مشاور خانواده| خانم فرجامپور
🔹 #او_را ...۵۸ هرچی که بود، آرامش عجیبی داشت❣ با همه کوچیکیش،دلنشین و دوست داشتنی بود...❣ بازم سر
🔹 #او_را ... ۵۹
برگشتم سمتش.
نصف بدنشو از ماشین آورده بود بیرون و کاملا از قیافش معلوم بود یخ کرده!
خودمم داشتم میلرزیدم از سرما.
نگاهش کردم...
بازم سرشو انداخت پایین
-آخه با این لباسا کجا میخواید برید
بعدم شما که جایی...
بی رمق نگاهش کردم
-مهم نیست...!
یه کاریش میکنم!
-چرا مهمه!
یه چند لحظه بیاید تو ماشین لطفا!
کارتون دارم!
یکم این پا و اون پا کردم و نشستم تو ماشین.
دو سه دقیقه ای به سکوت گذشت.
بعد ماشینو روشن کرد و راه افتاد،
نمیدونستم الان کجای تهرانم!
اصلا این خیابونا برام آشنا نبود.
فکرکنم بار اولی بود که میدیدمشون!
معلوم بود که خلوت تر از وقت عادیشه.
آخه دیگه چیزی به عید نمونده بود!
یدفعه مخم سوت کشید!
فردا عید بود😳
غرق تو افکار خودم بودم که ماشین جلوی یه مغازه ایستاد!
-چندلحظه صبرکنید،زود میام!
بعد حدود سه دقیقه با دو تا کاسه ی آش که ازشون بخار بلند میشد برگشت!!
عطر آش که تو ماشین پیچید دلم ضعف رفت🍲...
-دیشب بعد اینکه رفتین تو یادم افتاد شام نخوردین!!😅
اما راستش نخواستم مزاحم بشم،
گفتم شاید خودتون چیزی از یخچال بردارین و بخورین!
ولی فکرنکنم چیزی خورده باشین!
اینو بخورین ،باز میرم میخرم...
ترسیدم زیاد بخرم سرد بشه!
با نگاهم ازش تشکر کردم و آشو ازش گرفتم.
واقعا تو این سرما میچسبید.
تو سکوت کامل صبحانشو خورد و از ماشین پیاده شد،
و با دو تا کاسه ی دیگه برگشت!
با تعجب نگاهش کردم😳
-من که دیگه میل ندارم!
دستتون درد نکنه...
واقعا خوشمزه بود!
-یه کاسه که چیزی نیست☺️
آش خوبه،
بخورین یکم جون بگیرین.
واقعا هنوز سیر نشده بودم!
روا نبود بیشتر از این مقاومت کنم!!😅
کاسه ی بعدی رو هم ازش گرفتم و این بار با آرامش بیشتری، خوردم.
بازم ماشینو روشن کرد و دور زد،ولی سمت خونه نرفت.
باورم نمیشد که یه روز،
اینقدر بیخیال
سوار ماشین یه غریبه بشم!!
اصلا چرا نمیذاشت برم؟؟
چه فکری تو سرش بود!؟
کجا داشت میرفت...؟
چرا بهش اعتماد کرده بودم؟
سرمو برگردوندم و صورتشو نگاه کردم،
میخواستم یه دلیل برای بی اعتمادی ،
تو چهرش پیدا کنم!!
ولی هیچی نبود...!
چهره ی جالبی داشت!
کاملا مردونه و موقر!
چشم و موهای مشکی
پوست سبزه
و....
حدود دوسانت ریش و سبیل!!
با اینکه از این مورد آخری خیلی بدم میومد،اما واقعا به قیافش میومد!
ترکیب چهرش دلنشین بود...!
هینجوری که به روبهروش رو نگاه میکرد،
قیافش یجوری شد!
تازه فهمیدم یکی دو دقیقست زل زدم بهش!!!
خجالت زده سرمو برگردوندم و خیابونو نگاه کردم.
خورشید اومده بود تا خیسی بارونی که از دیشب کل شهرو شسته بود ،خشک کنه!
همه جا خلوت خلوت بود!
شایدم همه دیشب مثل بارون
مشغول شستن و تمیز کردن بودن و الان خواب بودن...😴
حتما مامان هم چندنفری رو آورده بود تا خونه رو تمیز کنن!
خونه ای که دیگه من توش جایی نداشتم...
یعنی عرشیا میدونست چه بلایی سر من آورده؟!😢
با صدای سرفه های اون،به خودم اومدم!!
-فکرکنم سرما خوردین...!
-به قول خودتون،مهم نیست🙂
-چرا به من دروغ گفتین؟؟
-دروغ!!!
چه دروغی؟؟😳
-دیشب گفتین میرین پیش دوستاتون!
وگرنه من قبول نمیکردم برم خونتون که خودتون بمونین بیرون و سرما بخورین!!
-از کجا میدونین نرفتم؟؟
-از گرفتگی صدا و شدت سرفه هاتون مشخصه کل دیشبو تو ماشین خوابیدین!!
-خب آره،
ولی ...
دروغ نگفتم!
رفتم اما نشد برم تو!
در حوزه بسته بود و نگهبان هم گفت دیر وقته و ساعت ورود و خروج گذشته!😊
منم مجبور شدم برگردم !
-حوزه؟؟😳
حوزه کجاست؟؟!!
-نمیدونین؟؟😊
-نه.نمیدونم...
شایدم اسمشو قبلا شنیدم ولی الان یادم نمیاد...!
لبخند زد و چیزی نگفت!
-خب میومدین خونه!
منم یه جایی میرفتم!
بالاخره خونه ی شما بود!
چهرش جدی شد و صداشو صاف کرد!
-یعنی منِ مرد میومدم تو خونه
و شما رو میفرستادم تو کوچه خیابون؟؟😒
بعدم من به شما اطمینان دادم که تو این خونه کسی مزاحمتون نمیشه!
حتی خودم!
نمیدونستم چی بگم
بازم چنددقیقه ای تو سکوت طی شد!
"محدثه افشاری"
@asraredarun
اسرار درون
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
سلام به خدا
که آغازگر هستی ست
سلام برمنجی عالم
که آغازگر حکومت الهیست
سلام به آفتاب
که آغازگر روزست
سلام به مهربانی
که آغازگر دوستیست
سلام به شماکه
آفتاب مهربانی هستید
الهی به امید تو💚
سلام صبحتون بخیر🌹
@asraredarun
┄┅─✵💝✵─┅┄
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨امام حسن مجتبی علیهالسلام فرمودند:
از حضرت پيرامون بخل سؤال شد؟ در جواب فرمود:
معناي آن چنين است که انسان آنچه را به ديگري کمک و انفاق کند فکر نمايد که از دست داده و تلف شده است و آنچه را ذخيره کرده و نگه داشته است خيال کند برايش باقي مي ماند و موجب شخصيّت و شرافت او خواهد بود.✨
@asraredarun
┄✦۞✦✺💠✺✦۞✦┄
من به آمار زمین مشکوکم
اگر شهر پر از آدمهاست
پس چرا یوسف زهرا تنهاست 😔
فرج مولا صلواتـــــــ
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@asraredarun
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
انسان شناسی ۶۱.mp3
11.8M
#انسان_شناسی ۶۱
#استاد_شجاعی
#استاد_عالی
#استاد_پناهیان
▪️شغل اولِ همهی ما، "مهندسی" است!
- مهندسیِ آرزوهایمان،
- مهندسی افکارمان،
- مهندسی دغدغهها و چشماندازمان مطابق با چشمانداز خدا، برای ما !
✘ اگر در این مرحله، نتوانیم موفق شویم؛
تمام انتخابها، ارتباطات، افکار و رفتارمان، تا وقتی زندهایم؛ مسیرِ اشتباه را به سمت شقاوت طی میکند!
💥پس چگونه بعضیها در مرحلهی اول، موفق نیستند؛ امّا در خانواده و اجتماع، موفقند؟
@Ostad_Shojae
پيامبر صلي الله عليه و آله :
كودكان را به خاطر پنج چيز دوست مى دارم :
اول آن كه بسيار مى گِريند ،
دوم آن كه باخاك بازى مى كنند،
سوم آن كه دعوا كردن آنان همراه با كينه نيست؛
چهارم آن كه چيزى براى فردا ذخيره نمى كنند،
پنجم آن كه مى سازند و سپس، خراب مى كنند(دل بستگى ندارند) .
#تربیت_فرزند
@asraredarun
#بازی
بازی زبان کودک است. چقدر به کودکتان گفتید دوستت دارم؟ مادرها از صبح تا شب خیلی این جمله رو میگن. قابل شمارش نیست. خبر بد اینه که اصلا بچتون هیچی نفهمیده از این حرفها که زدید فقط شما دلتون خوشه گفتید. اون فقط اونجاها را فهمیده که باهاش بازی کردید بازی زبان کودکه. بچه ها فارسی را خوب حرف میزنن، و در اصل خوب تقلید می کنن، ولی درکی از زبان ندارن.
مادری می گفت پسر ۵ ساله دارم من را به ستوه آورده منو بیچاره کرده صبح دیر بلند میشه میخواد بره مهد کودک جون منو میگیره گفتم که صبح ها ساعت چند بیدار میشی بیدارش می کنی؟ گفت ۷. گفتم فردا ۶ و نیم بیدارش کن. وقتی بیدار شدی داری میری بچه را بیدار کنی یه مشت آب به صورتتون بزنید موهاتون مرتب کنید با چشم های غی کرده نرید بگید پاشو. بچه میگه پاشم چیکار. بگید پاشو برو مهدک کودک. نگو پاشو بریم مهد کودک یا مدرسه.
اونطور که شما میری صداش میکنی میگه می خوام نباشه اون مدرسه با این قیافه با این اخلاق با این صدای تند اومدی که منو ببری مدرسه یا مهد کودک. اول یه اب به صورتت بزن اگه وقت داشتی یه ته آرایشم بکن بگو بلند شو اگه گفت چرا؟ بگو می خواهیم بازی کنیم باهم.
مادر گفت اخه این موقع صبح؟
گفتم اره. تشک خوشخواب دارید برید روی تشک بپرید بالا پایین بیاید گزارش توی کلاس بدید. هفته بعد این خانوم اومد گفت اگه تجربه نکرده بودم فکر میکردم دروغ میگید بچمو بیدار کردم گفت چیه؟ گفتم پاشو میخوایم بازی کنیم .پرید ازجاش. پسر بچه ام هست. گفت چه بازی می خوایم بکنیم؟ گفتم بپر بپر. چند دفعه بالا پایین پرید از تخت اومد پایین دستش زد به کمرش گفت این کارا چیه می کنی؟ ۵ سال بهش گفته بودن نپر. امروز گفتن بپر. بعد اومد پایین لیوان شیرش سر کشید هر روز جون منو میگرفت تا اینو بخور قطره قطره می خورد صبحانه شو خورد. گفتم زنگ بزنم آژانس بریم مهد. گفت پیاده بریم حال کنیم تا مهد کودک میپرید بالا پایین می دوید جفتک مینداخت شادی می کرد ظهر هم که اومد تا غروب همینطور منو بوس میکرد میگفت کاری نداری من انجام بدم؟ گفتم کفش ها را مرتب کن، باز کاری نداری؟ گفتم این کارا بکن..
مادر گفت واقعاً ۵ دقیقه بازی اینقدر تاثیر داره؟ گفتم نه. بچه بلاخره بازیشو میکنه چه اینجا چه تو مهد کودک اما شما تو این پنج دقیقه بازبان کودک بهش گفتید دوستش دارید. ۵ دقیقه دوست داشتن رو تجربه کرد و حالا تمام روز دنبال اینه که حالا دوست داشتنش رو یه جوری نشون بده ببینید چند دقیقه بازی چه تاثیری داره. امروز یکی از مسائل اینه که والدین با بچه ها هیجان مشترک ندارند بازی هیجان مشترکه. رابطه را اصلاح میکند.
@asraredarun
عدم تمرکز در نوجوانان
محیط بینظم و شلوغ از مهمترین عوامل عدم تمرکز است و سبک زندگی نیز تاثیر بسیار زیادی در عدم تمرکز فرد دارد.
سبک زندگی شامل میزان خواب، ورزش و نوع تغذیه است که هر کدام از این عوامل تاثیر زیادی در عدم تمرکز فرد دارد. اگر بخواهیم عدم تمرکز نوجوانان را مورد بررسی قرار دهیم باید این راهکارها را بهدقت اجرایی کنیم. اولین درمان عدم تمرکز نوجوانان، کاهش عوامل حواسپرتی و دوری از تلویزیون، کامپیوتر و موبایل در حین انجام کار یا مطالعه است.
دومین راهکار تقسیم کارهای بزرگ به کارهای کوچکتر و داشتن زمانبندی و اولویتبندی است. انجام دادن یک کار بزرگ موجب خستگی فرد نوجوان عدم تمرکز نوجوانان میشود. وقتی کار یا مطالعه برای یک نوجوانان به قسمتهای کوچکتری تبدیل شود و او بتواند آنها را اولویتبندی کند و در زمان خود به انجام رساند، کمتر با مشکل عدم تمرکز روبهرو میشود. باید در نظر داشت که تبدیل تکلیف به یک عادت برای نوجوانان میتواند کاهش عدم تمرکز هنگام مطالعه و خیالپردازی را به همراه داشته باشد.
فعالیت بدنی در کنار تغذیه سالم میتواند یکی از راههای درمان حواسپرتی و عدم تمرکز باشد؛ زیرا فعالیت بدنی به همراه تغذیه سالم بهصورت مداوم سبب کاهش استرس و اضطراب میشود و کاهش استرس و اضطراب خود دلیلی بر کاهش عدم تمرکز است. استراحت کافی نیز یکی از راههای کاهش عدم تمرکز است. استراحت کافی خستگی نوجوان را کاهش میدهد و خستگی کمتر تمرکز بیشتر را به همراه دارد.
استراحت در میان کارها یا مطالعه نیز از عواملی است که هم سبب میشود مغز استراحت کند و آماده انجام فعالیت جدید شود و هم سبب میشود خستگی فرد یا نوجوان کمتر شده و تمرکز روی کار یا مطالعه بیشتر شود.
یکی دیگر از درمانهای عدم تمرکز نوجوانان این است که عادت کنند تا در برابر حرکات و صداهای کوچک حساس نباشند و تمرکز خود را حفظ کنند. این تمرین و عادت سبب میشود تا در ادامه زندگی خود از تمرکز بالایی بهرهمند شوند. لازم به ذکر است که انجام بازیهای فکری تاثیر بسیار مثبتی در افزایش تمرکز جوانان دارد و میتواند میزان حواسپرتی را در آنها کاهش دهد
@asraredarun