🔴🔴🔴 آموزش رایگان 🔴🔴🔴
⛔️همراه با تمرین در گروه ایتا
چهارشنبه شب ✅
⛔️در این جلسه قافیه و ردیف را یک ساعته به خوبی و حرفه ای یاد خواهید گرفت
⛔️با بهترین و جدیدترین متد روز ادبیات
⛔️بسیار ساده، روان و حرفه ای
⛔️لطفا به دوستان و علاقه مندان ادبیات اطلاع دهید
https://eitaa.com/joinchat/3830120506C1392f0c7ec
هدایت شده از علیرضا پناهیان
6.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 آداب عید غدیر از زبان امیرالمؤمنین(ع)
👈🏼 برای آقا کم نگذارید ...
📌مشارکت در طرح تهیه ۱۱۰ هزار پرس چلوکباب جهت توزیع درب منازل نیازمندان در بیش از ۱۰۰ شهر و روستا
🔻پرداخت آنلاین:
📎 Ghadir.org/etaam
🔻 شماره کارت و حساب بانک ملی به نام خیریه غدیر:
📎 0104170417007
📎 6037991199539200
#اطعام_غدیر
@Panahian_ir
#ولادت_امام_علی_النقی_الهادی_ع
هرکسی پرسید از نام و تبار و شهرتم
سینه را کردم سپر گفتم که عبدالهادی ام
✍شاعر: مهدی علی قاسمی
#السلام_علیک_یا_علی_النقی_ع
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
══💝══════ ✾ ✾ ✾
مداحی آنلاین - مژده بدید شب شادی شد - سید رضا نریمانی.mp3
9.27M
🌸#میلاد_امام_هادی(ع)
مژده بدید شب شادی شد
ابن الرضا اَبَالهادی شد
🎤 #سید_رضا_نریمانی
#السلام_علیک_یا_علی_النقی_ع
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
══💝══════ ✾ ✾ ✾
#داستان-کودکانه
هدیه🌹
خانم مشتری از فروشنده تشکر کرد و پاکت های خرید را براشت.از در بیرون رفت.
سمانه دوباره اسکانس هایش را نگاه کرد.
فروشنده پرسید:
-خانم کوچولو، چیزی می خواستی؟
سمانه مِن مِن کرد و گفت:
-بله، یعنی شما چیزی هم دارید که ارزون باشه؟
فروشنده پرسید:
-مثلا چقدر؟
سمانه دستش را بالا برد و پول هایش را نشان داد.
فروشنده خندید و گفت:
-نه دخترم با این ها فقط می تونی برای خودت خوراکی بخری.
سمانه ناراحت شد و از مغازه بیرون رفت.
دوباره از پشت ویترین به عروسک های مو طلایی نگاهی انداخت.
پول هایش را در جیبش گذاشت و رفت.
وقتی به خانه رسید، مادر در باز کرد. با لب های آویزان، سلام داد.
مادر جوابش را داد وگفت:
-چیزی شده؟
سمانه گفت:
-نه، هیچی نشده.
به اتاق رفت و لباسش را عوض کرد. بعد از ناهار مشغول انجام تکالیفش شد. از لای کتابش، کارت دعوتِ تولدِ طهورا، به زمین افتاد. آهی کشید و با خودش گفت:
-ولی بدون کادو که نمی تونم برم تولد.
هر چه با خودش فکر کرد که چه کادویی ببرد، فکرش به جایی نرسید. می دانست که مادر هم پولی ندارد.
کتابش را بست و به طرف کمد رفت. درش را باز کرد. بسته کاغذ رنگی را برداشت. خانم معلم چند کاردستی یاد داده بود. قیچی و چسب را برداشت و مشغول ساختنِ کاردستی شد.
یک خانه ویلایی کوچک که در حیاطش درخت و گل داشت. کارش که تمام شد، با خوشحالی آن را روی میز گذاشت.
روز بعد تعطیل بود و طهورا همه بچه ها را به جشن تولدش دعوت کرده بود. سمانه از مادرش اجازه گرفت. کاردستی اش را برداشت و به خانه طهورا رفت. وقتی وارد خانه شد، جعبه های بزرگ کادو شده را دید. نگاهی به کار دستی اش انداخت. با خودش گفت:"کاش اصلا نمی آمدم."
بچه ها مشغول خوردن میوه بودند. با دیدن کاردستی اش، بعضی ها پچ پچ کردند و خندیدند.
طهورا از اتاق بیرون آمد. تا او را دید نزدیک شد.
دستش را گرفت و گفت:
-خوش اومدی، وای این کادوی خوشگل رو برای من آوردی؟
لب های سمانه از هم باز شد و گفت:
-تولدت مبارک.
طهورا خندید و گفت:
-ممنونم، خیلی برای ساختنِ این کاردستی زحمت کشیدی. خیلی قشنگ شده.
دست سمانه را گرفت. با هم کنار بقیه دوستانشان رفتند. موقع نشان دادن کادوها شد. چند تا از بچه ها عروسک مو طلایی گرفته بودند. چند تای دیگه عروسک های کوچک تر. همه کادوها عروسک بود.
طهورا با خوشحالی، کاردستی سمانه را نشان داد و گفت:
-سمانه برام خونه عروسک درست کرده.
همه دست زدند و از کاردستی سمانه تعریف کردند. سمانه خندید.
هفته بعد توی مدرسه برای بچه ها جشن تکلیف گرفتند. سمانه تصمیم گرفت برای همه بچه ها، خانه عروسک بسازد. با پولی که داشت، کاغذهای رنگی بیشتری خرید. هر روز تکالیفش را زودتر انجام می داد، تا کاردستی بسازد.
بالاخره روز جشن رسید. سمانه با کمک مادرش کاردستی ها را به مدرسه برد.
بچه ها با دیدن کاردستی ها خوسحال شدند.
همه از سمانه تشکر کردند.
(فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد ممنوع و حرام است⛔️
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دلنوشته🌹
در بساطم جز غمت را من ندارم بی قرارم
تا درونم شعله های عشق دارم بی قرارم
هر شبم را من به یادت روز کردم، با ولایت
روز آمد، مثلِ هر روزم به کارم، بی قرارم
وعده ی امروز و فردایم نده چشمم به راهت
مانده، اما طاقتم رفته چه زارم بی قرارم
مثلِ زخمی می فشارد استخوانم، دردِ دوری
هم برایم آرزویی هم که یارم ، بی قرارم
کاش روزی در کنارت، یاورت باشم امامم
تا ببینم سر شده این انتظارم، بی قرارم
(فرجام پور)
اللهم عجل لولیک لفرج🌺
شبتون بهشت🌺
التماس دعا🌹
⛔️کپی و فروارد ممنوع و حرام است⛔️
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزمان
سلام صبح بخیر🌺
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
┄┅─✵💝✵─┅┄