eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.5هزار دنبال‌کننده
15.2هزار عکس
4.4هزار ویدیو
131 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸حتما بخشی از دوره را در کانال براتون خواهیم گذاشت✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا من ی دختر جوان هستم با تجربه خیلی کم‌ ک فکر میکردم با غر زدن آقام میاد ناز کشی و فکر میکردم اگه ب خودم اهمیت ندم برای خودم ارزش قائل نشم مرکز توجه ب آقا باشه خودم دوس نداشته باشم‌ باعث میشه اون بفهمه چقد دوسش دارم و قدرمو میدونه اما وقتی یهو بی دلیل قهر کرد ب مدت خیلی طولانی ک الانم قهره وقتی نشستم فکر کردم ک چرا اینجوری شد فهمیدم ک آقای من یک خانوم ارزشمند میخواد ک خودشو دوس داشته باشه ب خودش اهمیت بده البته ک با کمک خانم فرجام پور عزیز ک دلسوزانه کمکم کردن. وقتی متن کلاس سواد عاطفی رو ب طور کامل و با دقت خوندم متوجه اشتباهاتم شدم ک با کمک خانم فرجام پور من یاد گرفتم چطور ب خودم ارزش و اهمیت بدم. خانوم های عزیز لطفا اول خودتون خودتونو دوس داشته باشین خودتون ب خودتون اهمیت بدید تا دیگران برای شما ارزش قائل بشن. ممنونم از خانم فرجام پور عزیز و کلاسهای آموزنده و خوبشون🌷🙏🙏
عزیزم ثبت نام دوره یا روز ۱۵ اذر ماه است✅ حتما برای ثبت نام اماده باشید تا از جزو نفرات اول باشید و از تخفیف های ویژه بهره ببرید✅
🔸عزیزان دقت کنید چون خودم به شخصه پشتیبانی دوره را به عهده دارم، پس به ناچار تعداد معدودی را می تونیم ثبت نام داشته باشیم. پس سعی کنید حتما روز پانزدهم آماده باشید تا از کلاس جا نمانید👌
چطور در کنار دیگران با ارامش زندگی کنیم⁉️ این مهم ترین هدف دوره ماست👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی رسید بر عکسِ هر روز، محسن را در اتاق ندید. با تعجب اطراف را نگریست. از محسن بعید بود که دیر کند. حتما اتفاقی افتاده. پشتِ میزِ کار رفت. دستش به کار نمی رفت. گوشی را برداشت و شماره محسن را گرفت. بعد از چند بوق، صدای محسن را شنید. مثلِ همیشه، پر انرژی و شاد. "جانم امید جان. شرمنده تا نیم ساعت دیگه می رسم." امید گفت:" منتظرم." گوشی را روی میز گذاشت. دوباره ذهنش به سمت رفتارِ مادرش رفت. اصلا از رفتارش سر در نمی آورد. چرا اجازه نداد که به خانه خاله زری برود؟ چرا اول صبح به خانه آن ها رفت؟ خیلی عجیب و غریب بود. صدای محسن اورا از افکارش بیرون کشید. پلک هایش را روی هم فشرد. به لبخندِ نقش بسته روی لبهای محسن، نگریست. صدای محسن به قهقه بلند شد و گفت:"کجایی مهندس؟" امید همچنان متعحب بود. از روی صندلی بلند شدو به سمت روشویی رفت. آبی به صورتش زد و نگاهی به چهره عبوس خودش در آینه انداخت. چند بار به شدت پلک زد. سرش را تکان داد و با دستش موهای آشفته اش را مرتب کرد. اصلا گذر زمان را حس نکرده بود. نفس عمیقی کشید به سمتِ میزِ کار برگشت. حتما باید امروز سر از کار مادرش در بیاورد. محسن مشغول شده بود. رو به امید کرد و گفت:"شرمنده دیر کردم. امروز باز مامانم حالش خوب نبود. بیمارستان بودم." امید با نگرانی گفت:" خب پیشش می موندی" محسن لبخند زد وگفت:"خدارا شکر خواهرم اومده. تنها نبود. کارهای بیمارستان را هم ردیف کردم. عصر هم حتما می رم پیشش." رفتارهای محسن خیلی عجیب بود. مگر می شد با این همه مشغله، این قدر آرام بود و پر انرژی؟ به یادِ قیافه خودش در آینه افتاد. چرا باید این همه آشفته باشد؟ شاید اتفاقات ِ تلخِ زندگیش در برابرِ مشکلات محسن هیچ باشد. ولی محسن آرام بود. این همه آرامش از کجا می آید؟ منبع این آرامش چیست؟ حتما باید دلیلش را بیابد. بی شک رمز و رازی در کار است. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
صدای پیامک گوشی اش را شنید. کار را رها کرد و پیام را باز کرد. آرش بود و برای دور همی شب خبرش کرده بود. لبخندی به لبش نشست. به این دور همی احتیاج داشت تا ذهنش را از این همه آشفتگی برهاند. "اوکی" را فرستاد. زودتر از هر روز دست از کار کشیدند. محسن باید به ملاقاتِ مادرش می رفت. اورا تا بیمارستان رساند و به خانه رفت. مادرش آمده بود. در آشپزخانه با مژگان مشغول صحبت بود. حوصله هیچ کس را نداشت. یک راست به اتاقش رفت و همان طور با لباس روی تخت افتاد. از رفتارِ صبحِ مادرش دلگیر بود. دستش را روی چشمانش گذاشت و چشمانش را بست. دوباره لشکری از افکار منفی به مغزش هجوم آورد. دلش آشوب شد و حالت تهوع گرفت. چه رمزی بود که تا کنارِ محسن بود، حالش خوب بود. ولی به محضِ دور شدن از او و رسیدنِ به خانه دوباره، مغزش پر می شد از افکار آزار دهنده. و خواب به چشمانش حرام می شد. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💔✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان سلام امام زمانم🌺 سلام روزتان پر نور🌹 ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها فرمودند: خداوندا، به حقّ اولیاء و مقرّبانى كه آنها را برگزیده‌اى، و به گریه فرزندانم پس از مرگ و جدائى من با ایشان، از تو مى خواهم گناه خطاكاران شیعیان و پیروان ما را ببخشى.✨ مگه میشه مادر اینقدر مهربان😭 به خاطر محبت و بزرگیش خطا نکنیم @asraredarun ┄┅─✵💔✵─┅┄
مقام عرشی حضرت زهرا_1.mp3
12.24M
س ۱ رضایت و خشم حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها، محور رضایت و خشم خداست ! کمی به این حدیث، عمیق فکر کنید! «تمامِ الله در یک زن، جلوه کرده است که حبّ و بغض او، دقیقاً منطبق با الله است» ! این یعنی عصمت مطلق! ※ چنین الگویی را چگونه باید شناخت و چگونه ارتباط برقرار کرد؟ @ostad_shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام علیکم ممنونم از لطف و محبت شما💐💐 آنچه بر خود می پسندی بر دیگران هم‌ بپسند👏 حتما دوستان تون را به کانال دعوت کنید تا همه از اموزش های رایگان شخصیت شناسی استفاده کنند👏👏
سلام علیکم احسنت👏👏 اگر می خواهید مباحث حتما در اطرافتون دقت کنید و یک نمونه به عنوان مصداق پیدا کنید
ممنونم از لطف و محبت شما💐 الهی خداوند براتون جبران‌کند و این کار خیر ان دنیا دستگیرتون باشه🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸امیدوارم خصوصیات افراد دموی را به خوبی یاد گرفته اید. اما باید بدانید که زنان دموی از به اندازه مردان دموی تنومند و قوی نیستند.
🔸اما نسبت به زنان دیگر درشت تر هستند و البته اکثر خصوصیات را دارند. مدیر بودن و محکم و با انگیزه عمل کردن البته در تمام دموی ها غرور خاصی هم هست✅
🔺حرارت بدن شان هم بالاست. و بیشتر فصل بهار را دوست دارند و هوای معتدل. و علاقه خاصی به خوردن دارند مخصوصا خوردن گوشت😋