eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.6هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
4.5هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
براي اينكه حرمت نفس كودك ساخته شود تا هجده سالگی روزی پنجاه بار به جا،به موقع به فرزندتون بگید؛ " تو خوبی" (نه تو باهوشی، تو خوشگلی، تو زرنگی، تنها بگید تو خوبی). گاهی بهش بگویید نمی دونید تا بفهمه ندونستن بد نیست. و گاهی اوقات هم ازش معذرت بخواید تا بدونه تنها او نیست که کار اشتباه میکنه! در اين شرايط است كه كودك خود را بد، نادان و ناتوان نميبيند و حرمت نفسش شكل ميگيرد.
بچه را به مزارع و باغ ها ببريد تا منشأ غذاها را ببينند. تعطيلات به كجاها مي رويم؟ چه مي خوريم؟ پس اين كودكان چگونه عظمت هستي را درك كنند؟ وقتي پيك نيك هاي ما با غذاهاي صنعتي، كالباس و چيبس و نوشابه برگزار مي شود، چگونه مي توان انتظار داشت كه كودكان ما با طبيعت آشنا شوند و عظمت هستي را درك كنند. فست فود به عنوان بلا هميشه همراه مااست. بچه را وقتي به مزارع مي بريد اجازه بگيريد كه بچه ها بتوانند از بوته ها بچینند. توي شاليزار نشاء كنند. زحمت و تلاش برنجكارها و دهقانان را ببينند. اين كارها و ديدن اين مسائل حس سپاسگزاري را در بچه ها و حتي در خود ما نيز تقويت مي كند. به اين شكل كودك مي تواند درك كند كه حالا كه من اين شيريني يا غذا را مي خورم چگونه و توسط چه كساني به دست من رسيده است. بازي فقط به معناي بازي با لگو و اسباب بازي نيست بلكه مهمترين شكل بازي در طبيعت صورت مي گيرد. در طبيعت مي توان بازي را زندگي كرد كه اين خود يك بازي سازنده است.
🍃لبخند بزن: وقتی با خانواده ات دور هم جمع شده اید خیلی ها هستند آرزوی داشتن خانواده را دارند لبخند بزن: وقتی داری سرکارت میروی. خیلی ها هستند دربدر بدنبال کار وشغل هستند. لبخندبزن: چون تو صحیح و سالم هستی. خیلی ها هستند دارند بخاطر بازگشت سلامتی شان میلیونها خرج میکنند لبخند بزن: چون تو زنده ای وروزی داده میشوی وهنوز فرصت برای جبران زمان داری لبخند بزن: چون تو"خدا"را داری و اورا می پرستی و از او طلب کمک میکنی. لبخند بزن: چون "تو"خودت هستی. وخیلی ها آرزو دارند که چون "تو" باشند. همیشه فرهنگ لبخند را در محیط زندگی خودت منتشر کن.
كودکان نه مجرم اندو نه دشمن ما آنهاموجودات كوچكی اند كه در دنیای پرقانون ما گیج و بی پناهند. به آنها زندگی كردن بیاموزید، مبادا با سختگیری به جایی برسند كه فقط زنده اند و نیاموختند چگونه زندگی کنند @asraredarun
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تفکر بسیجی یعنی..... لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚4799🔜
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
5.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ رعایت ادب شرط اصلی برای داشتن یک خانواده خوب 💥 کلیپ بسیااار عالی! استاد پناهیان 🌺@IslamlifeStyles
هدایت شده از رسانه تنهامسیر🌱
من یک بسیجی‌‌ام✌️🇮🇷 !🌷 🌱@tanhamasirmedia
هدایت شده از فرم های مشاوره استاد فرجام پور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا شما هم نگرانید . . . که فرزندان شما در گوگل با تصاویر و فیلمها و مطالب مستهجن مواجه نشند . . ؟! 🌿⃟؎•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_پنـجـاه_و_دوم ✍سر و صداهایِ بیرون از اتاق کمی غیرعادی
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ✍ نمیدانم چقدرگذشت چند ساعت؟ یا چند روز؟ اما اولین دریافتیِ حسی ام، بویِ تندِ ضدعفونی کننده ی بیمارستان بود و نوری شدید که به ضربش، جمع میشد پلکهایِ سنگینم و صدایی که آشنا بود، آشنایی از جنسِ چایِ شیرین با طعم خدا، باز هم قرآن میخواند، قرآنی که در ناخودآگاهم نُت شد و بر موسیقاییِ خداپرستیم نشست... در لجبازیِ با دیدن و ندیدن، تماشا پیروز شد. خودش بود حسام قرآن به دست، رویِ ویلچر با لباسِ بیمارانِ بیمارستان. لبخند زدم، خوشحال بودم که حالش خوب است، هم خودش، هم صدایش... باز دلم جایِ خالیِ دانیال را فریاد زد. صدایم پر خش بود و مشت شده دا.. دانیال کجاست؟! تعجب زده نگاهم کرد، اما تند چشمانش را دزدید. راستی چشمانش چه رنگی بود؟ هرگز فرصت شناساییش را نمیداد، این جوانِ با حیا... لبخند به لب قرآنش را بوسید و روی میز گذاشت: الحمدلله به هوش اومدین، دیگه نگرانمون کرده بودین، مونده بودم که جوابِ دانیال رو چی بدم؟ با موجی بریده دوباره سوالم را تکرار کردم و او با تبسم سرش را تکان داد: همه ی خواهرا اینجورین یا شما زیادی اون تحفه رو دوست دارین؟آخه مشکل اینجاست که هر چی نگاه میکنم میبینم که چیزی واسه دوست داشتن نداره، نه تیپی نه قیافه ای نه هنری، از همه مهمتر، نه عقلی! دوست داشتم بخندم: دانیال من همه چیز داشت، تیپ، قیافه، هنر، عقل و بهترین مهربانی هایِ برادرانه یِ دنیا... صندلی اش را به سمت پنجره هل داد، پرده را کنار زد: ایران نیست! نگران به صورتِ ریش دارش خیره شدم؛ -اما اصلا نگران نباشید، جاش امنه. من تمام ماجرا رو براتون تعریف میکنم. مردی چاق و میانسال وارد اتاق شد: آقا سید، میشه بفرمایید من و همکارام چه گناهی کردیم که تو بیمارِ این بیمارستانی؟ حسام با لبهایی جمع شده از شدت خنده، دست در جیبش کرد و موزی درآورد: عه نبینم عصبانی باشیا موز بخور حرص نخور لاغر میشی، میمونی رو دستمون. این جوان در کنارِ داشتنِ خدا، طبع شوخ هم داشت؟ خدا و شوخ طبعی منافات نداشتند؟! پرستار سری تکان داد: بیا برو بچه سید! مادرت در به در داره دنبالت میگرده آخه مریضم انقدر سِرتِق؟ بری که دیگه اینورا پیدات نشه... حسام خندید: آمینش رو بلند بگو! سرش را پایین انداخت و با صدایی پر متانت مرا خطاب قرار داد: سارا خانووم الان تازه بهوش اومدین فردا با اجازه پزشکتون میام و کلِ ماجرا رو براتون تعریف میکنم فعلا یا علی... نام علی غریب ترین، اسم به گوشم بود؛ چون تا وقتی پدر بود به زبان آوردنش در خانه، فرقی با هنجارشکنی نداشت! دو پرستار زن وارد اتاق شدند و حسام کَل کَل کنان با آن پرستار چاق از اتاق خارج شد و من خوابِ زمستانی را به انتظار کشیدن تا فردا ترجیح میدادم... ⏪ ... 📝نویسنده:اسعد بلند دوست @asraredarun اسرار درون