علی_فانی؛_به_من_رحم_کن_بیقرارم_بیا.mp3
1.23M
به من رحم که بی قرارم بیا
کجا بغضمو جا بزارم بیا😭
🎤 با صدای حامد جلیلی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
●➼┅═❧═┅┅───┄
به من رحم که بی قرارم بیا
کجا بغضمو جا بزارم بیا😭
نمیدونم این چندمین جمعه بود
حساب زمان رو ندارم بیا💔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
●➼┅═❧═┅┅───┄
#ستارگان_دشت_کربلا
⇦ عمر بن علی (ع)
عمر بن علی بن ابی طالب، از فرزندان امام علی علیه السلام بود که در روز عاشورا و در رکاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسید.عمر بن علی، اول قاتل برادر خود (زحر بن بدر) را به جهنم فرستاد، پس رجزخوانان خود را بر صف منافقان زد و بسیارى از ایشان را بر خاک انداخت تا آن که به پدر بزرگوار خود ملحق گردید و شهید شد.
● جلاءالعیون، (علامه مجلسى)، ص ۶۷۷.
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
#السلام_علیک_یا_اصحاب_الحسین_ع
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
●➼┅═❧═┅┅───┄
✨پیامبر (ص ) در مورد نماز فرمودند :
«اسرق الناس فاالذی یسرق من صلاته فصلاته تلف کما یلف الثوب الخلق فیضرب بها وجهه»
دزدترین مردم کسی است که به خاطر سرعت و شتابزدگی از نماز خود کم کند، نماز چنین انسانی همچون جامه مندرسی در هم پیچیده شده، به صورت اوپرتاب می گردد.
( میزان الحکمه ، ج 5، ص 406 )
🥀لحظات ملکوتی اذان مغرب🥀
التماس دعا🙏😊🥀
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
داستان سوم :
نوشا و کوشا، موش های کوچولو🤗
چرا کسی با من بازی نمی کنه⁉️🤔
یه روز نوشا که از خواب بیدار شد. به داخل مزرعه رفت. همینطور که جلو می رفت دوستاش رو می دید که با هم بازی می کنند. پیش جوجه تیغی رفت. به جوجه تیغی سلام کرد.
جوجه تیغی گفت:«س...س...سلا..م .»و از اونجا دور شد. نوشا با خودش گفت:« زبونش چرا گرفته بود؟»
خرگوشی با دیدن نوشا هویج از دستش افتاد. جستی زد و رفت.
جلوتر رفت به موش کور رسید. موش کور اون رو ندید. اما صدای پای او را شنید، پرید تو سوراخ. نوشا همینطور رفت و رفت به حوض آب رسید. ماهی ها شالاپ شالاپ می پریدند . اما تا او را دیدند پشت فواره قایم شدند. او رفت و رفت تا به درخت انگور رسید. زیر آن نشست و تا می توانست گریه کرد. هوا کم کم تاریک می شد . درخت به او گفت:« دیگه برو خونه .» رفت و رفت و رفت تا به خونه رسید .
در را باز کرد .
همه گفتند :«تولدت مبارک»
همه اونجا بودند حتی ماهی ها هم با تنگ اومده بودند. درخت ها هم از اون دور دورا داد زدن تولدت مبارک.»
-امروز تولد من بود. یادم نبود. واقعا غافلگیر شدم .
ناگهان خرگوش و ماهی و موش کور و.... گفتند :«با تو صحبت نمی کردیم می ترسیدیم شگفتانه را خراب کنیم»
پایان
(محمد حسین 😎)
@dastanhay
دلنوشته🌹
در بساطم جز غمت را من ندارم بی قرارم
تا درونم شعله های عشق دارم بی قرارم
هر شبم را من به یادت روز کردم، با ولایت
روز آمد، مثلِ هر روزم به کارم، بی قرارم
وعده ی امروز و فردایم نده چشمم به راهت
مانده، اما طاقتم رفته چه زارم بی قرارم
مثلِ زخمی می فشارد استخوانم، دردِ دوری
هم برایم آرزویی هم که یارم ، بی قرارم
کاش روزی در کنارت، یاورت باشم امامم
تا ببینم سر شده این انتظارم، بی قرارم
(فرجام پور)
اللهم عجل لولیک لفرج🌺
شبتون بهشت🌺
التماس دعا🌹
⛔️کپی و فروارد ممنوع و حرام است⛔️
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
دوستان جدیدالورود خوش آمدید 💐
منتظر دریافت نظرات سازنده شما بزرگواران هستم✅
⛔️با احترام هرگونه کپی برداری و استفاده از رمان و داستان ها و دلنوشته و نام نویسنده #حرام است و پیگرد قانونی دارد.⛔️