مشاور خانواده| خانم فرجامپور
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 📕 #داستـــــان #تاپــــروانگی🦋 #قسمـت_هفدهم ✍ناغافل پرید وسط حرفش و گفت: _اگه زن اج
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
📕 #داستـــــان
#تاپــــروانگی🦋
#قسمـت_هجدهم
✍تا شب به توصیه های ریز و درشت زری خانم گوش کرد و سعی کرد همه را به حافظه اش بسپارد.
هرگز فکر نمی کرد سکوت مداومش باعث دلزدگی ارشیا شده باشد!اما وقتی زری خانم در بین حرف هایش اطمینان داده بود که پشت غرولندهای ارشیا حتما عشق و محبت عمیقی هست که تمام این سال های باهم بودن هم وجود داشته و هزار دلیل هم برایش آورد، ته دلش انگار قند آب می کردند.
حق هم داشت که با پیدا کردن سرنخ از عشق شوهرش خوشحال بشود!
انگار کلی راه جدید پیش رویش باز شده و امید به رگ هایش تزریق کرده بودند که انقدر سریع دید تازه ای پیدا کرده بود نسبت به همه چیز.
چطور هیچ وقت نفهمیده بود توی لاک بودن همیشگی اش باعث جدایی و دوری بیشترشان شده؟ چندبار ارشیا پیشنهاد سفرداده و او رد کرده بود؟ چقدر قصور کرده بود وقتی همراه و هم قدم او نشده بود چون دوست نداشت انزوایشرا بهم بریزد فقط؟ و همینطور کم گذاشتن های خودش را پیش چشمش به صف کشید و تازه فهمید به عنوان یک زن و شریک زندگی هیچ شاخصه ای نداشته انگار،شاید به قول مه لقا فقط نقش اختر را برای آشپزی و نظافت بر عهده داشته در تمام سال های گذشته ...
حتی زری خانم گفته بود همین اقدام اخیرش برای فهمیدن ورشکستگی و قرار با رادمنش،هرچند باب طبع ارشیا نبوده اما حتما جرقه ی امیدی بوده برایش!
چشم هایش را باز کرد، آفتاب مستقیم به صورتش می خورد، با دست جلوی نور را گرفت.چند لحظه ای طول کشید تا مغزش به کار بیفتد و بفهمد کجاست.
با کرختی نشست ...خورشید نصف فضای سالن کوچک را روشن کرده بود.بوی نان تازه به مشامش خورد و حس کرد چقدر گرسنه است.
به گوشی روی میز نگاهی انداخت،هیچ پیغام و تماسی از ارشیا نداشت ...البته که چیز جدیدی نبود!
دست و صورتش را شست و به تصویر خیس خودش در آینه لبخند پهنی زد.
امروز یک روز جدید بود!
باید از یک بابت خاطر جمع می شد!
تازه چادر سر کرده بود که ترانه سر رسید.
_تو اینجایی؟!
خواهرانه در آغوش کشیدش و گفت:
_زیارت قبول عزیزم
_قبول حق،حالا کی اومدی که اینجوری به تاخت داری میری؟قدم ما شور بود؟
_از دیشب حواله شدم خونت
_دیشب؟!
_چرا داد می زنی...آره پیش زری خانم بودم
_ببینم ارشیا خوبه؟نگران شدم آخه تو اونو ول نمی کنی بیای پیش من
_مفصله برات بعدا تعریف می کنم
_حالا بیا بشین سوهان اصل قم آوردم با چای بزنیم،بعدم نوید می رسونت بیمارستان
دستش را فشرد و گفت:
_وقت زیاده الان کار دارم
_خیلی خب پس صبر کن تا به نوید بگم ماشینو پارک نکنه
_نه می خوام یکم قدم بزنم
_از بچگیتم لجباز بودی؛بفرما
خداحافظی کردند اما چند قدم دور نشده را دوباره برگشت و گفت:
_ترانه
_جانم
_قدر مادر شوهرت رو بدون.بیشتر از خانم جان دوستش نداشته باشم کمتر نیست مهرش برام
_خدا برام حفظش کنه،حسابی بهت رسیده ها قشنگ معلومه
_همیشه همینجوری بخند،فعلا
_بسلامت
باید خاطرش جمع می شد.ترجیح می داد تا آزمایشگاه را پیاده گز کند.
دلش نفس کشیدن می خواست...
نشسته و به ردیف صندلی های طوسی رنگ رو به رویش خیره مانده بود.اینجا اول دنیایش بود یا ابتدای دوراهی؟
اسمش را که برای دومین بار پیج کردند دلش آشوب تر از همیشه بود اما هنوز صدای گرم زری خانم توی گوشش تکرار می شد...بسم الله را که گفت،سرنگ قرمز شد و سرخ.
کش دور بازویش را باز کردند و صدایی با ناز گفت:
_بیرون منتظر باش عزیزم
و برای هزارمین بار انتظار...
⇦نویسنده:الهام تیموری
⏪ #ادامہ_دارد....
@asraredarun
اسرار درون
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
آغاز سخن یاد خدا باید کرد
خود را به امید او رها باید کرد
ای با تو شروع کارها زیباتر
آغاز سخن تو را صدا باید کرد
الهی به امید تو💚
سلام صبحتون بخیر🌺
@asraredarun
┄┅─✵💝✵─┅┄
✾ ✾ ✾ ══════💚══
#حدیث_غدیر
✨امام صادق علیه السلام فرمودند:
... روز غدير خم در ميان روزهاي عيد فطر و قربان و جمعه همانند ماه در ميان ستارگان است.✨
#فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
@asraredarun
══💚══════ ✾ ✾ ✾
#سلام_امام_زمانم
شـدهام در پی تو دربه درت مهدیجان
کیرسد برمنمسکین نظرت مهدیجان
کی شود تا که عیان بر سر راهم گذری
بر نگاهـم که بیفتـد نظـرت مهـدیجان
#سه_شنبه_های_مهدوی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@asraredarun
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
انسان شناسی ۹۶.mp3
11.68M
#انسان_شناسی ۹۶
#استاد_فاطمی_نیا
#استاد_عالی
#استاد_شجاعی
شما آنچه را با خود به برزخ منتقل میکنید؛
💥 که در شماست!
و در زمان بحران ـ مصائب ـ امتحانها و ... از شما بروز میکند!
✘ نه آنچه که شنیدهاید ـ خواندهاید ـ نوشتهاید ـ و تصور میکنید که آموختهاید!
♨️ حالا یک سؤال، من چه کنم که داراییهای درونیام زودتر قویتر و مستحکمتر و ریشهدارتر شوند؟
@Ostad_Shojae
نون، والقلم💥
💥روز قلم بر تمامی اهل قلم مبارک باد💥
ان شاءالله
تمامی قلمها در راستای بیداری انسانها و یاری امام موعود(عجلالله تعالی فرجه) بنویسند🌺
اللهم عجل لولیک الفرج🌺
@asraredarun
در کودکی نظام باورهای کودک شکل میگیرد و والدین تاثیر فوقالعاده ای در رشد افکار منفی و مثبت فرزندشان دارند...
موقع صحبت کردن با آنها
مدام از بی پولی سخن نگوییم
تو چه قدر تنبل هستی
آخرش هیچی نمیشوی
و امثال اینها
ذهن آنها را با با برکت و فراوانی دنیا
با اینکه چقدر فوقالعاده و دوست داشتنی هستند و اینکه آینده درخشانی در انتظار شان هست آشنا کنید تا واقعا قدرتمند شوند و با دید مثبتی زندگی کنند.
#تربیت_فرزند
@asraredarun