✴️برنامهریزی نکردن و مشورت نداشتن با همسر برای نحوه اجرای کارها، باعث ایجاد مشاجره و تداخل برخی کارها میگردد.
👏 برنامهریزی و مشورت، در رسیدگی به کارها و اولویتبندی آنها قبل از تعطیلات کمک خواهد کرد.
💞در کل
هر چه با همبودن ها بیشتر باشد
مهم و محبت در بین زوجین بیشتر می شود✅
💞خانم عزیز
آقای محترم
تلاش کنید که علاقه مندی های همسرتان را بشناسید
و بیشتر مطابق میلش رفتار کنید
اینطوری می تونید دلش را به دست بیارید❤️
پنج راز یک زندگی زناشویی موفق✌️
🔺 رازدار باشید
🔺 مقایسـه نکنید
🔺 مــدام غُـر نزنیـد
🔺 مستقلاً تصمیمگیری نکنید
🔺 به یکدیگر احترام بگذارید مخصوصاً در مقابل دیگران👏👏
#دلبرانه😍💞
اوج میگیرم
با یک دوستت دارمت
تا آنجایی که دست هیچ غمی
به دلم نمیرسد❤️
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
9.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✘ چرا من احساس آرامش و خوشبختی نمیکنم؟
#کلیپ #استاد_شجاعی
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💞✵─┅┄
۲۹۹)
#تینا
#قسمت_۲۹۹
بعد از رسیدن به خانه، اولین کاری که کردم، تماس با خانم محمدی بود. باید او را در جریان می گذاشتم. همه چیز را برایش گفتم. حتی از درگیری احساسم و دلم که می ترسیدم بلرزد.
از پیروزی عقلم بر احساسم، خوشحال شد.
باز هم با گفتن تبریک، به ادامه راه تشویقم کرد.
شکی به راهی که در پیش گرفته بودم نداشتم، ولی نیاز به راهنما داشتم. هم به خاطر شناختن دنیای جدیدم و هم برای تشویقم به ادامه راه.
ذهنم پر از سوال بود. حتی از حسی که در وجود خودم متولد شده بود، سوال داشتم. من خودم را هم نمی شناختم. این تینا، با تینای چند روز قبل تفاوت داشت. اما تینای جدید که دیگر احساس تنهایی و یاس و بدبختی نداشت، چگونه باید به آرامش و سعادت دائم برسد. باید از کسی کمک می گرفتم و آن کس، جز خانم محمدی که می توانست باشد. در خلوت و تنهایی شب، بعد از جمع کردن سجاده ام، از خدا خواستم که همانگونه که راه را نشانم داده، دستم را رها نکند تا به سعادت برسم. کوله ام را باز کردم که چشمم به چند جلد کتاب زندگی نامه شهدا افتاد. خانم محمدی وقتی دید، از خواندشان لذت می برم، آن ها را به رسم امانت به من سپرد.
باز هم به چهره های نورانی و خندانشان، چشم دوختم. یاد خوابم افتادم.
" اگر از من ناراضی باشند، باید برایم اخم کنند."
به فکری که به سرم زد، خندیدم. مگر اینها می بینند یا متوجه اند که من چه می کنم؟
اولین کتاب را گشودم.
با دیدن آیه ای که در صفحه اول بود، چشمانم گرد شد.
(ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا، بل احیاء عند ربهم یرزقون)
(وگمان نکن کسانی که در راه خدا کشته شده اند، مرده اند. بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان، روزی می خورند)
یک لحظه احساس کردم نفس کشیدن برایم سخت شد. خانم محمدی همیشه می گفت"خداوند ناظر اعمال ماست و پاسخ کارهای ما را می دهد"
ولی نمی دانستم به این زودی، حتی به فکری که در ضمیر ناخداگاهم گذشت، هم پاسخ بدهد.
بعد از لحظه ای که از شوک بیرون آمدم، اشکم سرازیر شد. آرام اشک ریختم و ناباور، بارها و بارها آیه را خواندم.
نگاهم بین آیه قرآن و چهره شادِ شهیدان می چرخید که صدای پیامک گوشی ام، مرا از جا پراند.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۳۰۰)
#تینا
#قسمت_۳۰۰
با دیدن نام خانم محمدی، لبخند روی لبم نشست.
"تینا جان، از امروز هر روز یک کلیپ یا صوت کوتاه می فرستم، حتما حتما خوب و با دقت گوش کن. شاید نمره میان ترمت رو هم شامل بشه."
چهره خندان و مهربانش را جلوی چشمم مجسم کردم. دلم برای خودش، راز و نیاز کردنش، حتی اتافش تنگ شد. در پاسخش، "چشم"
نوشتم. پیام دومش آمد"راستی از فردا باید بیایی مدرسه. میام دنبالت."
نوشتم"چشم. هر چی شما بفرمایید."
احساس کردم دلم برای مدرسه هم تنگ شده.
یاد حرف های مرضیه خانم افتادم. "دل جایگاه خداست. فقط باید محبت خدا رو داشته باشیم. خدا ما رو برای خودش آفریده. چون خیلی مهربونه، از محبتش در روح ما دمیده.
پس باید هر کاری هم می کنیم، برای رضای خودش باشه. حتی محبت به بنده هاش."
دلم می خواست به این محبت برسم. درکش برام سخت بود. چطور خدا مهربان است و ما را دوست دارد، بعد این همه بلا و مصیبت سر مان نازل می کند؟ خوب می دانستم، حرف های مرضیه خانم و خانم محمدی صحیح است. اما دلم می خواست، به یقین برسم. دوباره به چهره های بشاش شهدا نگاه کردم، حتما به یقین رسیدند که با رضایت و شادی به استقبال شهادت رفتند. به حالشان غبطه خوردم. کاش منم به یقین برسم.
تلگرامم را باز کردم.
که با دیدن متنی دهانم باز ماند.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#بازخورد_دوره
#سیاستهای_زنانه💞
من خانمی هستم 20 ساله
متاهل
تحصیلات دیپلم انسانی دانشجو ی رشته علوم تربیتی
اول که راجب دوره خوندم شوق خاصی داشتم وارد بشم و هرچه سریعتر آموزش ببینم
وقتی کلاس رو شرکت کردم
اینقدر مطالب عالی بودن...
و پر بار...
که از یه دنیایی وارد یه دنیای دیگه شدم.
پراز علم و زیبایی و فهمیدم که همچیز در زندگی انسان نیاز به اموزش هست حتی زناشویی که اصل کار هست...
خیلی پخته تر شدم خیلی جاها بهتر مدیریت میکنم جرو بحث ها کمتر شده محبت ها بیشتر خداروشکر میکنم بابت وجود این استاد بزرگ واقعا زندگیم رو مدیونش هستم خیلی چیزها نمیدونستم و آگاهیم بالا رفته ک حتی مشاوره هم میتونم بدم و توصیه ام اینه که دونه دونه به دونه این مطالب رو بخونین و پیاده کنید اصلا خسته نشید نا امید نشید همچی تو زندگی پیش میاد اون خانم با سیاست باید بدونه چطور مدیریت کنه و اونجاست که باید تلاش بکنه و زندگیش رو بسازه و بدست بیاره
خدا قوت میگم به استاد عزيزم خانم فرجام پور گل... شب همگی بخیر
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خدا را شکر، هر چه هست لطف خداست🌺
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490