#سالها_در_انتظار_یار
#قسمت_233
به اینجا که رسید از جا بلند شد و کنارِ پنجره رفت. نگاهش را به درختان بلند سرو در حیاط بیمارستان دوخت و گفت:
" همیشه، عمر خوشبختی کوتاهه.
هر بار که خواستم طعم خوشبختی رو توی زندگی بچشم، خیلی زود از دستش دادم.
من زودتر از اون چیزی که فکر میکردم، وحید رو هم از دست دادم. مثلِ محمدم. با این تفاوت که محمد، برای همیشه از کنارم رفت، اما وحید کنارمه؛ ولی انگار نیست.
مردی که دیوانه وار دوستم داشت، خیلی زود رهام کرد.
نمیدونم چرا هیچ مردی احساس مادرانه ی زنان رو درک نمیکنه؟!
من اون روزها حالِ خوبی نداشتم. درسته وحید تمامِ تلاشش رو کرد تا من حالم خوب بشه؛ ولی وقتی بعد از بارداری دوباره حالم مثل روزهای قبل شد، تو رو مقصر دونست.
اون فکر میکنه تو بودی که با دنیا اومدنت بین ما فاصله انداختی. نمیدونم شاید اشتباه از من بود که تمامِ وقتم رو با تو بودم. ولی من یک مادرم. مگه میشه از یک مادر انتظار داشت که به بچه اش، پاره تنش توجه نکنه؟!
امید جان، حالِ من فقط وقتی که تو در آغوشم بودی خوب میشد. ولی یک روز چیزی دیدم که اصلا فکرش رو هم نمیکردم."
برگشت و روی صندلی نشست.
امید آهی کشید و گفت: " مامان، ولش کن، بقیه اش رو نمیخواد بگی. خودت رو اذیت نکن. دارم رفتارهاش رو میبینم. دیگه بسه. "
مادر لبخند تلخی زد و گفت: " آره! میبینی. ولی خیلی چیزها رو هنوز نمیدونی. مثلِ مسئله خودت و زهرا! "
امید با تعجب گفت: " من و زهرا ؟! چیشده مادر؟ چه اتفاقی افتاده؟ "
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#سالها_در_انتظار_یار
#قسمت_234
مادر آهی کشید و دستمالی را که دردست داشت فشرد و گفت:
-همه چیز از اون روزِ لعنتی شروع شد. وحید زنگ زد خونه و گفت که برم توی اتاقش و یه سند رو پیدا کنم و بدم راننده براش ببره. هیچ وقت به اتاق کارش نمی رفتم.
اون روز تو خواب بودی. سپردمت به مستخدم و رفتم اتاقِ وحید. خیلی مرتب و تمیز بود. کلا وحید آدم حساس و منظمیه. کشو میزش رو باز کردم تا سند رو در بیارم؛ نبود. مجبور شدم چند تا ازکشو ها رو بگردم که توی یکی از کشو ها پاکتی دیدم، فکر کردم شاید سند باشه. برداشتم و بازش کردم. باورم نمی شد. عکس وحید بود با یه زنِ دیگه. چشم به چشم هم، در حال لبخند زدن، کنار دریا. زنی غیر از من! حالم بد شد. یادم اومد که تازگی ها دبی بود. با خودم گفتم"بلایی که نباید، سرم اومد.
همون جا جیغ کشیدم و دیگه چیزی نفهمیدم. منی که تازه حالم با وجود تو خوب شده بود. حالا با فکر اینکه وحید، تنها حامی ام رو که توی سخت ترین شرایط کنارم بود. عزیزی که با محبت هاش حسابی من رو وابسته خودش کرده بود، به همین راحتی، از دست دادمش. و اون رفته بود سراغِ یکی دیگه. افکار منفی از هر سو به مغزم حمله ور شد. با دیدنِ اون عکس برگشتم به روزهای قبل. آنقدر حالم بد شد که تشنج کردم و افتادم. دیگه هیچی نفهمیدم. کِی و چه جوری من رو بردند بیمارستان و چه اتفاقی افتاد نمی دونم. چند روز توی بیمارستان روانی بستری بودم. مدت ها هیچی نمی شنیدم و نمی دیدم. سر و صداهای اطراف به گوشم می رسید، ولی هیچی نمی فهمیدم. وحید از کنارم تکان نمی خورد. کار و زندگیش رو رها کرده بود و از من مراقبت می کرد. هر چه قسم می خورد که خطایی نکرده و من دارم اشتباه می کنم. هر چه می گفت که اون زن فقط همکارشه و طرف قراردادش، فایده نداشت. نمی شنیدم. چون می دونستم که من براش کم گذاشتم. من ازش غافل شدم. پس هر کاری می کرده، حق داشت. به خودم تلقین کردم که دیگه دوستم نداره. نه خودم رو نه بچه ام رو. دور خودم سدی درست کردم که وحید دیگه موفق نشد بهش نفوذ کنه. نمی دونم شاید عقده های زندگی قبلم بود. ولی وحید خیلی تلاش کرد که بهم ثابت کنه اون عکس تقطیع شده و از یک عکس گروهی بیرون اومده. اصلا نمی دونسته که چطوری توی کشوی میزش قرار گرفته، باور نکردم.
روزها گذشت تا به خودم اومدم. وحید انواع روانپزشک ها را بالای سرم آورده بود و انواع داروهای آرامش بخش، قبل از هر چیز سراغِ تو رو گرفتم. اولین کلمه ای که بعد از چند روز گفتم، فقط اسمِ تو بود.
اونجا بود که فهمیدم اون چند روز، تورو به خاله زری سپرده بودند. اون زمان، زهرا هم تازه به دنیا اومده بود. خاله زری همزمان به هر دوتون شیر داده.
با دیدنِ تو و در آغوش گرفتنت، دوباره حالم بهتر شد. اون موقع به این مسئله اهمیت ندادم. ولی وقتی تو گفتی زهرا رو دوست داری و می خوای باهاش ازدواج کنی، اولش سعی کردم با امروز و فردا کردن، دلسردت کنم. ولی نشد. بعد که دیدم، اصرار داری، سعی کردم راهی پیدا کنم. ولی نشد. امید جان،
زهرا خواهر رضاعی توئه.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#بازخورد_دوره_سواد_عاطفی
یا
#اسرار_ارتباط_موفق
سلام وقت شما بخیر
خانم هستم. ۴۸ ساله
کارشناس ارشد علومقرآن وحدیث
که در #دوره_اسرار_ارتباط_موفق
یا #سواد_عاطفی
با تدریس استاد فرجامپور، شرکت کردم.
به جهت شغل دبیری از یادگیری مطالب مربوط به ارتباط موفق و تاثیر موثر در مخاطب استقبال می کنم.
در این دوره با مطالب ارزشمندی در ارتباط موفق آشنا شدم که مثل فوت کوزه گری در یک ارتباط موفق بسیار موثر و تاثیرگذار است.
تدریس استاد شیوا و شیرین و حکایت از تسلط ایشان به مساله هست.
از مطالب در حیطه کاری خودم استفاده کرده و می کنم.
گاهی به نظر می رسد من همه راهکارها را می دانم و بهکار می برم ولی حقیقت این است که باید دائم راهکارها را مطالعه، مرور و یادآوری کرد تا به خاطر عادت، در حافظه و ذهن ما ته نشین و فراموش نشود.
متشکرم
┄┅─✵💝✵─┅┄
به نام خدایی که نزدیک است
خدایی که
وجودش عشق است
و با ذکر
نامش آرامش را در
خانه دل
جا می دهیم
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
سلام امام زمانم🌺
سلام صبحتون پر نور🌺
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨امام صادق علیهالسلام فرمودند:
زمانی که حضرت قیام میکند سرزمینی باقی نمیماند جز اینکه ندای (رسای) شهادتین «لا اله الاالله محمد رسولالله(ص)» از آن برخواهد خواست.✨
#التماس_دعا_برای_ظهور
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💝✵─┅┄
یابن الحسن...
میتپد قلب زمین هم
با صدای پای تو؛
نیمه شعبان بــبینیم کاش
ما سیمای تو ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ولادت_امام_مهدی_عج_پیشاپیش_مبارک
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
══💝══════ ✾ ✾ ✾
🌹 ۱۲ عملی که در شب نیمه شعبان مستحب است :
🔸اول: غسل که باعث تخفیف گناهان می گردد.
♦️دوم: احيا و شب زنده داری به نماز، دعا و استغفار، چنانچه روش امام زين العابدين (علیه السلام) بوده و در روايت است كه هر كس این شب را احيا دارد، دل او نمیرد در روزى كه دل ها بميرند.
🔸سوم: زيارت امام حسين (علیه السلام) كه افضل اعمال اين شب و باعث آمرزش گناهان است
♦️چهارم: خواندن دعاى «اللَّهُمَّ بِحَقِّ لَيْلَتِنَا هَذِهِ وَ مَوْلُودِهَا...».
🔸پنجم: خواندن دعاى «اللَّهُمَّ أَنْتَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ الْخَالِقُ الرَّازِقُ الْمُحْيِي الْمُمِيتُ الْبَدِيءُ الْبَدِيعُ لَكَ الْجَلَالُ وَ لَكَ الْفَضْل...».
♦️ششم: خواندن دعای «اللَّهُمَّ اقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْيَتِكَ ما یحول بیننا و بین معصیتک...».
🔸هفتم: خواندن دعاى كميل.
♦️هشتم: گفتن هر يك از تسبيحات اربعه را صد مرتبه.
🔸نهم: انجام دو رکعت نماز پس از نماز عشاء که در ركعت اول حمد و سوره «قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ» و در ركعت دوم حمد و سوره «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» و پس از سلام نماز 33 مرتبه «سُبْحانَ اللَّهِ» بعد از آن 33 مرتبه «الْحَمْدُ لِلَّهِ» و بعد از آن 34 مرتبه «اللَّهُ أَكْبَرُ» و سپس این دعا خوانده شود: «یا مَنْ إِلَيْهِ مَلْجَأُ الْعِبَادِ الْعِبَادُ فِي الْمُهِمَّاتِ و الیه یفزع الخلق فی الملمات...».
♦️دهم: خواندن این دعا:
«إِلَهِي تَعَرَّضَ لَكَ فِي هَذَا اللَّيْلِ الْمُتَعَرِّضُونَ و قصدک القاصدون...».
🔸یازدهم: خواندن نماز جعفر طیار (علیه السلام).
♦️دوازدهم: بجا آوردن نمازها و سجده هایی که در مورد این شب وارد شده است، مانند آنچه از پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) نقل شده که آن حضرت در سجده نیمه شب عرضه می داشتند: «سَجَدَ لَكَ سَوَادِي وَ خَيَالِي وَ آمَنَ بِكَ فُؤَادِي...» و مانند اینکه چهار ركعت نماز بجا آورده شود، در هر ركعت حمد یکبار و «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» صد مرتبه و پس از آن این دعا را بخواند: «اللَّهُمَّ إِنِّي إِلَيْكَ فَقِيرٌ وَ مِنْ عَذَابِكَ خَائِفٌ مُسْتَجِيرٌ اللَّهُمَّ لَا تُبَدِّلْ اسْمِي وَ لَا تُغَيِّرْ جِسْمِي وَ لَا تَجْهَدْ بَلَائِي وَ لَا تُشْمِتْ بِي أَعْدَائِي أَعُوذُ بِعَفْوِكَ مِنْ عِقَابِكَ وَ أَعُوذُ بِرَحْمَتِكَ مِنْ عَذَابِكَ وَ أَعُوذُ بِرِضَاكَ مِنْ سَخَطِكَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْكَ جَلَّ ثَنَاؤُكَ أَنْتَ كَمَا أَثْنَيْتَ عَلَى نَفْسِكَ وَ فَوْقَ مَا يَقُولُ الْقَائِلُونَ» و نیز فضیلت بسیار وارد است برای خواندن صد ركعت نماز در اين شب، در هر ركعت يك مرتبه حمد و ده مرتبه توحيد.
یاد خدا ۳۵.mp3
8.99M
مجموعه #یاد_خدا ۳۵
#استاد_شجاعی | #استاد_فرحزاد
√ بعضی از آدمها قادرند بیش از دیگران توجه خدا را جلب کنند!
واکنش این آدمها در یک قسمت خاص از زندگیشان با بقیه فرق دارد!
@ostad_shojae | montazer.ir
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
#نذر_فرهنگی💥💥 السلام علیک یا اباصالح المهدی(عج ) به مناسبت میلاد پر شکوه یگانه منجی عالم، دوره
آخرین فرصت و آخرین تخفیف درسال ۱۴۰۲
مطمئن باشید اگر استفاده نکنید، پشیمان خواهید شد✅
این تخفیف و موقعیت تکرار نخواهد شد❌
بازخوردها و سرفصل ها را با دقت مطالعه کنید✅
اگر دو یا سه دوره را با هم ثبت نام کنید
تخفیف ویژه خواهید گرفت✅✅
#نذر_فرهنگی
السلام علیک یا ابا صالح المهدی (عج)
میلاد یگانه منجی عالم مبارک باد💐
به مناسبت این عید بزرگ
کلیه مشاوره های
خانم فرجامپور
از تاریخ هفتم تا دهم اسفند ماه
با
۲۰/۰ تخفیف انجام خواهدشد
🔸خانواده
🔸همسرداری و زناشویی
🔸ازدواج
🔸تربیت فرزند
🔸اصلاح مزاج
🔸اعتقادی
آی دی منشی جهت هماهنگی👇👇
@asheqemola
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
#نذر_فرهنگی💥💥 السلام علیک یا اباصالح المهدی(عج ) به مناسبت میلاد پر شکوه یگانه منجی عالم، دوره
آخرین فرصت و آخرین تخفیف درسال ۱۴۰۲
مطمئن باشید اگر استفاده نکنید، پشیمان خواهید شد✅
این تخفیف و موقعیت تکرار نخواهد شد❌
بازخوردها و سرفصل ها را با دقت مطالعه کنید✅
اگر دو یا سه دوره را با هم ثبت نام کنید
تخفیف ویژه خواهید گرفت✅✅
متاسفانه
در این شب عزیز
یکی از عزیزان را به خاک سپردیم🏴
که
عمرش را فدای خانواده کرده بود.
لطفا شادی روحشان فاتحه و صلواتی هدیه کنید
روح همه اموات شاد
اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم🏴
اقای امیر صمصامی
ان شاءالله خود مولامون شفیع و فریادرس شون باشند🏴
#استغاثه_طلب_منجی_موعود
همزمان با شب نیمه شعبان، قرائت دعای فرج ساعت ٢٠:۵۰
سر دادن گلبانگ يا مهدى ادرکنی از بام منازل، ساعت ٢١
بیا مهدی شب هجران سحر کن💖
#به_تو_محتاجیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
●➼┅═❧═┅┅───┄
#سالها_در_انتظار_یار
#قسمت_235
امید با چشمانی گرد و دهانی باز، اول به مادرش و بعد به مادر بزرگ نگاه کرد و پرسید:"چی می گی مامان؟ عزیز جون، مامانم چی می گه؟ من، زهرا، یعنی چی؟ چه ربطی داره؟ چطوری ممکنه؟"
مادر بزرگ از جا بلند شد و نزدیک آمد.
کنار امید روز تخت نشست. بوسه ای به پیشانی اش زد و گفت:"قربونت بشم عزیزم. کاشکی زودتر به من می گفتی. تا همه چیز رو بهت بگم. مامانت از روی ِ دلسوزی، دنبالِ راهِ حل بوده. نمی دونم چی بگم. هم تو برام عزیزی هم زهرا. خوشبختی هر دوتون برام مهمه. ولی امید جان این یه واقعیته. شما دوتا خواهر برادرید. وقتی مادرت فهمید برای زهرا خواستگار اومده، از من کمک خواست. منم از چند تا مرجع تقلید پرسیدم. با زری صحبت کردم. دور از چشم تو و زهرا، ما پیگیر مسئله بودیم. حتی مدتی، هم آقای سرابی و خانواده اش را معطل کردیم. زهرا هم متوجه شده بود ولی صبر کرد. امید جان، زهرا پذیرفت. با مسئله کنار اومد. حالا نوبتِ توئه. اگه نخوای بپذیری، خیلی اذیت می شی."
امید همچنان هاج و واج، گوش می داد. بغض گلویش را فشرد و قطره اشکی از گوشه چشمش چکید.
مادر بزرگ، با انگشتش، اشکِ چکیده شده را پاک کرد و ادامه داد:" پسرم، قوی باش. زندگی پر از رنج های مختلفه. قرار نیست زندگی بابِ میلِ ما باشه. سخته. می دون سخته. ولی اینها همه امتحان های الهیه. باید باهاش کنار بیای. اگر نپذیری، عمری در عذابی. باید بپذیری تا به آرامش برسی. "
صدای هق هق امید بلند شد.
این بار مادر هم به سمتش برگشت و گفت:"خودت رو اذیت نکن عزیزم. باید من رو ببخشی. شاید اگر از اول این مسئله می دونستی، اینقدر اذیت نمی شدی. من رو ببخش پسرم."
بعد لیوان آبمیوه را برداشت و جلوی دهان امید گرفت. امید دستش را پس زد و گفت:"فقط می خوام تنها باشم. خواهش می کنم. تنهام بگذارید."
مادر گفت:"امید جان...."
امید ملافه را روی سرش کشید گفت:"خواهش می کنم مامان. تنهام بذارید."
مادر بزرگ به مادر نگاه کرد. با سرش در را نشان داد. آرام از جا برخاست و دست دخترش را گرفت. روبه امید کردو گفت:" امید جان، ما بیرونیم. کاری داشتی صدامون کن."
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#سالها_در_انتظار_یار
#قسمت_236
صدای بسته شدن در را که شنید. ملافه را در دهانش فرو کرد تا صدایش بیرون نرود. چشمانش را به هم فشرد. با صدای خفه ای که از عمق وجودش بیرون آمد، فریاد زد:" خدا.... خدا.... خدا....:"
دستانش را مشت کرد. از ته قلبش نالید.
اشک هایش پی در پی بارید. قلبش به دردآمد. با دستِ دیگرش قلبش را فشرد.
دیگر هیچ چیز در دنیا برایش ارزشمند نبود. دنیا را نمی خواست. باید چه می کرد. تمامِ مدتی که به زهرا می اندیشید، او خواهرش بوده. کاش از اول می دانست.
این همه تنهایی و بدبختی را به امیدِ او تحمل کرد. چرا حالا؟ چرا وقتی کارش رو به راه بود و امیدی برای آینده در وجودش تابیدن گرفته بود، باید همه چیز خراب شود؟ چرا هر بار که به خوشبختی نزدیک می شد. خوشبختی از او دورتر می شد. ولی این بار، دیگر امیدی به هیچ خوشبختی نیست. هیچ خوشبختیه. هیچی.
در دریای غم و اندوه غوطه ور بود. هر چه دست و پا می زد راهی برای نجات نمیافت. کاش برای همیشه از این زندگی نجات پیدا می کرد. کاش می رفت. به جایی که محمد بود. رفته بود. چرا محمد برش گرداند. برای عذاب کشیدن. برای بدبختی.
دستان نوازشگر محسن روی پیشانی اش نشست. صدای محسن را شنید:"امید جان با خودت چه می کنی؟ بس کن، داری توی تب می سوزی. :" ولی صحبتهای محسن فایده ای نداشت. پرستار را صدا زد. به همراه پرستار، پزشکی هم به اتاق آمد.
از امید فقط صدای ناله به گوش می رسید. با داروهای تزریقی، آرام آرام به خواب فرو رفت.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#ولادت_امام_مهدی_عج
ای منتظــران گنج نهان می آید
آرامش جان عاشـــــقان میآید
بـر بـام طـلایه داران ظھــــور
گفتند که صاحبالزمان میآید
#سالروز_ولادت_امام_مهدی_عج_مبارک
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
══💝══════ ✾ ✾ ✾
┄┅─✵💖✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
سلام امام زمانم 🌺
سلام صبحتون پر نور🌹
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨امام صادق علیهالسلام فرمودند:
تنها او (مهدی(عج)) است که پس از دورانهای طولانی بلاخیز و تنگناهای طاقتفرسا، غمها و گرفتاریها را از دل شیعیانش برطرف مینماید. ✨
#التماس_دعا_برای_ظهور
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💖✵─┅┄
#یا_صاحب_الزمان_عج
امسال #تولد خودت بودی کاش💚
فرا رسیدن سالروز ولادت امام مهدی (عج) مبارک باد
💖✨۱۱۹۰✨💖
#ولادت_امام_مهدی_عج_مبارک
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
══💝══════ ✾ ✾ ✾