eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.6هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
4.5هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
هم‌زمان با شب نیمه شعبان، قرائت دعای فرج ساعت ٢٠:۵۰ سر دادن گلبانگ يا مهدى ادرکنی از بام منازل، ساعت ٢١ بیا مهدی شب هجران سحر کن💖 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امید با چشمانی گرد و دهانی باز، اول به مادرش و بعد به مادر بزرگ نگاه کرد و پرسید:"چی می گی مامان؟ عزیز جون، مامانم چی می گه؟ من، زهرا، یعنی چی؟ چه ربطی داره؟ چطوری ممکنه؟" مادر بزرگ از جا بلند شد و نزدیک آمد. کنار امید روز تخت نشست. بوسه ای به پیشانی اش زد و گفت:"قربونت بشم عزیزم. کاشکی زودتر به من می گفتی. تا همه چیز رو بهت بگم. مامانت از روی ِ دلسوزی، دنبالِ راهِ حل بوده. نمی دونم چی بگم. هم تو برام عزیزی هم زهرا. خوشبختی هر دوتون برام مهمه. ولی امید جان این یه واقعیته. شما دوتا خواهر برادرید. وقتی مادرت فهمید برای زهرا خواستگار اومده، از من کمک خواست. منم از چند تا مرجع تقلید پرسیدم. با زری صحبت کردم. دور از چشم تو و زهرا، ما پیگیر مسئله بودیم. حتی مدتی، هم آقای سرابی و خانواده اش را معطل کردیم. زهرا هم متوجه شده بود ولی صبر کرد. امید جان، زهرا پذیرفت. با مسئله کنار اومد. حالا نوبتِ توئه. اگه نخوای بپذیری، خیلی اذیت می شی." امید همچنان هاج و واج، گوش می داد. بغض گلویش را فشرد و قطره اشکی از گوشه چشمش چکید. مادر بزرگ، با انگشتش، اشکِ چکیده شده را پاک کرد و ادامه داد:" پسرم، قوی باش. زندگی پر از رنج های مختلفه. قرار نیست زندگی بابِ میلِ ما باشه. سخته. می دون سخته. ولی اینها همه امتحان های الهیه. باید باهاش کنار بیای. اگر نپذیری، عمری در عذابی. باید بپذیری تا به آرامش برسی. " صدای هق هق امید بلند شد. این بار مادر هم به سمتش برگشت و گفت:"خودت رو اذیت نکن عزیزم. باید من رو ببخشی. شاید اگر از اول این مسئله می دونستی، اینقدر اذیت نمی شدی. من رو ببخش پسرم." بعد لیوان آبمیوه را برداشت و جلوی دهان امید گرفت. امید دستش را پس زد و گفت:"فقط می خوام تنها باشم. خواهش می کنم. تنهام بگذارید." مادر گفت:"امید جان...." امید ملافه را روی سرش کشید گفت:"خواهش می کنم مامان. تنهام بذارید." مادر بزرگ به مادر نگاه کرد. با سرش در را نشان داد. آرام از جا برخاست و دست دخترش را گرفت. روبه امید کردو گفت:" امید جان، ما بیرونیم. کاری داشتی صدامون کن." 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
صدای بسته شدن در را که شنید. ملافه را در دهانش فرو کرد تا صدایش بیرون نرود. چشمانش را به هم فشرد. با صدای خفه ای که از عمق وجودش بیرون آمد، فریاد زد:" خدا.... خدا.... خدا....:" دستانش را مشت کرد. از ته قلبش نالید. اشک هایش پی در پی بارید. قلبش به دردآمد. با دستِ دیگرش قلبش را فشرد. دیگر هیچ چیز در دنیا برایش ارزشمند نبود. دنیا را نمی خواست. باید چه می کرد. تمامِ مدتی که به زهرا می اندیشید، او خواهرش بوده. کاش از اول می دانست. این همه تنهایی و بدبختی را به امیدِ او تحمل کرد. چرا حالا؟ چرا وقتی کارش رو به راه بود و امیدی برای آینده در وجودش تابیدن گرفته بود، باید همه چیز خراب شود؟ چرا هر بار که به خوشبختی نزدیک می شد. خوشبختی از او دورتر می شد. ولی این بار، دیگر امیدی به هیچ خوشبختی نیست. هیچ خوشبختیه. هیچی. در دریای غم و اندوه غوطه ور بود. هر چه دست و پا می زد راهی برای نجات نمیافت. کاش برای همیشه از این زندگی نجات پیدا می کرد. کاش می رفت. به جایی که محمد بود. رفته بود. چرا محمد برش گرداند. برای عذاب کشیدن. برای بدبختی. دستان نوازشگر محسن روی پیشانی اش نشست. صدای محسن را شنید:"امید جان با خودت چه می کنی؟ بس کن، داری توی تب می سوزی. :" ولی صحبتهای محسن فایده ای نداشت. پرستار را صدا زد. به همراه پرستار، پزشکی هم به اتاق آمد. از امید فقط صدای ناله به گوش می رسید. با داروهای تزریقی، آرام آرام به خواب فرو رفت. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
ای منتظــران گنج نهان می آید آرامش جان عا‌شـــــقان می‌آید بـر بـام طـلایه داران ظھــــور گفتند که صاحب‌الزمان می‌آید http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 ══💝══════ ✾ ✾ ✾
┄┅─✵💖✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان سلام امام زمانم 🌺 سلام صبحتون پر نور🌹 ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام صادق علیه‌السلام فرمودند: تنها او (مهدی(عج)) است که پس از دوران‌های طولانی بلاخیز و تنگناهای طاقت‌فرسا، غم‌ها و گرفتاری‌ها را از دل شیعیانش برطرف می‌نماید. ✨ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 ┄┅─✵💖✵─┅┄
امسال خودت بودی کاش💚 فرا رسیدن سالروز ولادت امام مهدی (عج) مبارک باد 💖✨۱۱۹۰✨💖 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 ══💝══════ ✾ ✾ ✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
#نذر_فرهنگی💥💥 السلام علیک یا اباصالح المهدی(عج ) به مناسبت میلاد پر شکوه یگانه منجی عالم، دوره
آخرین فرصت و آخرین تخفیف درسال ۱۴۰۲ مطمئن باشید اگر استفاده نکنید، پشیمان خواهید شد✅ این تخفیف و موقعیت تکرار نخواهد شد❌ بازخوردها و سرفصل ها را با دقت مطالعه کنید✅ اگر دو یا سه دوره را با هم ثبت نام کنید تخفیف ویژه خواهید گرفت✅✅ فقط تا پایان امشب👏👏🌹🌹
💥💥 السلام علیک یا اباصالح المهدی(عج ) به مناسبت میلاد پر شکوه یگانه منجی عالم، دوره های و نوجوان هر کدام با /۰ ارائه می شود😍👏👏 جهت اطلاع بیشتر و ثبت نام دوره‌ها به ای دی زیر مراجعه کنید👇 @asheqemola فقط تا پایان روز نیمه شعبان👏👏 از این تخفیف استثنایی جا نمانید✅ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490‌‌‌‌‌‌‌ آخرین فرصت و آخرین تخفیف درسال ۱۴۰۲ مطمئن باشید اگر استفاده نکنید، پشیمان خواهید شد✅ این تخفیف و موقعیت تکرار نخواهد شد❌ بازخوردها و سرفصل ها را با دقت مطالعه کنید✅ اگر دو یا سه دوره را با هم ثبت نام کنید تخفیف ویژه خواهید گرفت✅✅ فقط تا پایان امشب👏👏🌹🌹
10.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢🎥 نورافشانی فوق‌العاده زیبای آسمان مسجد مقدس جمکران در شب نیمه_شعبان ۱۴۰۲ با حضور باشکوه عاشقان حضرت مهدی (عج) اللهم عجل لولیک الفرج🌹 عیدتون مبارک💥💥💥🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490