.
🟣 در نتیجه همسرتان به توصیههای با ارزش شما به علّت ندیدن آن،
آنطور که باید ترتیب اثر نمیدهد که خود عامل کدورت و اختلاف جدید در آینده خواهد شد.⚠️
🟢 آسیب دیگر موعظهی زیاد این است که ابهّت و شخصیتِ نصیحتگرانه و دلسوزانهی شما در نزد همسرتان از بین خواهد رفت.🚫
.
.
👈به قول معروف
هر سخن جایی
و
هر نکته مکانی دارد👌✨
برای اینکه صحبتهای ما اثر بخش باشد،
حتما باید📣
🌸در زمان،
🌼مکان،
🌸موقعیت و حالت
🌼و لحن مناسب بیان شود.
🌸و البته
🌼کوتاه و مختصر
.
.
✴️بهترین الگو برای نصیحت کردن،
کلام خداست🌈
💎مختصر و مفید،
حتی داستان های عبرت آموز هم
خلاصه بیان شده🌷
و همین امر به زیبایی و دلنشینی کلامش افزوده😊👌
.
.
🔺به خصوص در این زمانه
که
متاسفانه
تغذیه نا مناسب🚫
و
فضای مجازی⛔️
همه را کم حوصله کرده.
بهتره اصلا کلام را طولانی نکنید✂️
مثل ما😊👌
همین قدر کافی است🤗
.
#دلبرانه😍💞
لحظه هایم مـــال تــو ..
بـه قیمت صـفر " تومن"
همین که
"تـــو" کنـــار "مـن" باشی
ثروتمـندترین انسانـم ❤️
┏━✨🌼🌹🌼✨━┓
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💞✵─┅┄
5.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بعضی خانمهای مذهبی چنان به خدا وصلن که ....😅
دکتر عزیزی
┏━✨🌼🌹🌼✨━┓
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💞✵─┅┄
۱۴۷)
#تینا
#قسمت_۱۴۷
تعجب کردم از ریحانه که با آرامش، تمام توجه اش به درس بود. اما دل من، عجیب ناآرامی می کرد. حتی نمی توانستم در جایم راحت بنشینم.
احساس می کردم، درونم چون کوره ی آتشِ آهنگران است. می سوزد و می خروشد. برای چندمین بار، از معلم اجازه گرفتم و بیرون رفتم.
بیقرار و آشفته در حیاط قدم زدم و به دسشویی رفتم. غرق در افکارم بودم که صدای مهتاب توجه ام را جلب کرد.
آهسته با کسی سخن می گفت. ناخواسته گوش تیز کردم. گویی با تلفن صحبت می کرد. چند بار قبلا هم دیده بودم که با خود گوشی به مدرسه آورده.
هرچه خواستم بی تفاوت باشم، نشد. صدایش را بلندتر کرد که کامل صحبت هایش را شنیدم.
-احمق، بی شعور، تو غلط کردی، من رو بدبخت کردی، حالا می گی به من چه.
بلند تر فریاد زد:
-می کشمت. خودم با دست های خودم خفه ات می کنم. نمی ذارم زنده بمونی.
گریه اش گرفت و با هق هق ادامه داد:
-جات رو بلدم. مامور میارم. لوت می دم.
نخند. آشغال نخند. می کشمت.
و بعد با صدای بلند گریه کرد.
دلم از جا کنده شد. دختری که همیشه بیم داشتم روبرویش بایستم. کسی که با غرور و خودخواهی، هر کاری دلش می خواست می کرد و هر رفتاری دوست داشت با دیگران انجام می داد، چه شده که اینگونه شکسته و خرد شده؟
صدای گریه اش در سرویس بهداشتی پیچیده بود که زودتر بیرون رفتم. سریع آبی به صورتم زدم و آنجا را ترک کردم. هنوز هم از او می ترسیدم. با اینکه خرد شدنش را دیدم.
دلم برایش سوخت، گر چه دل خوشی از او نداشتم؛ ولی خرد شدنش را هم نمی توانستم ببینم.
داخل کلاس که شدم، چشمم به در بود تا او هم بیاید؛ ولی نیامد. وقتی زنگ تفریح شد، با سرعت به حیاط رفتم و همه جا را دنبالش گشتم؛ ولی نبود که نبود.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۱۴۸)
#تینا
#قسمت_۱۴۸
دیدم که دوستانش هم به دنبالش می گشتند و آرام آرام، پچ پچ بچه ها شروع شد و خبر به ناظم مدرسه رسید. گشتن فایده ای نداشت، او نبود. نگرانش شدم، با آن حالی که از او دیدم و سابقه ی تیغ زنی به خود، که داشت، نگرانی ام بیشتر و بیشتر می شد.
ریحانه نزدیکم شد و گفت:
-چی شده تینا؟ چرا این شکلی شدی؟ رنگ به رخت نیست.
هنوز داشت با نگرانی سوال پیچم می کرد که خانم محمدی ما را صدا زد. دستم را گرفت و با هم به دفتر او رفتیم. با لبخند جلو آمد و رویمان را بوسید. ولی یک دفعه متعجب نگاهم کرد:
-تینا چی شده؟ برای قرار امروز اینقدر نگرانی؟ یه قرارِ معمولیه. مثل دیروز. فقط می ری دارو را تحویل می گیری همین.
تمام دل آشوبی هایم یکباره، همراه بغضم ترکید و زار زدم.
در آغوشم کشید و به ریحانه گفت:
-براش شربت گلاب درست کن.
مرا روی صندلی نشاند و کنارم نشست.
اجازه داد تا کمی آرام شوم، پرسید:
-چیزی شده که به من نگفتی؟
جرعه ای از شربت را نوشیدم.
صدای ناظم و مدیر را از بیرون شنیدم که درباره فرار مهتاب از مدرسه صحبت می کردند.
وقتی متوجه شد که حواسم به حرف های آن هاست. نفس عمیقی کشید و گفت:
-تو درباره مهتاب چیزی می دونی؟
متعجب به سمتش برگشتم.
-نکنه می دونی کجا رفته؟
با هول و هراس گفتم:
-نه نه، نمی دونم. نمی دونم کجاست. ولی دیدم حالش خوب نیست.
-تینا هر چی می دونی بگو، باید بهش کمک کنیم.
و من هر چه شنیده بودم را گفتم. حتی ماجرای او و پرهام را هم گفتم.
در آخر احساس کردم که سبک شدم و در دل آرزو کردم که مهتاب حالش خوب باشد.
او فوری بیرون رفت و بعد از دقایقی برگشت.
-موضوع رو به مدیر اطلاع دادم. باید خانواده اش رو در جریان بگذارند. تا بتونیم کمکش کنیم.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#نظر_شما
#مشاوره_تلفنی
سلام شبتون بخیر
یک خداقوت جانانه به خانم فرجام پور عرض میکنم،خیلی تشکر میکنم از مشاورهاشون که حرف نداره.
من با همسرم به مشکل برخوردیم و همیشه فکر میکردم حق با منه که خانم دکتر توضیح دادند برام واشتباهاتم را رفع کردم
خانم دکتر در مورد خوراک وطبع بدنم هم توصیههای داشتند که خیلی درست خوب بود
ممنونم ازتون،ان شا...عاقبت بخیر و سلامت باشید
🌹🌹🌹
.
خدا را شکر، هر چه هست لطف خداست🌺
ای دی جهت هماهنگی مشاوره👇
@asheqemola
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
💥💥مژده،، مژده😍👏
ثبت نام دوره طلایی
#سیاستهای_زنانه
یا
#زنان_قدرتمند💪
ان شاءالله شنبه ۵ آبان
ساعت ۱۷ ⏰📆
ساعتها را کوک کنید که جا نمونید👏⏳
یک دوره عالی و بسیار کاربردی
که چکیده سالها
✨مطالعه
🌼تدریس
✨مشاوره
و انسان شناسی است🪴
برای خانمهای عزیزی که می خواهند بهترین باشند😍👏
خانم عزیز بهترین باش🧕🏻😇
شرایط را از ادمین بپرسید👇
@asheqemola
💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞
سرفصل های دوره #سیاستهای_زنانه یا
#زنان_قدرتمند💪
👇😍
💥یک دوره جامع و کامل و بی نظیر💥
💞خودشناسی و خودباوری
💞شخصیت شناسی
💞تفاوتهای زن و مرد
💞نیازهای زن و مرد
💞عوامل مهم خیانت و راهکارهای درمانی
💞اتاق خواب ایده آل
💞رابطه صحیح و اصولی
💞ایده های ناب دلبری کردن
💞راهکارهای درمان تنوع طلبی
💞سیاستهای کلامی
💞زبان عشق
و هزاران نکته ناگفته که لازمه هر خانم با #سیاستی بلد باشه تا زندگیش عسل بشه.😉👏
🔔همراه نود روز پشتیبانی ۲۴ ساعته،
🔔استاد دوره، مشاور خانواده
وتمرین ها و تکالیف بسیار کاربردی💎
آموزش رایگان #سیاستهای_رنانه😍👇
.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
لطفا این بنر را توی گروه هاتون نشر بدید
و برای دوستان تون بفرستید
و در ثوابش شریک باشید👏
اجر همگی با خدای مهربان🌺🌺