.
♦️به قول معروف
چرا عاقل کند کاری بار آرد پشیمانی🤔
بعد از اینکه به هوای نفس گوش دادید و دل همسرتان را رنجاندید،
باید کلی زحمت بکشید و منت بکشید تا دوباره رابطه گرم شود😊👌
🥰پس اگر از اول سنجیده سخن بگید و سنجیده رفتار کنید و
با هوای نفس و شیطان مقابله کنید
سختی ها و رنج های بعدی را نخواهید کشید🍃
.
.
بارها شده که بابت منت گذاشتن
خانم بر سر اقا
🌺مثلا، منزل پدر من است که نشستی
یا
☘منم حقوقم را توی این خونه خرج کردم
یا...
مرد برای همیشه خانه را ترک کرده
و به هیچ عنوان راضی به آشتی کردن و برگشتن نیست
بله، به همین راحتی
متاسفانه نمونه هایش در مشاوره ها داریم،🕯
.
.
خب دو نکته گفتیم💎
🔴۱، از خودت و دیگران هرگز بد نگو
🟠۲، منت نگذار
اگر همین نکات را با دقت به کار ببرید
خیلی از مشکلات و ناراحتی ها در زندگی زناشویی تان از بین می رود☑️✔️
.
.
💞خانم عزیز و با #سیاست🙍🏼♀🙍🏻♀🙍♀
همیشه کاری کن
که
حال دل خودت و حال دل همسرت خوب خوب خوب باشه🤗😍
این طوری حال بچه ها هم خوب میشه و نیاز نیست غصه تربیت کردن شون را بخوری🌈🌷
🌺موفق باشید🌺
.
17.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 توصیه به خانمها و آقایون
#دکتر_عزیزی
#همسرداری💞
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💞✵─┅┄
#دلبرانه😍💞
تو نهایتِ عشقی
نهایتِ دوست داشتن
و در لابلای این بی نهایت ها
چقدر خوشبختم
که تو سهم قلب منی💖😘
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💞✵─┅┄
۱۱۱)
#تینا
#قسمت_۱۱۱
ریحانه با تعجب گفت:
-چی؟ پس مامانتون؟
خانم محمدی لبخند تلخی زد:
-مامانم، کوچیک بودم که از دنیا رفت.
دبستانی بودم. توی شهرستان بودیم. آخه پدرم روحانیه و به خاطر همین برای تبلیغ به شهرستان های مختلف می رفتیم. اون روز هم برای مراسم ختم به یک روستا رفته بود.
خوب یادمه که مادرم درد داشت و به خودش می پیچید. رفتم دنبالِ زن همسایه و با گریه خواستم بیاد کمک. اومد و بعد یکی رو فرستاد دنبال ماما. همه توی اتاق جمع شدند و من پشت در اشک می ریختم. صدای فریادها و ناله های مادرم تا بیرون می اومد. ولی یک دفعه ساکت شد.
سر و صدای زن ها بلند شد و بعدش یکی هراسون بیرون اومد. بالاخره یه وسیله پیدا کردند و بردنش بیمارستان. شب که شد پدرم غمگین و تنها، به خونه برگشت. نمی دونم چطور خبر دار شده بود و رفته بود بیمارستان. اون شب تا صبح من رو توی آغوش گرفت و گریه کرد.
مادرم به همراه داداشِ کوچولوم هر دو از دنیا رفتند.
به اینجا که رسید مکث کرد. سرش را زیر انداخت و اشک هایش را پاک کرد. من و ریحانه هم بی اختیار اشک ریختیم.
چقدر دردناک بود.
یک دفعه خندید و گفت:
-شما دوتا چتون شده؟ نگفتم که گریه کنید.
یالا خودتون رو جمع کنید.
با اینکه لبخند زدم و اشکهایم را پاک کردم. ولی دلم به درد آمد، از شنیدن یتیم شدنش در کودکی.
حتی نمی توانستم تصور کنم که مادرم را از دست بدهم. با اینکه مادر مهربانی نبود.
ولی چطور می شد باور کرد، مرضیه خانم به این مهربانی مادرش نیست.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۱۱۲)
#تینا
#قسمت_۱۱۲
دوباره خندید و گفت:
-فعلا میوه هاتون رو بخورید، برم براتون دمنوش مخصوصِ مامان مرضیه رو بیارم.
این را گفت و بیرون رفت.
چشمم به ریحانه افتاد که همچنان داشت هق می زد. با آرنج به پهلویش زدم و گفتم:
- بسه دیگه بابا. تو چرا اینقدر اشک می ریزی؟
اشکش را پاک کرد:
-آخه خیلی سخته، فکر کن تینا، مامانش و داداشش رو باهم از دست داده.
دوباره دستمال را به چشمانش گرفت.
- درسته، ولی من موندم تو کارِ این مامان مرضیه، با اینکه مامانش نیست، چطور این همه مهربونه؟
باورم نمی شه.
-خب مگه تا حالا نامادری مهربون ندیدی؟
-نه بابا، من مامان مهربون هم ندیدم.
از حرفم خنده اش گرفت و دوتایی خندیدیم.
خانم محمدی با سینی برگشت و هم را روی زمین گذاست و نشست.
لبخند زد:
-خب، ببخشید ناراحتتون کردم. حالا خودم رو جریمه کردم و براتون شیرینی دستپخت خودم و دمنوش مخصوص مامان مرضیه آوردم.
بخورید که دیگه از این ها جایی پیدا نمی کنید.
شیرینی های خوشگل و خوش رنگ و رو، دل از همه می برد. دمنوش خوشرنگ و خوش عطری هم که در لیوان های زیبا بود، حسابی آدم را وسوسه می کرد.
چشمی گفتیم و مشغول شدیم.
ولی من هنوز دنبال یافتن رازِ این همه محبت و خوبی و سادگی بودم.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#نظر_شما
#مشاوره_تلفنی
#دوره_سیاستهای_زنانه💞
یا
#زنان_قدرتمند💪
خدا را شکر🌺
هر چه هست لطف خداست
تمام تلاشم اینه که خودتون را پیدا کنید و از توانایی هاتون بهره ببرید
تا
زندگی توام با عشق و لذت را تجربه کنید
به امید خدا❤️
ای دی منشی جهت هماهنگی مشاوره تلفنی 👇
@asheqemola
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
#اطلاعیه
🔶 با توجه به وضعیت سخت زندگی شیعیان جنوب لبنان مجموعه تنهامسیر در نظر داره که با کمک های شما عزیزان و همکاری دوستانی که در سوریه مستقر هستند برای کمک به آوارگان لبنانی اقدام کنه.
🔹 شما بزرگواران میتونید مبالغ خودتون رو به شماره کارت زیر واریز بفرمایید
شماره کارت:
5892101479372654شماره حساب:
144033178202551شماره شبا: IR
160150000144033178202551بانک سپه، سید محمد باقر حسینی 🔹 روش بزنید کپی میشه