eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.6هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
4.5هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
┄┅─✵💝✵─┅┄ بنام او آغاز میکنم چرا که نام او آرامش دلهاست و ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺳﻬﻢ ﺩﻟﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺼﺮﻑ ﺧﺪﺍﺳﺖ💖 سلام امام زمانم🌺 سلام صبحتون بخیر الهی به امید تو💚 ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام‌‌ باقر علیه‌السلام فرمودند: کسی که قائم(ع) ما را دریابد و در رکاب حضرتش کشته شود پاداش دو شهید را دارد و کسی که در رکابش یک دشمن ما را به قتل برساند پاداش بیست شهید را خواهد داشت.✨ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 ┄┅─✵💝✵─┅┄
💪 💕تلنگر ماشینت که جــوش مےآورد حرکت نمےڪنی ڪنار زده و مےایستی وگرنه ممکن است ماشین آتش بگیرد! خــودت هم همینطوری وقتی جوش مےآوری عصبانی‌میشوی تخـته‌گاز نرو بزن ڪنار ساڪت باش و هیچ نگو! وگرنه هم به خودت آســـیب می‌زنی هم به اطـــــرافیان! الهی به امید خودت❤️ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
یاد خدا ۶۴.mp3
8.94M
مجموعه ۶۴ | زمانی که مورد مشورت قرار می‌گیریم و باید درمورد کسی نظر دهیم، اولین چیزی که محور اظهار نظر ما قرار می‌گیرد، چیست؟ √ احساس محبت یا نفرت خودمان در مورد او؟ √ یا حقیقت وجودی او که ممکن است با احساسات ما هم یکی نباشد؟ این نقطه، نقطه‌ی بسیار خطرناکی است‼️ @ostad_shojae | montazer.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼 ✍امیرالمؤمنین علیه السلام: آبروی تو چون یخی جامد است که "درخواست" آن را قطره قطره آب می کند، پس بنگر آن را نزد چه کسی فرو می ریزی 📚نهج البلاغه حکمت ۳۴۶
فقط ۲۳ نفر🤔⁉️ اشکال نداره برای ما تک تک شما ارزشمندید و نظرات و خواسته هاتون مهمه😊👌 پس فرمول طلایی را یادتون میدم😍👇
💫💫💫💫 برای تشخیص طبع اصلی و ذاتی فرد دقت کنید، مزاج فرق داره، طبع و ذات هر فرد یک راه ساده وجود داره از نظر چاق و لاغر بودن افراد هیکل درشت، یا بلغمی هستند یا دموی اگر بدنشون گرم باشه دموی و اگر بدنشون سرد باشه بلغمی هستند✅ افراد لاغر و ریز اندام، یا صفراوی هستند یا سوداوی اگر بدنشون گرم باشه صفراوی هستند اگر بدنشون سرد باشه سوداوی هستند✅ به همین راحتی😊👆
📣اما ،،، اما،،،، اما،،،👇 ما طبایع ترکیبی هم داریم که تشخیص شون سخت تره و اینکه مزاج افراد را هم باید در نظر گرفت در کل با تمام سادگی به این سادگی ها هم نیست😊❌
خب ان شاءالله آهسته اهسته با هم پیش می ریم تا بتونید طبع و مزاج اطرافیان را تشخیص بدید و با هر فرد رفتار متناسب با طبع و مزاجش را داشته باشید✅ با ما همراه باشید👏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سعی می‌کرد ظاهرش را آرام نشان دهد. از فکر این‌که کسی متوجه بی‌قراریش شود، به خودش می‌لرزید. ولی زهره چقدر راحت درباره‌ی احساسش صحبت می‌کرد و چقدر راحت از عشق سخن می‌گفت. دوباره زهره با آرنج به دستش زد و گفت: _چته دختر؟ کجایی؟! _هیچی زهره، دارم به حرف‌های تو فکر می‌کنم. _چی می‌گی بابا! حرف‌های من فکر کردن داره؟ _نه، آخه زهره برام جالبه تو چقدر راحت هر چی می‌خوای می‌گی! _خوب دروغ که نمی‌گم. اصلا تو خودت تا حالا عاشق شدی؟ _چی؟ من؟ چه حرفایی می‌زنی زهره؟! و بعد بلافاصله حرف رو عوض کرد. خیلی دلش می‌خواست راجع به فرهاد سؤال کند. شاید الان موقعیت خوبی بود... _راستی زهره، این همه بقالی و مغازه. تو چرا می‌ری از مغازه‌ی آقای سلامی خرید می‌کنی؟ _حالا وسط حرف‌های مهم من این چه سؤالیه؟ _هیچی فقط کنجکاو شدم _خوب آقای سلامی از آشناهای ماست و یه عمریه با هم، تو یک محله زندگی می‌کنیم. بعدش هم جنس‌های کوپنی رو آقای سلامی میاره. دیگه ما هم نقد و اقساط ازش خرید می‌کنیم. _آهان! حالا باید دل رو به دریا می‌زد و راجع به فرهاد می‌پرسید، ولی خیلی سخت بود. "چطوری بپرسم که مشکوک نشه؟ وای خدایا! هوامو داشته باش رسوا نشم". _آهان! پس شما خیلی وقته توی این محله هستید؟ _بله من توی همین محله به دنیا اومدم. _زهره، آقای سلامی چند تا بچه داره؟ _برای چی می‌پرسی؟ _هیچی، همین‌جوری. _یه پسر داره که ازدواج کرده و برای زندگی رفته تهران. یه دختر داره که اون هم ازدواج کرده و شهرستانه. پرویز و فرهاد هم که مجردند. البته پرویز هم فعلا تهرانه و فرهاد هم که از داداشم کوچک‌تره، فعلا دیپلم گرفته و کمک پدرشه. فکر کنم به زودی باید بره سربازی. _فکر کردم شاید دخترِ هم سنِ توأم داشته باشند. _نه بابا ندارن. فرشته ببین نذاشتی حرفم رو بزنم. _وا! مگه چیز دیگه‌ای هم مونده؟ _آره دیگه، اصل کاری رو نذاشتی بگم. تا مامانت و فریبا نیومدن، بذار حرفم رو بزنم. _خب بگو ببینم؟! _چه جوری بگم؟ فرشته تو باید کمکم کنی. باید برام یه کاری کنی. قول می‌دی به کسی نگی؟ _خب چی رو؟ باید بدونم چیه تا قول بدم! _نه دیگه، اول قول بده. _باشه، قول می دم... و بعد زهره آرام سرش را به اطراف چرخاند تا مطمئن شود کسی آنجا نیست. آرام دستش را در جیب لباسش کرد و چیزی را بیرون آورد. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490