eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.6هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
4.5هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قابل توجه زائران اربعین توصیه‌های طب ایرانی در سفر اربعین👇
زائرین بزرگوار التماس دعا🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب: ما از دور نگاه میکنیم و غبطه میخوریم به حال کسانی که راهپیمایی را انجام دادند...
⛔️مردان را کنترل نکنید❌ اگر همسر خود را خیلی کنترل کنید، از شما بیشتر فاصله می‌گیرد. مردان دوست دارند آزاد باشند. کجا بودی؟ با کی بودی؟ چه ساعتی...؟ چه روزی...؟ ممنوع⛔️
🔺 مردان در تنهایی باطریشان شارژ می‌شود. پس بگذارید بعضی مواقع تنها باشند. برخی خانمها مدام گله دارند که همسرم وقتی به منزل می‌آید مرا تحویل نمی‌گیرد. کارهایی را که از صبح توی منزل انجام دادم، نمی بیند‌. فقط به اتاق می رود و می خوابد. پس من چه می‌شوم😭⁉️
🔺خانم عزیز فرصت برای صحبت کردن و دیده شدن کارهای شما هست، اما مرد شما تا کمی استراحت نکند و خستگی از تن در نکند، شما و زحماتتون را به راحتی نمی‌بیند. او خسته، کلافه، گرما زده، با هزارن دغدغه مثل، کرایه منزل، چک برگشتی، حرف و حدیثهای سر کار و غیره.. به منزل آمده پس ابتدا کمی به او مهلت بدهید تا استراحت کند و بتواند دغدغه های ذهنی اش را از مسائل زندگی و نیازهای شما تفکیک کند.
✅وقتی باطری اش با استراحت کردن شارژ شد، مطمئن باشید با خوشرویی از شما احوالپرسی هم می کند. و پای صحبتهای شما می نشیند. لطفا صبور باشید و مهربان🌺
خب نکات مهم و زیادی را باید درباره مردان و ویژگی های ذاتی شان، بدانید تا بتوانید در کنارشان به راحتی زندگی کنید😊👌 با ما باشید تا بیشتر در اینباره صحبت کنیم
البته باز هم تکرار می کنم برخی مطالب را واقعا نمی تونم اینجا بیان کنم و البته تکالیفی هم هست که باید انجام بدید تا در کنار تدریس ها نتیجه خوبی بگیرید✅
ان شاءالله در می تونید کامل و جامع مباحث را بیاموزید و البته با پشتیبانی خودم تا سه ماه، یک زندگی توام با عشق و لذت بسازید❤️👌
موافقید ثبت نام را شروع کنیم و شروع دوره را از اول مهر ماه بگذاریم⁉️⁉️ اگر موافقید گزینه 1⃣ را برای ادمین مون بفرستید👇 @asheqemola
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️😍 دوستت دارم چون تنها ترین فکر تنهایی منی. دوستت دارم چون زیباترین لحظات زندگی منی. دوستت دارم چون زیباترین رویای خواب منی. دوستت دارم چون زیباترین خاطرات منی💖😘 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۱) با دیدن ریحانه در حیاط مدرسه، لبخند زدم. دلم نمی‌خواست او که برای خوشحالی‌ام تلاش می‌کرد، مرا غمگین ببیند. بعد از مدرسه با هم همراه شدیم. مرتب حرف‌های بامزه میزد تا من بخندم اما نگاهم دنبالِ پرهام می‌‌چرخید. یک دفعه ایستاد. - تینا اونجا رو! دیدیش؟ - کی رو؟! - ساحل رو. رفت توی فروشگاه. پوزخندی زدم. - خوش به حالش. حداقل یه پولی داره بره فروشگاه. - اِه! چقدر تو حساسی! یعنی از دیدنش خوشحال نشدی؟ - چرا باید خوشحال بشم؟ بابتِ بدبختی‌هام؟ - تینا! خودتم می‌دونی که اونم مثل تو بی‌تقصیره. - پس کی تقصیر داره؟ بدبختی‌های من تقصیره کیه؟ اونا بی‌تقصیرند؟ واقعا که ریحانه! بعد سرعتم را زیاد کردم و به حالت قهر جلو رفتم. صدایم کرد و خودش را رساند. بازویم را چسبید. - وایسا ببینم. کجا با این عجله؟ حالا با اونا مشکل داری، من چه گناهی دارم. اصلا اونا مقصر. خوب شد؟ سرش را توی صورتم خم کرد و لبخندی زد. به ناچار خندیدم و دست در دست هم راه افتادیم، دیدنِ ساحل، در دلم غوغایی به پا کرد. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۲۲) میان راه ازریحانه جدا شدم. پله‌های آپارتمان زوار در رفته را بالا رفتم. نگاهم به زنگار نرده‌ها و زخم‌های کهنه روی دیوار‌ها چرخید. پشت در رسیدم. کفش‌هایم را کندم. با دیدن کفش‌های پدر،چشمانم‌ گرد شد. بعید بود به این زودی‌ها به ما سر بزند. وارد که شدم، تعجبم بیشتر شد. مادر پتو بر سر کشیده و پدر روی مبل راحتی کنارش نشسته بود. سلام کردم. جوابی سرد و خشک نصیبم شد. به قیافه درهمش نگاه کردم. به یاد ندارم که او لبخند بر لب داشته باشد. دوستش داشتم، با تمامِ نا‌مهربانی‌هایش. ولی او چه؟ از آشپزخانه سر و صدا می‌آمد. کیفم را در اتاق گذاشتم، لباس‌هایم را عوض کردم. سینا هم در اتاقش، هدفون به گوش، روی تختش افتاده بود. با کنجکاوی به آشپزخانه رفتم. محبوبه خانم، دوستِ مادرم، مشغولِ آشپزی بود. سلام و احوال‌پرسی کردم. صمیمانه پاسخم را داد. با تعجب نگاهش کردم. لبخند زد. - مامانت حالش خوب نیست. به من زنگ زد اومدم. بهش آرام‌بخش تزریق کردم. خوابیده. براش سوپ بار گذاشتم. بابات هم که از حالش خبردار شده اومده. نگاهی به پدر کردم که با گوشی خودش را مشغول کرده بود. محبوبه خانم روی شانه‌ام زد. - حالا که تو اومدی من میرم. بیدار شد غذاش رو بده. اگر کاری هم داشتی خبرم کن. چشم‌هایش را به نشانه تایید روی هم فشرد و خداحافظی کرد و رفت. نگاهی به دور تا دور آشپزخانه انداختم. باید ناهار بقیه را آماده می‌کردم. با شنیدن صدای بسته شدن در، فهمیدم پدر، رفت و مرا با این همه گرفتاری تنها گذاشت؛ بدونِ اینکه حالم را بپرسد. او فقط زمانی بود که ما بیمار می‌شدیم و بعد دیگر نبود. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز و اعضای کانال. من برای چندمین بار با استاد فرجامپور صحبت کردم و مشاوره گرفتم ازشون . ایشون به صحبت های من با دقت توجه کردند و ارتباطمون یک نفره نبود . به اندازه کافی برای بنده وقت گذاشتند. مسئله ام رو مطرح کردم و ایشون صلاح دید خودشون رو که به نظرم خوب و کمک کننده بود و انعطاف داشت رو به من گفتند. متناسب شرایطم سعی داشتند که راه درست رو بهم بگن . ارتباطشون صمیمانه بود . راهکار های لازم از لحاظ طب سنتی برای غلبه مزاجم و مشاوره پیش از ازدواج رو به بنده گفتن و توجهشون به مسائل خوب بود. ممنونم ازشون. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 خدا را شکر، هرچه هست لطف خداست🌺 آی دی جهت هماهنگی👇 @asheqemola http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💝✵─┅┄ الهی ... هر بامدادت؛ رودخانه حیات جاری می شود ... زلال و پاک ... چون خورشید مهربان و گرم وخالصمان ساز ... سلام امام زمانم❤️ سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 ✍ امام صادق عليه السلام: زيارت قبر امام حسين عليه السلام برابر است با يك حجّ مقبول همراه رسول خدا صلي الله عليه و آله 📚وسائل الشیعة ج14ص355 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 ┄┅─✵💝✵─┅┄