eitaa logo
السابقون
65 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
4.8هزار ویدیو
98 فایل
کانال رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس(بقیه الشهدا) استان قزوین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⁉️ آیا مشورت عمر با علی(علیه السلام) در مورد مبداء تاریخ صحت دارد؟ 🔰 پاسخ : 🍃 در کتاب المستدرک على الصحیحین ـ به نقل از سعید بن مُسَیَّب ـ آمده است: عمر، مردم را جمع کرد و از آنان پرسید: تاریخ، از چه روزى نوشته شود؟ - هر یک از مردم نظری دادند ولی مورد پسند عمر واقع نشد- على بن ابى طالب(علیه السلام) فرمود: «از روزى که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) هجرت کرد و سرزمین شرک را ترک نمود». عمر نیز چنین کرد.(۱) 🔹 در کتاب تاریخ یعقوبی آمده است: عمر، خواست که تاریخ را از «میلاد پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)» آغاز کند. سپس گفت: از «بعثت».- آنگاه با علی(علیه السلام) مشورت کرد- على بن ابى طالب(علیه السلام) نظر داد که آن را از «هجرت» بنویسد. او هم از «هجرت» نوشت. (۲) 🔸 همچنین در کتاب التنبیه والاشراف آمده است: عمر درباره مبدأ تاریخ با صحابه مشورت کرد زیرا به روزگار او کارها شده بود که تاریخ آن معلوم نبود، در این باب سخن بسیار گفته شد و صحبت به درازا کشید. على بن ابى طالب(علیه السلام) به عمر گفت: «هجرت پیغمبر(صلی الله علیه و آله) را که از دیار شرک برون شد مبدأ تاریخ قرار بده». عمر هم پذیرفت، آنگاه تاریخ را از محرم گرفتند که دو ماه و دوازده روز زودتر از رسیدن پیغمبر(صلی الله علیه و آله) به مدینه بود زیرا می خواستند مبدأ تاریخ از آغاز سال باشد.(۳) ✍ ابن اثیر در کتاب الکامل فی التاریخ می نویسد: عمر بن خطاب مردم را گرد آورد و پرسید: «از چه روزى تاریخ بنویسیم؟» على بن ابى طالب(علیه السلام) گفت: «از روزى که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)، هجرت فرمود و از سرزمین شرک دورى گزید». عمر این پیشنهاد را پسندید و آن را به کار بست.(۴) 📚 پی نوشت :(۱). المستدرک على الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج ۳، ص ۱۵، ح ۴۲۸۷؛ التاریخ الکبیر، بخاری، ج ۱، ص ۹؛ تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۳۹؛ تاریخ المدینة، ج ۲، ص ۷۵۸؛ الإقبال، ج ۳، ص ۲۲؛ المناقب، ابن شهر آشوب، ج ۲، ص ۱۴۴؛ التنبیه والإشراف، ص ۲۵۲. (۲). تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۴۵؛ البدایة والنهایة، ج ۷، ص ۷۴. (۳). التنبیه ‏والإشراف، مسعودی، ترجمه، ص۲۶۷. (۴). الکامل فی التاریخ، ترجمه، ج‏۱، ص۱۴۵.
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: پنجشنبه - ۲۲ خرداد ۱۳۹۹ میلادی: Thursday - 11 June 2020 قمری: الخميس، 19 شوال 1441 🌹 امروز متعلق است به: 🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام 💠 اذکار روز: - لا اِلهَ اِلّا اللهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ الْمُبین (100 مرتبه) - یا غفور یا رحیم (1000 مرتبه) - یا رزاق (308 مرتبه) برای وسعت رزق ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️6 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام ▪️12 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت ▪️22 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام ▪️40 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام ▪️47 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام
💢 💢 ✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✅ در میان بنی‌اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند: «فلان جا درختی است و قومی آن رامی‌پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به‌صورت پیری ، بر مسیر او مجسم شد، و گفت: «ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت: «نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند. عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه‌اش نشست. ابلیس در این میان گفت: «دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مأمور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صواب‌تر از کندن آن درخت است»؛ عابد با خود گفت: «راست می‌گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم» و برگشت. بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت. روز دوم دو دینار دید و برگرفت. روز سوم هیچ نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت: «کجا؟» عابد گفت: «تا آن درخت برکنم»؛ گفت «دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند.» در جنگ آمدند. ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست! عابد گفت: «دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟» ابلیس گفت:«آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی.» اللهم_عجل_لولیک_الفرج
از کتاب" بازگشت " خاطرات رزمندگان از مشاهدات آنها از فضای برزخ بهشتی و نحوه شهادت شهدای رزمنده و... به شما توصیه می کنم. حتما این کتاب را تهیه نمایید. ⭕و اما شما هم اینک یکی از داستان تکان دهنده و زیبای این کتاب را پیش رو دارید...  💠 💠آخرین روزهای اسفند ۱۳۶۴ بود. در بیمارستان مشغول فعالیت بودم. من تکنسین اتاق عمل و متخصص بیهوشی بودم‌. با توجه به عملیات رزمندگان اسلام تعداد زیادی مجروح به بیمارستان منتقل شده بود. لحظه ای استراحت نداشتیم اتاق عمل مرتب آماده می شد و تیم جراحی وارد می شدند. داشتم از داخل راهروی بیمارستان به سمت اتاق عمل می رفتم، که دیدم حتی کنار راهروها مجروح خوابیده!! همین طور که جلو میرفتم یک نفر مرا به اسم کوچک صدا زد، برگشتم اما کسی را ندیدم می خواستم بروم که دوباره صدایم کرد، دیدم مجروحی کنار راهروی بیمارستان روی تخت حمل بیمار از روی شکم خوابیده و تمام کمر او غرق خون است. رفتم بالای سر مجروح و گفتم شما من را صدا زدی؟ چشمانش را به سختی باز کرد و گفت: بله، منم کاظمینی .چشمانم از تعجب گِرد شد، گفتم محمدحسن اینجا چه کار می‌کنی؟  محمدحسن کاظمینی سال های سال با من همکلاسی و رفیق بود. از زمانی که در شهرضای اصفهان زندگی می کردیم. حالا بعد از سال ها در بیمارستانی در اصفهان او را می‌دیدم. او دو برادر داشت که قبل از خودش و در سال‌های اول جنگ در جبهه مفقود شده بودند. البته خیلی از دوستان می‌گفتند که برادران حسن اسیر شده اند.  بلافاصله پرونده پزشکی اش را نگاه کردم. با یکی از جراحان مطرح بیمارستان که از دوستانم بود صحبت کردم و گفتم این همکلاسی من طبق پرونده‌اش چندین ترکش به ناحیه کمرش اصابت کرده و فاصله بین دو شانه چپ و راست را متلاشی کرده طوری که پوست و گوشت کمرش از بین رفته، دو برادر او هم قبلاً مفقود الاثر شدند. او زن و بچه هم دارد اگر می شود کاری برایش انجام دهید.  تیم جراحی خیلی سریع آماده شد و محمدحسن راهی اتاق عمل شد دکتر همین که میخواست مشغول به کار شود. مرا صدا زد و گفت: باورم نمیشه، این مجروح چطور زنده مانده به‌قدری کمر او آسیب دیده که از پشت می توان حتی محفظه ای که ریه ها در آن قرار می گیرد مشاهده کرد!! دکتر به من گفت: این غیر ممکن است، معمولاً در چنین شرایطی بیمار یکی دو ساعت بیشتر دوام نمی آورد بعد گفت: من کار خودم را انجام می دهم. اما هیچ امیدی ندارم ، مراقبتهای بعد از عمل بسیار مهم است. مراقب این دوستت باش. عمل تمام شد یادم هست حدود ۴۰ عدد گاز استریل را با بتادین آغشته کردند و روی محل زخم گذاشتم و پانسمان کردم .دایره‌ای به قطر حدود ۲۵ سانت، روی کمر او متلاشی بود. روز بعد دوباره به محمدحسن سر زدم حالش کمی بهتر بود، خلاصه روز به روز حالش بهتر شد . یادمه روز آخر اسفند حسابی براش وقت گذاشتم، گفتم فردا روز اول عید است مردم و بستگان شما به بیمارستان و ملاقات مجروحین می‌آیند. بگذار حسابی تر و تمیز بشیم همینطور که مشغول بودم و او هم روی شکم خوابیده بود به من گفت می خواهم به خاطر تشکر از زحماتی که برای من کشیدی یک ماجرای عجیب رو برات تعریف کنم. گفتم بگو میشنوم، فکر کردم می خواهد از حال و هوای رزمندگان و جبهه تعریف کنه.  ماجرایی را برایم گفت که بعد از سالها هنوز هم وقتی به آن فکر می‌کنم حال و هوایم عوض می‌شه. ⭕ادامه ماجرا ... 💠محمد حسن بی مقدمه گفت: اثر انفجار را روی کمر من دیدی؟ من با این انفجار شهید شدم، روح به طور کامل از بدنم خارج شد و من بیرون از بدنم ایستادم و به خودم نگاه می کردم یک دفعه دیدم که دو ملک در کنار من ایستادند. به من گفتند: از هیچ چیزی نگران و ناراحت نباش تو در راه خداوند شهید شده و اکنون راهی بهشت الهی خواهی شد. همراه با آن دو ملک به سمت آسمان ها پرواز کردیم در حالی که بدن من همینطور پشت خاکریز افتاده بود . در راه همین طور به من امید می دادند و می گفتند نگران هیچ چیزی نباش خداوند مقام بسیار والایی را در بهشت برزخی برای شما و بقیه شهدا آماده کرده. در راه برخی رفقایم را که شهید شده بودند می‌دیدم آنها هم به آسمان می رفتند کمی بعد به جایی رسیدیم که دو ملک دیگر منتظر من بودند دو ملک قبلی گفتند اینجا آسمان اول تمام می شود شما با این ملائک راهی آسمان دوم میشوی از احترامی که به ملائک آسمان دوم گذاشته شد فهمیدم، ملائک آسمان دوم از لحاظ رتبه و مقام از ملائکه آسمان اول برترند. آن دو ملک هم حسابی مرا تحویل گرفتند و به من امید دادند که لحظاتی دیگر وارد بهشت برزخی خواهی شد و هر زمان که بخواهی می توانی به دیدار اهل بیت علیه السلام بروی. بعد من را تحویل ملائکه آسمان سوم دادند همین طور ادامه داشت تا این که مرا تحویل ملائک آسمان هفتم دادند، کاملا مشخص بود که ملائکه آسمان هفتم از ملائک آسمان ششم برترند. بلافاصله نگاهم به بهشت افتاد نمی دانید چقدر زیبا بود از هر نعمتی بهترین هایش در آنجا بود. یکباره
دیدم که هر دو برادرم در بهشت منتظر من هستند فهمیدم که هر دوی آنها شهید شده‌اند. چون قبلاً به ما گفته بودند که آنها اسیر هستند .خواستم وارد بهشت بشوم که ملائک آسمان هفتم با کمی ناراحتی گفتند : این شهید را برگردانید، پدرش راضی به شهادت او نیست و در مقام بهشتی او تاثیر دارد او را برگردانید تا با رضایت پدرش برگردد. تا این حرف را زدند، ملائک آسمان ششم گفتند چشم ...  یکباره روح به جسم من برگشت تمام بدنم درد میکرد. من را در میان شهدا قرار داده بودند. اما یک نفر متوجه زنده‌بودن من شد و مرا به بیمارستان منتقل کردند و از آنجا راهی اصفهان شدیم . حالا هم فقط یک کار دارم، من بهشت و جایگاه بهشتی خودم را دیدم. .حتی یک لحظه هم نمی توانم دنیا را تحمل کنم فقط آمده‌ام رضایت پدرم را جلب کنم و برگردم. او میگفت و من مات و متحیر گوش میکردم. روز بعد پدرش حاج عبدالخالق به ملاقات او آمد، پیرمردی بسیار نورانی و معنوی، میخواستم ببینم ماجرا چه می شود وقتی پدر و پسر خلوت کردند ، شنیدم که محمدحسن گفت: پدر شما راضی به شهادت من نیستی؟ پدر خیلی قاطع گفت: خیر. محمد حسن گفت: مگه من چه فرقی با برادرهایم دارم آنها الان در بهشت هستند و من اینجا.  پدر گفت: اون ها شاید اسیر باشند و برگردند اما مهم این است که آنها مجرد بودند و تو زن و بچه داری من در این سن نمی توانم فرزندان کوچک تو را سرپرستی کنم .از اینجا به بعد رو متوجه نشدم که محمدحسن برای پدرش چه گفت، اما ساعتی بعد وقتی پدرش بیرون رفت و من وارد اتاق شدم محمد حسن خیلی خوشحال بود گفتم چه شده گفت: پدرم راضی شد انشاالله می روم آنجایی که باید بروم.من برخی شب‌ها توی بیمارستان کنارش می نشستم برای من از بهشت می گفت، از همان جایی که برای چند لحظه مشاهده کرده بود، می گفت: با هیچ چیزی در این دنیا نمی توانم آنجا را مقایسه کنم. زخمهایش روز به روز بهتر می‌شد، دو سه ماه بعد ، از بیمارستان مرخص شد شنیدم بلافاصله راهی جبهه شده. 💠چند روزی از اعزام نگذشته بود که برای سر زدن به خانواده راهی شهرضا شدم، رفقایم گفتن امروز مراسم تشییع شهید داریم. پرسیدم کی شهید شده؟ گفتند:محمد حسن کاظمینی. جا خوردم و گفتم این که یک هفته نیست راهی جبهه شده! به محل تشییع شهدا رفتم درب تابوت را باز کردم محمد حسن، نورانی تر از همیشه گویی آرام خوابیده بود. یکی از رفقا به من گفت: بلند شو که پدرش داره میاد. دوست من گفت: خدا به داد ما برسه ممکنه حاجی سر همه ما داد بزنه دو تا پسرش مفقود شده و سومی هم شهید شد. من گوشه ای ایستادم. پدر بالای سر تابوت پسر آمد و با پسرش کمی صحبت کرد ، بعد گفت: پسرم بهشت گوارای وجودت دو سال بعد جنگ تمام شد و اُسرای ایرانی آمدند اما اثری از برادران محمدحسن نبود. با شروع تفحص پیکر دو برادر محمد حسن هم پیدا شد و برگشت، و در کنار برادرشان و در جوار مزار حاج ابراهیم همت در گلزار شهدای شهرضا آرام گرفتند. ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ 😭🤲🏻خدایا دستمان خالی است به لطف و کرمت . عاشقان شهادت، ما را به کاروان شهدا برسان. پایگاه اطلاع رسانی «جای شهدا خالی»
برای خندیدن وقت بگذارید، زیرا موسیقی قلب شماست. - برای گریه کردن وقت بگذارید، زیرا نشانه یک قلب بزرگ است. - برای رؤیاپردازی وقت بگذارید، زیرا سرچشمه شادی است. - برای فکر کردن وقت بگذارید، زیرا کلید موفقیت است. - برای کودکانه بازی کردن وقت بگذارید. زیرا یاد آور شادابی دوران کودکی است. - برای زندگی کردن وقت بگذارید، زیرا زمان به سرعت میگذرد و هرگز باز نمیگردد. مأموریت ما در زندگی بدون مشکل زیستن نیست، با انگیزه زندگی کردن است. 
همان گونه که در مطالب پیشین در مورد مزاج و اهمیت آن در طب سنتی ایرانی صحبت شد، در این قسمت قصد داریم به معرفی برخی از مزاج ها در طب سنتی بپردازیم. مزاج کیفیتی است که در نتیجه کنش و واکنش بین کیفیتهای متضاد عناصر چهارگانه (آب، آتش، هوا و خاک) به وجود می آید و در اصطلاح طبی، حالتی است در بدن که بیانگر بخشی از ویژگی های جسمی و روانی انسان و شکل دهنده خصوصیات بدنی و ذهنی فرد است. مزاجهای مفرد شامل مزاج گرم، سرد، مرطوب و خشک هستند و مزاجهای مرکب که از ترکیب دو کیفیت حاصل می‌شوند شامل مزاج گرم و تر، گرم و خشک، سرد و تر و سرد و خشک هستند. مجموعا 8 نوع مزاج خارج از اعتدال داریم. هر وقت می‌گوییم مزاج فردی گرم است، یعنی مزاج او گرم تر از اعتدال است و یا اگر بگوییم مزاجش سرد و خشک است یعنی مزاج او سردتر و خشک تر از اعتدال شده و همینطور در مورد سایر مزاجها. خصوصیات مزاج گرم: برخی از ویژگی های افراد با مزاج گرم عبارتست از: احساس گرما هنگام لمس بدن، تاثیرپذیری بیشتر از گرما، سرخی یا زردی چهره، موهای سیاه، زبر و پرپشت، بزرگی قفسه صدری عروق برجسته اندامها، بزرگی دست و پا، جثه درشت، نشاط و امید به زندگی بالا، چهره ظاهرا خشمگین، نیرومندی حواس پنجگانه و درک حسی سریعتر خصوصیات مزاج سرد: احساس سرما هنگام لمس بدن ،تاثیر پذیری بیشتر از سرما، موهای کم پشت، روشن و نازک، سفیدی چهره، دست و پای ظریف، جثه ظریف، مواد دفعی کم رنگ و کم بو، مدت زیادتر خواب خصوصیات مزاج مرطوب: احساس نرمی در لمس پوست، استعداد چاقی، موهای صاف و لخت، تاثیرپذیری بیشتر از رطوبت (مثل روغن مالی ) ، انعطاف پذیری در افکار و عملکرد، کاهش وضوح حواس پنجگانه، مواد دفعی بیشتر و خواب سنگین تر خصوصیات مزاج خشک: احساس خشکی در لمس بدن، موهای مجعد، تاثیر پذیری بیشتر از خشکی، مواد دفعی کم، سرسختی، وضوح بیشتر حواس پنجگانه، خواب سبک و لاغری گفتنی است هدف از بیان خصوصیات هرمزاج، شناخت ویژگی های فردی و عملکرد اعضا می باشد تا بتوان بر اساس آن، توصیه های متناسب هر مزاج را بیان کرد. در واقع از دیدگاه طب ایرانی، رعایت توصیه ها در هرمزاج، جهت حفظ سلامتی و پیشگیری از بیماری های مختلف است.  دکتر معصومه السادات کابلی فرشچی دکترای تخصصی طب سنتی ایرانی
بررسی پشت پرده تلاش برای بازگشت مهناز افشار 🆘 @Roshangari_ir
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: شنبه - ۲۴ خرداد ۱۳۹۹ میلادی: Saturday - 13 June 2020 قمری: السبت، 21 شوال 1441 🌹 امروز متعلق است به: 🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم 💠 اذکار روز: - یا رَبَّ الْعالَمین (100 مرتبه) - یا حی یا قیوم (1000 مرتبه) - يا غني (1060 مرتبه) برای غنی گردیدن ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️4 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام ▪️10 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت ▪️20 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام ▪️38 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام ▪️45 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام
💢بازدید سردار حاجی زاده از غربگرا ها و مافیای کثیف خودرو را بشدت نگران کرده است مشاهده پیشرفت چشمگیر و تحول صنایع کشور با مدیریت انقلابی ها ، مردم را آگاه و لیبرال ها را به موزه های تاریخ خواهد سپرد چه حسی دارید اگر بدانید یک دستگاه خودروی تسلا در حال مهندسی معکوس است! 👤 علی‌اکبر رائفی پور اللهم_عجل_لولیک_الفرج