eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.6هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
4.5هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺🔸بهتر است این نکته را به خاطر داشته باشید که دروغگوئی یکی از مهم‌ترین خط قرمزهای رابطه زناشوئی است و شکستن آن، شاید به نابودی یک رابطه محترمانه و پایدار ختم شود!❌
🔸 اهمیت «صداقت» در یک ازدواج موفق، شاید بیشتر از آن چیزی است که فکر می کنید.👌
💞برای شیرین شدن زندگی مشترک باید تلاش کرد، گذشت کرد، ایثار کرد، پا روی دلبخواهی ها یا همان هوای نفس گذاشت و فقط و فقط رضای خدا را در نظر گرفت👏
پس خانم عزیز💖 اصلا و به هیچ عنوان دست از تلاش برندار و نا امید نشو❌ حواست باشه نا امیدی از شیطانه👹
اعوذ بالله من الشطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم خدایا با یاری خودت، زندگی شیرین و عسل خواهیم ساخت💞😍👏 زندگی هاتون عسل❤️🍃
😍💞 هر شب من و مهتاب با بوسه بدرقه ات می کنیم تا خواب ! بخواب ای شُکوه هر شعر و شیدایی ! بخواب ای دلیل آفتاب و هر روشنایی! بخواب که فردا ، زندگی با چرخشِ چشمان تو آغاز خواهد شد! شب بخیر عشق من🌙✨ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۳۰۱) خانم محمدی برایم متنی همراه کلیپ، فرستاده بود. که تیترش دقیقا سوالی بود که از خود پرسیدم. "چگونه مهربانی خدا را باور کنیم؟" با چشمان از حدقه بیرون زده، بارها و بارها خواندمش. نگاه به عکس شهیدان چرخاندم. دیگر هیچ نمی توانستم بگویم. اشکم سرازیر شد و برای خانم محمدی نوشتم. "باورم نمی شه، الان این سوال رو از خودم پرسیدم. چطور شد که شما این متن و کلیپ را برام فرستادید؟" فقط یک عبارت قرآنی پاسخم داد، "یهدی من یشاء" با تعجب عبارت را نگاه کردم و پرسیدم: -یعنی چی؟ فوری پاسخ داد: -یعنی هر کس هدایت بخواد، خدا هدایتش می کنه. خودت توی این راه قدم گذاشتی، خدا هم کمکت می کنه. راه رو بهت نشون می ده. مطمئن باش تنهات نمی گذاره." پیامش را خواندم و اشک ریختم. چطور ممکن است که خدا از نیتِ آدم ها هم آگاه باشد؟ من فقط در ذهنم، از خودم سوال پرسیدم. اینگونه پاسخم را داد. کمی که به خود آمدم، اشک هایم را پاک کردم و با اشتیاق، کلیپ را تماشا کردم. صحبت هایی که می شنیدم، برایم تازگی داشت. اولین باری بود که به خدای مهربان، اینگونه نگاه می کردم. یعنی حتی بلا هم که به سرم می آید، او از مهربانی اش رقم می زند.‌ بارها و بارها کلیپ رو با دقت گوش دادم. من خدای مهربانی دارم که تا به حال او را نمی شناختم.‌ باورش نداشتم و از او گریزان بودم. چرا؟ شاید فقط و فقط به خاطر اینکه نمی شناختمش. یاد ساحل و مادرش افتادم. تا زمانی که آن دو را هم نمی شناختم، از آن ها گریزان و بیزار بودم. اما بعد از اینکه شناختمشان، باورشان کردم. محبتشان به دلم نشست. الان که جانم برای ساحل می رود. پس چون خدا را نمی شناختم، دوستش نداشتم. ریحانه هم برایم مثال زده بود که"تا زمانی که غذایی را نچشیدی چطور به آن میلی نداری؟ اول بیا قدری بچش بعد بگو خوب است یا بد." او راست می گفت، من حتی به خودم فرصت نداده بودم که ذره ای از محبت خدا بچشم. به تمام روزهای بدون حضور خدایم، حسرت خوردم. حسابی ذهنم درگیر بود که کلیپ بعدی را هم فرستاد. چنان مشتاق شدم که از او خواستم هر چه در این زمینه هست برایم بفرستد. ولی قبول نکرد و گفت،" فعلا همین ها را با دقت گوش کن. بعد لینک گنجینه اش را بفرستم." همان دو تا کلیپ را تا صبح بارها و بارها دیدم و اشک ریختم.‌ آن شب، سر سجاده، احساس شرم داشتم از خدایی که به این مهربانی بود و من غافل از او. تازه معنای استغفار را دانستم.‌ هر چه استغفار کنم، کم است در برابر این یگانه معبود. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۳۰۲) تا سحر بیدار بودم و هر چه در ذهنم این چند وقت نقش بسته بود، مثل پازل کنار هم چیدم. چطور شد که به بیراهه رفتم؟ چه کسانی مسبب رفتارم بودند؟ ولی جز خودم و ناامیدی و یاسی که داشتم، کسی در بدبختی ام سهیم نبود. دلم می خواست هر چه به ذهنم می رسد از خانم محمدی بپرسم. بی مقدمه سوالم را پیامک کردم"چرا من قبل از این به بیراهه رفتم؟ چرا حالم بد بود؟" فوری جواب داد:" چون خودت را نشناخته بودی!" چشمانم از دیدن جمله اش گرد شد، یعنی چه که خودت را نشناخته بودی. مگر می شود انسانی خودش را نشناسد. آن قدر ذهنم درگیرِ جمله اش شد که تا صبح خوابم نبرد. حتی بعد از نماز صبح هم نتوانستم بخوابم. مرتب به ساعت نگاه می کردم که صبح شود تا بتوانم او را ببینم و سوالم را بپرسم. پاسخی که داد، بدتر گیجم کرد. دوباره کلیپ ها را دیدم. دوباره کتاب های شهیدان را ورق زدم. "یعنی این ها خودشان را شناخته بودند که راه درست را رفتند؟" هر چه فکر می کردم، چیزی نمی فهمیدم. کتاب ها را ورق زدم. جذب زندگینامه شهیدی شدم که از زبان همسرش بود. سال ها علاقه و عشق و محبت را یکباره رها کرده بود. از همسری که بعد از سال ها عاشقی به دست آورده بود و فرزندی که هنوز به دنیا نیامده، گذشته بود. چگونه؟ چرا؟ فقط چون خودش را شناخته بود؟ یا شاید خدایش را شناخته بود؟ از این سوال هایم نمی توانستم به راحتی بگذرم. اگر آن ها توانسته بودند، پس حتما منم می توانم. اما چگونه ؟ 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
سلام وقت بخیر خانوم فرجام پور مشاور درجه یک و دلسوز من طی این ۴ سالی که با شما آشناشدم زندگیه من روز به روز داره در حال تغییره. با همسرم و خانوادش دریای مشکلاتو داشتم و خب سن کمو بی تجربگیم واقعا کار دستم میداد. خداروهزار بار شکر میکنم که شمارو سر راهم قرار داد . کاش زودتر باهاتون آشنا میشدم❤️❤️🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 خدا را شکر، هر چه هست لطف خداست🌺 ای دی منشی جهت هماهنگی مشاوره👇 @asheqemola http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا