از آش روزگار چنان دهانم سوخت که از ترس آب یخ را هم فوت میکنم! #حسین_پناهی 💟 @asrar_movafaghiyat

سلام اول هفته تون عالی چهارم خرداد ماه نوزدهم رمضان خدایا🙏 باتوکل به نام اعظمت هفته رو شروع میکنیم به امید ۷روز خیروبرکت ۷روز سلامتی ۷روز آرامش و پیشرفت ۷روز زندگے پر از خوشبختی 💟 @asrar_movafaghiyat

خوشبختی خود به خود به وجود نمی آید، رسیدن به خوشبختی فرآیندی فعال است که نیازمند تلاش است. افکار غلط را کنار بگذارید، به اضطراب ها غلبه کنید، علاقه ها را شناسایی کنید، وارد یک رابطه معنادار با یک انسان دوست داشتنی شوید... فراموش نکنیم انسانها خود به خود خوشبخت نمی شوند، تلاش کنید؛ تلاش کنید؛ و باز هم تلاش کنید... آلبرت اِلیس 💟 @asrar_movafaghiyat

✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✨دلتنگی من✨ من آدمِ دلتَنگی هستم، ازون دلتنگا که یادشون نمیره آدمارو، ازونا که لیستِ مخاطبین گوشیشون پٌر از شمارَست، شماره ی آدمایی که شاید یه بار اتفاقی دیدمشونو دیگه هرگز تکرار نشدن ... من آدمِ دلتنگی هستم، من حتی دلم واسه اون راننده ی پیر که پارسال بِهِم زردآلو داد تنگ شده یا اون خانومه که روزِ درختکاری تو پارک باهم درباره ی محیط زیست حرف زدیم حتی واسه اون دختره که ازم بدش میومد و همیشه پشت سرم حرف میزد !.. من آدمِ دلتنگی هستم و دلتَنگیام یه روزا اونقدر زیاد میشه که میرَم تو خاطره ها، میرَم تو بَچگیام و دوباره از مامانم میپرسم "چنتا دیگه بخوابیم، بعد میریم خونه ی بابابزرگ؟ " مامان هم واسه دلخوش شدنم با دَستِش پنج رو نشون میده میگه "اینقدر دیگه بخوابیم میریم ..." منم ذوق میکنم و دلم میخواد تٌند تٌند بخوابم که زودتر پنجتا بشه و بریم پیشِ بابابزرگ... من این روزا بیشتر از همیشه وَصلَم به گذشته، به آدماش، به خاطره هام، به بچگیام! من این روزا دلم میخواد شِمٌردن یادم بره که ندونَم چند روز و چند ماه و چند ساعت از دلتنگیام میگذره، که هنوزم فکر کنم واحدِ اندازه گیریِ دیدنِ آدما خوابیدنِ منه، نه گذشتِ زمان... من این روزا از همیشه دلتنگتَرَم، از همیشه! . ✍️#نازنین_عابدین_پور 💟 @asrar_movafaghiyat

نگرش تا سال 1954 باور تمام دنيا بر این بود که یک انسان نمی تواند یک کیلومتر را زیر 4 دقیقه بدود ... آنها باور داشتند که انسان محدودیت های فیزیکی دارد که هیچگاه نخواهد توانست یک کیلومتر را زیر 4 دقیقه بدود! تا اینکه سر و کله " راجر بنستر " پیدا شد و در یک مسابقه یک کیلومتر را در کمتر از 4 دقیقه دوید... از آن به بعد در یکسال حدود بیست هزار نفر این رکورد را زدند و کم کم این کار به سطح دبیرستان ها کشیده شد! چه چیزی فرق کرد ؟ در عرض یکسال؟ هیچ چیز فقط یک کلمه : باور ... باور انسانها عوض شد که میتوانند 💟 @asrar_movafaghiyat

یکشنبه پنجم خرداد ماه بیستم رمضان ارزومیکنم بهترین معمار ، زندگیتان باشد ستون خانه تان ازعشق وبرکت سقف خانه تان بلوری فضای خانه تان پرمهر 🌺 💟 @asrar_movafaghiyat

نیم ساعت استفاده روزانه از اینستاگرام یا فیسبوک افسردگی می‌آورد ! به عقیده محققین وقتی عکس دوستان و آشنایان رو در شبکه های اجتماعی می‌بینیم، ناخودآگاه اونا رو با خودمون مقایسه میکنیم و این مسئله تاثیر منفی رو ذهنمون میذاره و در نتیجه افسرده میشیم!/ دیلی میل زمان استفاده از اینستاگرام یا فیس بوک رو کاهش بدید تا شادتر زندگی ‌کنید 👌 💟 @asrar_movafaghiyat

خدایا بر ما تحمیل نکن آنچه را که تحمل آن را نداریم.... 💟 @asrar_movafaghiyat

یک کمونیست مجوز مهاجرت از آلمان به روسیه را کسب کرد. هنگام خروج از آلمان در فرودگاه مامور وسایل او را چک کرد! یک مجسمه دید از او پرسید: این چیه؟ مرد گفت: شکل سوالت اشتباهه آقا؟ بپرس این کیه، این مجسمه هیتلر مرد بزرگ آلمان است که توی تمام کشور عدالت و دموکراسی برقرار کرد. من هم برای بزرگداشت این شخص مجسمه اش همیشه همراهمه… مامور گمرک گفت درسته آقا، بفرمایید. در فرودگاه روسیه مامور گمرک هنگام تفتیش مجسمه را دید و از کمونیست پرسید: این چیه؟ مرد گفت: بگو این کیه؟ گفت این مجسمه مرد منفور و دیوانه ای است که مرا مجبور کرد از آلمان برم بیرون. مجسمه اش همیشه همرامه که تف و لعنتش کنم. مامور گمرک گفت: بله درسته آقا، بفرمایید چند روز بعد که کمونیست توی خونه اش همه فامیل را دعوت کرد. پسر برادرش مجسمه را روی طاقچه دید وپرسید: این کیه؟ مرد گفت پسرم سوالت اشتباهه. بپرس این چیه؟ این ده کیلوگرم طلای ۲۴ عیاره که بدون عوارض گمرکی از آلمان به اینجا آوردم!! سیاست یعنی همین: سیاست یعنی اینکه یک حرف را به مردم به صورتهای مختلف بیان کنی 💟 @asrar_movafaghiyat

✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✨همسفر ✨ ✍️ از قدیم گفتن اگه ڪسی رو خواستی بشناسی باهاش همسفر شو با یڪی از دوستام تازه آشنا شده بودم یه روز بهم گفت فردا میخوام برم شیراز. گفتم: منم ڪار دارم باهات میام. 1- سر وعده اومد در خونه مون سوئیچ ماشینشو دو دستی تعارف ڪرد گفت بفرما شما رانندگی ڪنید. گفتم ممنون؛ حالا خسته شدی من میشینم. معرفت اول 2- رسیدیم سر فلڪه خروجی شهر خواستیم از دڪه یه چیز خوردنی برا تو راه بگیریم . من رفتم از دڪه اولی بخرم گفت بیا از اون یڪی بخریم. گفتم: چه فرقی داره؟!!! گفت: اون مشتریهاش ڪمتره، تا ڪسب اونم بگرده... 3- ایستگاه خروجی شهر گفتم صبر ڪن دوتا مسافر سوار ڪنیم هزینه بنزین در بیاد. گفت: این مسافرڪش ها منتظر مسافرن، گناه دارن، روزیشون ڪم میشه. 3-بین راه یه مسافر فقیری دست بلند ڪرد. اونو سوار ڪرد. مسیرش ڪوتاه بود؛ پول ڪه ازش نگرفت، 5هزار تومن هم بهش داد. گفتم رفیق معتاد بود ها. گفت: باشه اینها قربانی دنیاطلبان روزگار هستن. مهم اینه ڪه من به نیّت خشنودی خدا این ڪار را ڪردم. 5-رسیدیم ڪنار قبرستان شهر، یه آدم حدود چهل ساله یه مشما قارچ ڪوهی دستش بود. بهش گفت: همش چند؟ گفت: 13هزار تومن. ازش خرید. گفتم: رفیق اینقدر ارزش نداشتا. گفت میدونم میخواستم روزیش تامین بشه.. 6- رسیدیم شيراز، پشت چراغ قرمز یه بچه 10ساله چندتا دستمال ڪاغذی داشبردی دستش بود. گفت 4تا 5هزارتومن. 4تا ازش خرید. گفتم رفیق اینقد ارزش نداشتا. گفت: میدونم، میخواستم روزیش تامین بشه. گناه داره تو آفتاب وایساده. یه جای دیگه هم از یه بچه یه ڪتاب دعا خرید 2 هزاروتومن!!! 7- از روی یڪ پل هوایی رد میشدیم، یه پیرمرد دستگاه وزنه (ترازو) جلوش بود. یه ڪم رد شدیم، یه دفعه برگشت گفت میای خودمونو وزن ڪنیم؟ گفتم: من وزنمو میدونم چقدره. گفت باشه منم میدونم اگه همه مثل من و تو اینجوری باشن این پیرمرد روزیش از ڪجا تامین بشه؟!!! گفتم باشه یه پولی بهش بده بریم. گفت نه، غرورش میشڪنه، میشه گدایی؛ اینجوری میگه ڪاسبی ڪردم. 8-یه گدایی دست دراز ڪرد. یه پول خورد بهش داد. گفتم: رفیق اینها حقه بازنا. گفت: ما هیچ حاجتمندی را رد نمیڪنم. مبادا نیازمندی را رد ڪرده باشیم. 9-اگه میخواستم در مورد یڪی حرف بزنم بحث رو عوض میڪرد میگفت شاید اون شخص راضی نباشه در موردش حرف بزنیم و غیبتش رو ڪنیم... 10-یڪی بهش زنگ زد گفت پول واریز نڪردی؟!!! گفتم: رفیق، بچه هات بودن؟ گفت: نه، یه بچه فقیر از مهدیه رو حمایت مالی ڪردم. اون بود زنگ زد. گفتم: چن بهش میدی؟!!! گفت سه مرحله در یڪ سال 900 هزار تومن. اولِ مهر، عید و تابستان سه تا سیصدتومن. 11-تو راه برگشت هم از سه تا ڪودڪ آویشن ڪوهی خرید. گفت اگر فقط از یڪیشون بخرم اون یڪی دلش میشڪنه. میدونین من تو این سفر چقد خرج ڪردم؟!!! 3هزار تومن!!! یه بسنی برا رفیقم خریدم چون همینقدر بیشتر پول تو جیبم نبود. من ڪارت داشتم رفیقم پول نقد تو جیبش گذاشته بود.‌ به من اجازه نمیداد حساب ڪنم. میدونین شغل رفیق من چه بود؟!!! لوله ڪش، تعمیرات ڪولر و آبگرمڪن بود و یه مغازه ڪوچڪ داشت. میدونین چه ماشینی داشت؟!!! پرایدِ 85 میدونین چن سالش بود؟!!! 34 سال. میدونین من چه ڪاره بودم؟!!! ڪارمند بودم، باغ هم داشتم. میدونین چه ماشبنی داشتم؟ 206 صندوق دار؛ ڪلڪ زدم گفتم خرابه ڪه اون ماشینشو بیاره.. بعضیها بزرگوار به دنیا اومدن تا دیگران هم ازشون چیزایی یادبگیرن ارسالی از داود 💟 @asrar_movafaghiyat

سلام دوشنبه ششم خرداد و بیست و یکم رمضان با خلوص امروز اگر قرآن گرفتی روی دست بی ریا بودی و در خلوت اگر قلبت شکست💔 گوشه ی چشمی به ما کن شاید امروز ذکر تو در قلب مولایم علی نشست سالروزضربت خوردن حضرت علی(ع)و شهادت مظلومانه ایشان تسلیت باد🏴 💟 @asrar_movafaghiyat

💫هیچوقت تو دایره ی راحتیِ خودت نمون.... هر روز به دنبال یه چالشِ جدید باش.... هر روزبه دنبال یاد گرفتن یه مهارت تازه باش.... هر روز بخواه یه کمی بهتر باشی کمی بهتر از دیروز باشی، کمی صبورتر، کمی بخشنده تر،کمی مهربون تر … زندگی ارزششو داره؛ تو فقط یه بار به دنیا میای.... 💟 @asrar_movafaghiyat