هدایت شده از علیرضا پناهیان
🔸یکی از رازهای مظلومیت ولایت:
🔸ولایت مأمور گفتمان انفاق و مخالفت با بخل است
🔸اولین نقش ولایت در گفتمان مواسات، انگیزهبخشی به افراد است
🌼 مهمترین راه پیشگیری از سقوط انسان و نابودی جامعه(ج۱۰)
🔻 رابطۀ ولایت با مواسات، گفتمان انفاق، گفتمان پرداخت و دوری از بخل چیست؟ یکی از رازهای مظلومیت ولایت همین موضوع انفاق، زکات، خمس و پرداخت است.
🔻 یکی از مهمترین مسائلی که باعث میشود افراد جلوی ولایت بایستند مسئلۀ پرداخت و شحّ نفس است. چون پرداختکردن و از دستدادن، برای انسان سخت است و ولایت مأمور دریافت است؛ مأمور مدیریت گفتمان انفاق است، مأمور مخالفتکردن صریح با شحّ نفس و بخل است.
🔻 از یک طرف، بخل و شحّ نفس، بد است و جلوی پرداخت را میگیرد و از طرف دیگر، ولایت پرداخت را برای انسانها آسان میکند. یعنی ولایت عامل از بینبرندۀ بخل و شحّ نفس و تسهیلکنندۀ انفاق، زکات، مواسات و هرنوع پرداخت است؛ حتی جاندادن. کمااینکه در دفاع مقدس دیدیم جوانهای ما به عشق امامحسین(ع) جان میدادند.
🔻 ولایت نقش محوری دارد در تسهیلکنندگیِ انفاق، در تنظیمکردن و مشخصکردن مصداق، در مقابلهکردن با دزدیها، ظلمها و عدالتگریزیها، در برانگیختن انگیزه برای اینکه تو همۀ هستی خودت را در راه خدا بدهی.
🔻 اولین نقش ولایت در گفتمان انفاق و مواسات، انگیزهبخشی به افراد است. شحّ نفس و امساک -که ذاتیِ انسان است- با چه چیزی از بین میرود؟ با عشق ولایت. ببینید مردم برای امامحسین(ع) چطور خرج میکنند! اربعین را ببینید؛ خیلیها هستیِ خود را لب جاده میآورند و به پای زائران حسین(ع) میریزند.
👤علیرضا پناهیان
🚩هیئت میثاق با شهدا - ۹۹.۰۶.۰۸
👈🏻 متن کامل + صوت و فیلم
📎 Panahian.ir/post/6504
@Panahian_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋 وَعَلَى اللَّهِ فَليَتَوَكَّلِ المُتَوَكِّلونَ
و توکل کنندگان ،باید تنها بر خدا توکل کنند.
ابراهیم/آیه۱۲
#استوری
#هر_آیه_یک_تلنگر
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
امام على عليه السلام:
سزاوار است كه خردمند با نادان، مانند طبيب با بيمار، برخورد نمايد
يَنبَغي لِلعاقِلِ أن يُخاطِبَ الجاهِلَ مُخاطَبَةَ الطَّبيبِ المَريضَ
غررالحكم حدیث 10944
#هر_روز_یک_حدیث
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨امام موسي كاظم عليه السلام می فرمایند :
در ميزان الهي نيست عمل و چيزي، سنگين تر از ذكر صلوات بر محمّد و اهل بيتش (صلوات الله عليهم اجمعين).
ما فِي الْميزانِ شَيْيءٌ أثْقَلُ مِنَ الصَّلاةِ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمّد.
📚الكافي، جلد 2، صفحه 494
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄
🌹 باعرض سلام و احترام خدمت همراهان همسفران مسیر آرامش
⇚به اطلاع میرسانیم به نیروی فعال برای معرفی جوانان به کانال همسفران با پرداخت حقوق نیاز داریم
❍ جهت دریافت اطلاعات تکمیلی به کانال زیر مراجعه کنید
http://eitaa.com/joinchat/800325663C1035767576
••••─━━⊱✦♥️✦⊰━━─••••
#داستان-کودکانه
برکه 🌹
خرچنگ کوچولو، با پدر و مادرش، توی یک برکه کوچک زندگی می کرد.
او هیچ دوستی نداشت، همیشه تنها بازی می کرد.
هر روز از مادر می خواست که با او بازی کند.
مادر او را می بوسید و می گفت:
-عزیزم، من باید به کارهای خانه برسم. باید خودت تنها بازی کنی.
پدر هم می گفت:
-من باید لجن ها را زیر و رو کنم، تا برایتان غذا پیدا کنم. تنها بازی کن.
خرچنگ کوچولو، هر روز غمگین و غمگین تر می شد.
روزی به مادرش گفت:
-اجازه می دهی، من به بالای آب برم و برای خودم دوست پیدا کنم.
مادر او را بغل کرد و گفت:
-نه نه! هیچ وقت نباید این کار را کنی. حیوانات بیرون آب خیلی خطرناک هستند. بهتره تنهایی تری.
ولی خرچنگ کوچولو هر روز یک ذره بیشتر بالا می رفت. کمی می ماند و روی آب را نگاه می کرد و برمی گشت. اما آرزو داشت روزی با حیوانات بیرون آب دوست شود.
خرس کوچولو هم از تنهایی خسته شده بود.
او هم خواهر و برادری نداشت. تصمیم گرفت در جنگل گردش کند تا دوستی پیدا کند.
اما کنار غاری که زندگی می کردند، خرس دیگری نبود. هوا گرم بود. تشنگی او را اذیت کرد.
پشت درختی برکه را دید. با خوشحالی کنار آب نشست. کمی آب خورد. اما چون خسته بود همان جا نشست. پاهایش را در آب گذاشت.
خرچنگ کوچولو به روی آب نزدیک شد.
با دیدن پاهای خرس کوچولو، خوشحال شد.
با سرعت به بالای آب آمد. یاد حرف های مادرش افتاد. کمی ایستاد. خرس کوچولو دست هایش را در آب تکان می داد. خرچنگ کوچولو دلش می خواست با او دوست شود. پس دوباره با سرعت بالا رفت. سرش را از آب بیرون برد. خرس کوچولو او را ندید. خرچنگ کوچولو با صدای بلند سلام کرد. خرس کوچولو با تعجب نگاه کرد و گفت:
-تو دیگه کی هستی؟
خرچنگ کوچولو خندید و گفت:
+خودت کی هستی؟
-من خرسم.
+خب منم خرچنگ هستم.
-تو تنهایی؟
+بله، تو چی؟
-منم تنهایم.
+میای با هم بازی کنیم؟
-آخ جون، آره بازی خیلی خوبه.
+وای، چه قدر خوب، من دیگه تنها نیستم. تو داداش من می شی؟
-داداش؟ آره، خوبه.
+پس هر روز با هم بازی می کنیم.
بعد شروع به بازی کردند. خرچنگ در آب قایم می شد و خرس، دنبالش می گشت و با دستش، نزدیک او می زد. او دوباره فرار می کرد.
صدای خنده هایشان در برکه و جنگل پیچید.
پدر و مادر خرچنگ کوچولو با شنیدن صدایش روی آب آمدند. دیدند آن دو با هم بازی می کنند. خوشحال شدند. آن ها را تشویق کردند. پدر و مادر خرسی هم آمدند.
از اینکه خرسی خوشحال بود و می خندید، خوشحال شدند.
آن دو دیگر تنها نبودند.
(فرجام پور)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دلنوشته🌹
دل بریدم از همه عالم برایت جان جانان
سرگذارم من به کویت تا سرایت جان جانان
می سرایم من ترانه می نوازم عاشقانه
شعر زیبایی که باشد در رثایت جان جانان
عشق معبودی که دارم نام معشوقی که دارم
تا ابد من رستگارم، با صفایت جان جانان
با تو هستم در الستم، بی خیالم شاد و مستم
از برایت ، می کنم جانم فدایت جان جانان
⛔️کپی و فروارد ممنوع⛔️
(فرجامپور)
اللهم عجل لولیک الفرج 🌺
شبتون بهشت
التماس دعا
درپناه خدا🌺
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
ریپلی به قسمت اول رمان شبهای بدون او👆👆🌹
هدیه نگاه مهربانتان 🌹
دوستان جدیدالورود خوش آمدید🌹
منتطر نظرات سازنده تون هستم✅
⛔️کپی و فروارد رمان و داستان های کودکانه و دلنوشته ممنوع و حرام است⛔️
بقیه پست های کانال، کپی و فروارد بلا مانع است ✅
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
سلام صبح بخیر🌹
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
┄┅─✵💝✵─┅┄