيلية
اسم المؤلف: إيان بلاك و بني موريس
اسم المترجم: العقيد الركن إلياس فرحات
عدد الصفحات: 448 صفحة
سنة النشر: 1998م
نبذة:
يعرض هذا الكتاب لتاريخ أجهزة المخابرات الإسرائيلية، منذ ولادتها في الثلاثينات حين أنشا عزار دانين منظمة الشاي، وهي جهاز الاستخبارات الذي كان يعمل لصالح الطائفة اليهودية في فلسطين، والذي كانت تستثمر معلوماته الوكالة اليهودية وجناحها العسكري الهاغانا، ثم يعرض لتطور أجهزة الاستخبارات بعد إنشاء دولة إسرائيل وتفرعها إلى ثلاثة أجهزة رئيسية هي:
الأول الشين بيت وهو جهاز الأمن العام المسؤول عن الأمن ومكافحة التجسس داخل إسرائيل، وعن أمة الأشخاص الإسرائيليين داخل إسرائيل وخارجها، وبرز هذا الجهاز في اكتشاف أعمال التجسس داخل إسرائيل وفي أعمال القمع في الضفة الغربية وفي غزة.
الثاني: هو جهاز الاستخبارات العسكرية أمان المسؤول عن جمع المعلومات العسكرية، وبرز هذا الجهاز قبيل حرب 1967 حين كان له الدور الأكبر في التحضير للحرب وخوضها.
الثالث: هو جهاز الموساد المسؤول عن الاستخبارات السياسية في الخارج، وله محطات في معظم دول العالم ويهتم بإقامة علاقات طويلة الأمد في تلك الدول، وقد اشترك بالعديد من الأعمال الإرهابية ونفذ اغتيالات لعدد كبير من الشخصيات العربية والفلسطينية.
كما يعرض للحروب التي خاضتها هذه الأجهزة على مدى أربعين عاما، مستندا إلى وثائق حقيقة معتمدا السرد المنهجي، كاشفا أن هذه الأجهزة قوية وفاعلة إلا أنها ليست أسطورية وقد أمكن خرقها مرات عديدة وإن كانت قد نجحت في بعض ا
پسر انقلابی: شهید توسط اسرائیل
آیت الله لطفی: الگوی بسیجی انقلابی در حوزه
💠اسرار پیدا
کانال جریانشناسی و تاریخ معاصر:
💠 @asrar_p
چرا الگوهای خود را نمیبینیم؟
💠اسرار پیدا
کانال جریانشناسی و تاریخ معاصر:
💠 @asrar_p
💠 ماهیت مرجعیت:
مرجعیت در تقلید و ولایت سیاسی
نه در افتای صرف
🔹مرحوم سید محمد فشارکی، از بزرگ ترین شاگردان میرزای شیرازی و استاد حاج شیخ عبدالکریم حائری است. مرحوم حائری می گوید:
🌸من از استاد خود، آیة الله فشارکی شنیدم که فرمود: آن هنگامی که میرزای شیرازی اوّل درگذشتند، رفتم منزل، دیدم مثل این که در دلم یک نشاطی هست، هر چه اندیشیدم جای نشاطی نبود، میرزای شیرازی در گذشته، استاد و مربی من بوده... مدتی اندیشیدم ببینم کجا خراب شده، این نشاط مالِ چیست؟ بالأخره به این نتیجه رسیدم که شاید نشاط از این است که همین روزها من مرجع تقلید می شوم. بلند شدم رفتم حرم و از حضرت خواستم که این خطر را از من رفع کند؛ گویا حس می کنم که تمایل به ریاست دارم.
🌸ایشان تا صبح در حرم به سر می برد و صبح وقتی برای تشییع جنازه می آید، او را با چشمانی پر التهاب می بینند و معلوم بوده که همه ی شب را مشغول گریه بوده است و بالأخره تلاش کرد و زیربار ریاست نرفت.
🔹هنگامی که برای قبول مرجعیت، به آیة الله سید محمد فشارکی قدس سره مراجعه کردند، فرمود: «من، شایسته ی مرجعیّت نیستم؛ زیرا، ریاست شرعی، به جز علم فقه و شناختِ احکام، امور دیگری از قبیلِ آگاهی از مسایل سیاسی و شناختن موقعیّت امور جاری و موضع گیری های درست در هر کار را نیز لازم دارد و اگر من در این کار دخالت کنم، به تباهی کشیده می شود. برای من، غیر از تدریس، کار دیگری جایز نیست».
🌷و بدین گونه این عالمِ نَفْس کشته، مردم را به میرزا محمد تقی شیرازی ارجاع می دهد.
@andishkade_f_h
🌷🇮🇷 اندیشکده فقه حکومتی 🇮🇷 🌷
💠اسرار پیدا
کانال جریانشناسی و تاریخ معاصر:
💠 @asrar_p
هدایت شده از تنویر
*تقویم عاشورا*
طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک در «گاهشماری ایرانی»، واقعه کربلا به حساب گاهشماری شمسی ۲۱ مهر سال ۵۹ هجري شمسی میشود.
تاریخ شمسی هم مثل قمری نیست که تغییر کند. موقعیت زمین نسبت به خورشید ثابت است و میشود با در آوردن اوقات شرعی شهر کربلا در این تاریخ، حرفهای مقتلنویسان را به ساعت و دقیقه برگرداند.
*روز عاشورا چگونه گذشت؟*
در این تحقیق علمی، اوقات شرعی روز ۲۱ مهر به افق کربلا (که در طول قرون حداکثر ۳-+ دقیقه اختلاف میتواند داشته باشد) را استخراج کردهایم و روایات مقتلنگارها را با این ساعتها تنظیم کردهایم.
*۵:۴۷ اذان صبح*
امام(ع) بعداز نماز صبح، برای اصحابش سخنرانی کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد و بعد دعا خواند: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب...
خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری»
طرف مقابل نيز نماز را به امامت عمر سعد خواند و بعداز نماز صبح، به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند.
*حدود ساعت ۶:۰۰*
امام حسین(ع) دستور دادند تا اطراف خیمهها خندق بکنند و آن را با خار بوته ها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند.
*طلوع آفتاب*
کمی بعد از طلوع آفتاب، امام(ع) سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود. رو به روی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آنها خطبهای خواند. صفات و فضایل خودش، پدر و برادرش را یادآوری فرمودند و اینکه کوفیان به امام(ع) نامه نوشتهاند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از حجّار بن ابجر و شبث ربعی پرسید که مگر آنها او را دعوت نکردهاند؟
آنها انکار کردند!
امام(ع) نامههایشان را به طرف آنها پرتاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آنها تمام کردهاست.
یکی از سران جبههی مقابل، از امام(ع) پرسید: چرا حکم ابن زیاد را نمیپذیرد و آنها را از جنگ مقابله با پسر پیامبر(ص) نمیرهاند؟
اینجا بود که امام(ع)، آن جمله معروفشان را فرمودند:
«أَلَا وَإنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ: بَيْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه...
فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است، من را بین کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده! ذلت از ما دور است.»
سخنرانی امام(ع) حدوداً نیم ساعت طول کشیدهاست.
*حدود ساعت ۸:۰۰*
بعد از سخنرانی امام(ع)، چند نفر از اصحاب آن حضرت، به روایتی بُرَیر که «سید القرآء» (آقای قرآن خوانهای کوفه بود _ الفتوح) و به روایتی زهیر (تاریخ یعقوبی و طبری) خطاب به کوفیان، سخنان مشابهی گفتند.
بعداز سخنان زهیر و بریر، امام فریاد معروف «هل من ناصر ینصرنی» را سر دادند.
چند نفری دچار تردید شدند! از جمله حُر و فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند.
بعید نیست که کسان دیگری هم با دیدن شدت گرفتن احتمال جنگ، از سپاه کوفه فرار کرده باشند.
*حدود ساعت ۹:۰۰*
روز به وقت چاشت رسیده بود که شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا این قدر تعلل میکند؟ عمر سعد عاقبت رضایت به شروع جنگ داد.
اولین تیر را به سمت سپاه امام(ع) رها کرد و خطاب به لشگریانش فریاد زد:
«نزد عبیدالله، شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم.»
بعداز انداختن تیر توسط عمر سعد، کماندارهای لشکر کوفه همگی با هم شروع به تیراندازی کردند. امام به یارانش فرمودند:
«اینها نماینده این قوم هستند. برای مرگی که چارهای جز پذیرش آن نیست، آماده شوید.»
چند نفر از سپاه امام در این تیر باران کشته شدند. (تعداد دقیق را نمیدانیم. تعداد کشتگان تیراندازی با تعداد کشتگان حمله اول ۵۰ نفر ذکر شدهاست.)
*حدود ساعت ۱۰:۰۰*
بعد از تیراندازی، «یسار»، غلام «زیاد بن ابیه» و «سالم» غلام عبیدالله ابن زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن، در ابتدای جنگ بیرون آمدند. عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امام حسین(ع) نگاهی به او کرد و فرمود:
«به گمانم حریف کشندهای باشی» عبدالله آن دو نفر را کشت. البته انگشتان دست چپش قطع شد.
بعد از این نبرد تن به تن، حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار به جناح راست سپاه امام حسین(ع) حمله کرد اما حبیب و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزهها حمله را دفع کردند.
همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام(ع) حمله برد. زهیر و یارانش به جنگ مهاجمین رفتند. خود شمر در این حمله زخم برداشت.
بعداز عقبنشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد ۵۰۰ تیرانداز فرستاد که دوباره سپاه امام(ع) را تیرباران کردند که آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر ۲۳ اسب لشکریان امام(ع)، تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند. الفتوح، آن نفرات را ۵۰ نفر و ابن شهرآشوب ۳۸ نفر ذکر کردهاست.
اولین شهید، ابوالشعثا بود و ۸ تیر انداخت که ۵ نفر از دشمن را کشت.
امام(ع) او را دعا کرد.
گروهی از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام(ع)حمله کنند. زهیر و ۱۰ نفر به آنها
هدایت شده از تنویر
حمله کردند.
*حدود ساعت ۱۱:۰۰*
بعداز این حملات، امام(ع) دستور تک تک به میدان رفتن را به یاران داد.
اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زندهاند نگذارند که کسی از بنیهاشم به میدان برود.
انگار برای شهادت با هم مسابقه داشتند.
بعضی «در مقابل نگاه امام(ع)» شهید شدند.
یکی از اولین کسانی که کشته شد، پیرمرد زاهد، جناب بریر بود. مسلم بن عوسجه بعد از او کشته شد. حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش میتوانستم وصیتهای تو را اجرا کنم.
مسلم با دست امام حسین(ع) را نشان داد و گفت: «وصیت من این مرد است».
یک بار، هفت نفر از اصحاب امام(ع) در محاصره واقع شدند، حضرت عباس(ع) محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد.
*اذان ظهر*
حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد.
چون که نوشتهاند، امام(ع) خطاب به اصحاب فرمودند:
یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم.
یکی از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمیشود.» حبیب به او گفت: «ای حمار! فکر میکنی نماز شما قبول میشود و نماز پسر پیامبر(ص) قبول نمیشود؟» به جنگ او رفت اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب کشته شد.
امام(ع) از شهادت حبیب متأثر شد و برای اولین بار در روز عاشورا گریست. رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو میگذارم.»
امام(ع) نماز را شکسته و به قاعده «نماز خوف» خواند. گروهی از اصحاب به امام(ع) اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند.
نوشته اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟»
*حدود ساعت ۱۳:۰۰*
۳۰ نفر از اصحاب امام(ع) تا وقت نماز زنده بودند و بعد از این ساعت شهید شدند.
بعد از کشته شدن اصحاب، نوبت به بنی هاشم رسید. اولین نفر، حضرت علی اکبر(س) بود.
البته الفتوح، عبدالله بن مسلم بن عقیل را اولین شهید بنی هاشم خواندهاست. این عبدالله بن مسلم، به طرز ناجوانمردانهای شهید شد. شهادت او بر جوانان بنی هاشم گران آمد. دسته جمعی سوار شدند و به دشمن حمله بردند. امام آنها را آرام کرد و فرمود:
«ای پسرعموهای من، بر مرگ صبر کنید. به خدا پس از این هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید.»
*حدود ساعت ۱۴:۰۰*
عاقبت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) تنها ماندند.
عباس(ع) اجازه میدان خواست، اما امام(ع) او را مأمور رساندن آب به خیمهها کرد. دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس(ع) دلاور در حالیکه با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت، در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. اباعبدلله(ع) سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت. امام(ع) برای دومین بار، بعداز مرگ برادر عزیزش، گریه کرد و فرمود:
«اکنون دیگر پشتم شکست.»
*حدود ساعت ۱۵:۰۰*
امام(ع) به طرف خیمهها برگشت تا خداحافظی کند. همچنین پیراهنش را پاره پاره کرد و پوشید تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنهاش نکنند.
وقت وداع با اهل بیت، کودک شیرخوارهاش علی اصغر(س) را به میدان برد تا او را سیراب کند که به تیر حرمله کشته شد.
امام(ع) به میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان میشد. بعضی تیر میانداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب میکردند.
شمر و ۱۰ نفر به مقابله با امام(ع) آمدند.
بعداز شهادت امام(ع)، بر پیکر مبارکش جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴زخم شمشیر شمرده شد.
در مقاتل نوشتهاند: زمانی که امام(ع) در آستانه شهادت بود، کسی جرأت نمیکرد به سمت ایشان برود، اهل حرم از صدای اسب ایشان (ذوالجناح) متوجه شده و بیرون دویدند. کودکی به نام عبدالله بن حسن(ع) دوید و به طرف مقتل امام آمد. او را در بغل عمویش کشتند. امام ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند:
«خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر!»
*۱۶:۰۶ مقارن با اذان عصر*
وقت شهادت امام(ع) را وقت نماز عصر گفتهاند. روایت تاریخ طبری به نقل از وقایعنگار لشکر عمر سعد چنین است: «حمید بن مسلم گوید: پیش از آن که حسین(ع) کشته شود، شنیدم که میگفت:
«به خدا پس از من، کسی را نخواهید کشت که خداوند از کشتن او، بیش از کشتن من بر شما خشم آرد.»
گوید: آنگاه شمر میان کسان بانگ زد که «وای بر شما! منتظر چیستید؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند، بکشیدش!»
گوید در این حال سنان بن انس حمله برد و نیزه در قلب امام(ع) فرو برد...
*حدود ساعت ۱۷:۰۰*
بعداز شهادت امام(ع)، عدهای لباسهای آن حضرت را غارت کردند که نوشتهاند تمام این افراد، بعدها به مرضهای لاعلاج دچار شدند.
غارت عمومی اموال امام حسین(ع) و همراهانش آغاز شد. عمر سعد ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد و حتی نگهبان برای خیمهها گذاشت.
یکی از شیعیان بصره به اسم سوید بنمطاع بعداز شهادت امام(ع) به کربلا رسید و برای دفاع از حرم امام(ع
هدایت شده از تنویر
) جنگید تا شهید شد.
*نزدیک غروب آفتاب*
سر امام(ع) را از بدن جدا میکنند و به خولی میدهند تا همان شبانه برای ابن زیاد ببرد.
آنگاه، به دستور عمر سعد، بر بدن مطهر امام(ع) و یارانش اسب میدوانند تا استخوانهایشان هم خرد شود.
*۱۸:۴۹ مقارن با اذان مغرب*
داستان روز غمانگیز عاشورا، اینطور تمام میشود! در حالی که عمر سعد دستور نماز جماعت مغرب را میداده، سنان بن انس بین مردم میتاخته و رجز میخوانده که «افسار و رکاب اسب مرا باید از طلا بکنید! چرا که من بهترین مردمان را کشتهام!»