🌹🍃
#دلبرانه💞
مراقب ...
کسی باش
که دوسش داری..
چرا که درهای قلب...
همیشه باز نیست...
شبتون کنار یار 💞
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💞✵─┅┄
۲۹۵)
#تینا
#قسمت_۲۹۵
تنم لرزید و از فکری که به سرم زد، پلک هایم را روی هم فشار دادم. دوباره با صدایی که دلهره به جانم انداخت، صدایم کرد:
-تینا خانم، پیش خودت چی فکر کردی؟
مطمئن باش اگه می خواستم مثل مهتاب نابود بشی، حتما همین طور می شد.
صدای بلندش، در گوشم زنگ زد:
-بهت می گم بیا ببینمت، فرار می کنی، خودت رو مخفی می کنی. فکر کردی هیچ وقت دستم بهت نمی رسه؟
زبانم بند آمد. می خواستم فریاد بزنم ولی نمی شد. پلک هایم را با ترس، آرام آرام باز کردم.
جرات سر چرخاندن نداشتم. صدایش خشن شد:
-می شنوی چی می گم؟ وقتی می گم کارت دارم، یعنی کارت دارم. می فهمی؟
با بدبختی چشمانم را به سمت پاساژ چرخاندم، ولی از مادر و محبوبه خانم خبری نبود.
داد زد:
-چی شد؟ چرا لال شدی؟
با لکنت و بدبختی، زبان چرخاندم:
-من....من...
داد زد:
-تو چی؟ تو چه غلطی کردی؟ این بود جواب محبت های من؟ فکر کردی برای چی الان زنده ای؟ اصلا تو به چه دردِ گروه ما می خوردی.
اصلا تو هیچ قدمی برای ما برداشتی؟
دو جوان رهگذر، ایستادند:
-چی شده؟ خانم مزاحمتون شده؟
بلندتر داد زد:
-مزاحم جد و آبادتونه. شرتون کم. یالا.
آن ها هم دیوانه ای زیر لب گفتند و رفتند.
به طرفم برگشت، با صدای بلند:
-آره، تو چه کاره بودی که باید زنده بمونی و مهتاب بمیره؟ فرق تو با اون چی بود؟
انگشت اشاره اش را بالا آورد و نزدیک چشمانم گرفت:
-احمق! یه لحظه با خودت فکر نکردی چرا من بهت رحم کردم. دیوانه.
فریاد زد:
-می خواستمت، دوستت داشتم. نذاشتم کسی بهت آسیب برسونه. فکر کردی اگر از دور، هوات رو نداشتم، الان تو زنده بودی؟ سالم بودی؟
بدبخت، من مواظبت بودم. از ترس من کسی باهات کاری نداشت.
دیوانه وار انگشتش را در هوا تکان داد.
با صدایی بغض آلود و آهسته تر گفت:
-اولش با دخترهای دیگه فرقی نداشتی. ولی بعد دلم برات سوخت. بدبختی از اونجا شروع شد که دیدم دلم برات لرزیده. هر کاری هم کردم نتونستم دلم را جمع کنم.
دستش را پایین انداخت و سر به زیر، یک قدم دور شد:
-تمام اون بی محلی هام فقط به خاطر دل خودم بود. می خواستم برام مثل بقیه بشی، ولی نشد.
تینا، من دیوانه و احمق، عاشقت شدم.
می فهمی، دوستت دارم.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۲۹۶)
#تینا
#قسمت_۲۹۶
دلم لرزید، اشکم چکید. به چشمانش خیره شدم.
مردمک های چشمانم، دور دور می زد.
سرش را تکان داد و از پشت پرده اشک، نگاهم کرد.
با بدبختی لب باز کردم:
-من... من .... نمی دونستم....بهم نگفته بودی....
سرش را زیر انداخت:
-دیگه مهم نیست. چون دیگه نمی شه کاری کرد.
داشتم یه فکرهایی می کردم که نشد.
یک دفعه سرش را بلند کرد. چشمانش سرخ بود:
-الان هم که اینجام، فقط می خواستم برای آخرین بار ببینمت. البته از اون روز تا حالا برای انتقام ازت خیلی نقشه کشیدم. اما الان نمی تونم. نمی تونم بهت آسیب بزنم.
نگاهش روی مچ دستم سُر خورد. با انگشت اشاره کرد:
-دیگه از این کارها نکن. دیگه سمت هیچ مردی بدون اجازه خانواده ات نرو. دنیا پر از گرگه. گرگ هایی که تکه پاره ات می کنند.
آهی کشید و به اطراف نگاه کرد:
-کلا مواظب خودت باش. مواظب برادرت هم باش. فقط بدون من بهش مواد نیروزا ندادم.
حتما از یکی دیگه از بچه ها گرفته.
چشمانم گرد شد. لبخند زد:
-من همه چیز رو می دونم. همون موقع که اومدی ازم مواد خواستی، ته و توی قضیه رو در آوردم.
پوزخندی زد:
-دیگه این حرفا فایده نداره. منم شاید چند سالی نباشم. فقط مواظب خودت باش.
راهش را کج کرد و سر به زیر راه افتاد.
غوغایی در دلم به پاشد. صحبت هایش، قلبم را به درد آورد. نفسم در سینه حبس شد. داشت می رفت. به همین راحتی، آمد و دلم را به آتش کشید و راهش را در پیش گرفت. دلم زیر و رو شد. جانم از دهانم بیرون آمد. تمام توانم را جمع کردم، با صدایی که انگار از ته چاه بالا می آمد، صدایش زدم:
-پرهام.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#نظر_شما
#مشاوره_تلفنی
سلام من هر بار که از استاد فرجام پور مشاوره گرفتم بسیار خوب بود با حوصله گوش کردن و با حوصله و دقت راهنماییم کردن خدا خیرشون بده
مشکلم درباره نحوه ی برخورد با یکی از اعضای خانواده بود که بسیار دخالت میکرد طوری که زندگیم رو مختل کرده بود با راهنمایهای ایشون تونستم با رفتارهای خودم کار کنم که ایشون نتونن دخالت کنن البته با احترام
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خدا را شکر🌺
هر چه هست لطف خداست🌹
ای دی منشی جهت هماهنگی مشاوره تلفنی👇
@asheqemola
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
مباحث و اموزش های رایگان کانال👇
◀️شخصیت شناسی
◀️قسمت اول رمان سالها در انتظار یار
◀️تربیت فرزند
◀️ترک گناه
◀️نماز مودبانه
◀️همسرداری، تفاوتها و نیازها
⬅️قسمت اول رمان فرشته کویر
◀️قسمت اول رمان تینا
◀️ابتدای مینی ارتباط موفق
◀️ابتدای مینی دوره سیاستهای زنانه
🎁کتاب تفاوتهای زن و مرد
🎁کتاب استغفارات امیرالمومنین
التماس دعا🌹
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
آغاز سخن یاد خدا باید کرد
خود را به امید او رها باید کرد
ای با تو شروع کارها زیباتر
آغاز سخن تو را صدا باید کرد
الهی به امید تو💚
سلام امام زمانم ❤️
سلام صبحتون پر نور🌹
━═━⊰🍃✺﷽✺🍃⊱━═━
#حدیث_نور
💚 امام علی علیهالسلام فرمودند:💚
خدا داناست به هر رازى كه مردم در دل نهان
داشتهاند، و به نجواى آهسته رازگويان و به هر گمان كه در خاطرى نهفته است و به هر تصميمى كه از روى يقين گرفته شود.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💝✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#انگیزشی💪
همه چی درست میشه
شاید امروز نه، ولی در نهایت میشه
تا دندون دارید بخندید
تا چشم دارید ببینید
تا گوش دارید گوش کنید
تا سالمید زندگی کنید
الهی به امید خودت❤️
الهی شکر، الحمدلله رب العالمین🌺
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مأموریت انقلاب.mp3
12.4M
🔹 رمز پایداری انقلاب در میان چهار دهه تهدید و تحریم از زبان امام خمینی علیه السلام
#پادکست_روز
#امام_خمینی #استاد_شجاعی
@ostad_shojae
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
#همسرداری💞 #سیاستهای_زنانه_۱۳۳😍👏 رازهایی درباره مردان که باید هر خانمی بداند👌 روشهای جلب محبت هم
#همسرداری💞
#سیاستهای_زنانه_۱۳۴😍👏
رازهایی درباره مردان که باید هر خانمی بداند👌
روشهای جلب محبت همسر🤗👇