eitaa logo
در آستانه اندیشه
75 دنبال‌کننده
47 عکس
3 ویدیو
3 فایل
وقتی علم به نظری و عملی تقسیم می‌شود باید چیزی مقدم بر علم نظری و علم عملی وجود داشته باشد که آستانه و گشایش آغاز زندگی مدنی است و این آغاز، نامش تفکر است @Zhrasdtsh
مشاهده در ایتا
دانلود
نیچه را میتوان علامت آغاز یک دوره جدید تلقی کرد. او زبان مناسب برای بیان دریافت خود را خود خلق کرد. در زمان حیات وضعی خاص داشت. این که سراسر عمر سرگردان بود و هیچگاه در شهر و سرزمین آرام نگرفت، خود حکایت و نمودی بود از جان در سلوکش که هرگز از حضور در عالم معاصرانش آرامش نمی یافت. دریافت او از ساحات گسترده حیات انسان چنان وجودش را وسیع و مضطرب نموده بود که گویی قوای طبیعیش قدرت همراهی با او را از دست داده بودند، لذا بسیار زودتر از حد معمول جسم و قوای جسمانیش به تحلیل رفت و با وضعی که زمینیان جنون می‌نامند، پس از دردی جانکاه حیات طبیعی را بدرود گفت. ✍🏻دکتر علی اصغر مصلح 📚تقریری از فلسفه‌های اگزیستانس 📖 صفحه ۶۱
🔹می توان تصور کرد که تاریخ تفکر غرب با مظاهر و سخنگویان بزرگ آن یعنی فلاسفه همانند کاروانی هستند که نیچه از فاصله ای دور و بلند در حال نظر و تأمل در آنهاست. این نظر بر ظاهر کاروان و از آن نوع که مورخان دارند، نیست. بلکه اعماق حرکت را می نگرد و گزارش می نماید. گویی در حال روایت کردن تاریخ دوره ی مدرن است. دلیل صحت این برداشت آن است که نیچه مثل سایر فلاسفه در صدد رد و انکار نیست. در مقامی که فراسوی ارزش‌ها و فراسوی نیک و بد است، ظاهر کنار می‌رود و آنچه پنهان بوده، آشکار می‌شود. نیچه ظهور فیلسوفانی را که از فراسوی نیک و بد به عالم می نگرند، انتظار میکشد و "بر آمدن آنها را میبیند" ✍🏻دکتر علی اصغر مصلح 📚تقریری از فلسفه‌های اگزیستانس 📖 صفحه ۷۶
🔻"رفته رفته بر من روشن شده است که هر فلسفه بزرگ تاکنون چه بوده است؟ چیزی نبوده است، جز اعترافات شخصی مؤلفش و نوعی خاطره نویسی " 🔻" فلسفه همین انگیزه درونی مستبدانه است؛ یعنی معنوی ترین نوع خواستِ قدرت، خواستِ آفريدن جهان، خواستِ علت نخستین [بودن]" 🖋 نیچه 📚فراسوی نیک و بد
🔹نیچه در سرآغاز فکر و فرهنگ غرب، مواد و عناصری از حیات می‌یابد که در جریان تاریخ غرب به فراموشی سپرده شده است. در فرهنگ یونانی قبل از ظهور سقراط و افلاطون فکر و روح انسان در غنا و حیات بی نظیری بسر می‌برده است که پس از آن دائم رو به تحلیل و سستی رفته است. اعتقاد یونانیان به روح دیونوزسی و آپولونی نشان برخورداری آن‌ها از دو جنبه اصیل حیات انسانی است. دیونوزوس خدای شور و حال و ذوق و غریزه و هنر، استقبال از خطر و عیش و نوش، و آپولون خدای آرامش فلسفی و عقلانیت و نظم منطقی و استراحت و صلح و فراغت بود. حیات یونانیان مظهر اتحاد این دو جنبه از کمال حیات است. یونانیان ضمن فهم ناملایمات و رنج‌ها و نومیدی‌های زندگی با هنر خود زندگی را سرشار از نشاط و فعالیت و آفرینندگی ساخته بودند. 🔸ظهور سقراط و افلاطون علامت افول روح دیونوزسی در یونان است. این همان نکته‌ای است که هیدگر به بیانی دیگر علامت ظهور متافیزیک و غفلت از وجود تلقی می‌کند. 🔹سقراط با یکسان دانستن فضیلت و دانایی همه عناصر متفاوت حیات انسانی را معطوف به شناخت و معرفت ساخت. هنگامی که سقراط احساس کرد برای آگاه کردن مردم و به تفکر واداشتن آن‌ها رسالت دارد، نیچه این را علامت آغاز انحطاط تلقی می‌کند. سقراط در این حال سخنگو و نماینده طبیعت عقلانی بشر است، نه مظهر حیات در کلیه جوانبش. وجود به زعم دکارت وقتی وجود است که با عقل تأیید شود .سقراط با عقل خود که ساخته چشم‌انداز خود اوست می‌خواهد عالم را معرفی کند، در حالی‌که خود نمی‌داند که این کار به منزله پوشاندن روح آفرینندگی دیونوزسی و مطلق کردن روح آپولونی است. 🔸هیدگر پیدایش متافیزیک و غلبه تفکر تکنیکی را به خشکی افتادن تفکر و در حجاب رفتن وجود می‌داند. بیانی دیگر شبیه به دریافت نیچه. ✍🏻دکتر علی اصغر مصلح 📚تقریری از فلسفه‌های اگزیستانس 📖 صفحه ۷۹ و ۸۰
🔹گوهر همه افکار متافیزیکی ثابت انگاشتن اصول و ارزش‌های عالم است، لذا نیچه در مقام دفاع از عالم و هستیِ ذو جوانب و سرشار از تفاوت و تنوع، اهل ما بعدالطبیعه را به خاطر انکار اهمیت طبیعت، زمین و زندگی مذمت می‌کند. 🔸ارجمندی و شرافت حیات به آفرینندگی انسان‌هاست و آفرینندگی بدون تصور جهانی متغیر ممکن نیست. 🔹آنچه در متافیزیک رخ داده، سرکوب قوا و غرایز حیاتی و در خمودی نگه داشتن انسان‌هایی است که از قابلیت آفرینندگی برخوردارند. ✍🏻دکتر علی اصغر مصلح 📚تقریری از فلسفه‌های اگزیستانس 📖 صفحه ۸۱
🔹از بین تمامی نهادها و پدیده‌های انسانی از دین و منادیان آن بیش از بقیه انتظار می‌رود که به انسان و وضع انسان بیندیشند و آن را حکایت کنند. دریافت نیچه آن است که مسیحیت که منادی رستگاری انسان است، بیش از همیشه مانع درک عمیق انسان از خویشتن و زمانه است. ✍🏻دکتر علی اصغر مصلح 📚تقریری از فلسفه‌های اگزیستانس 📖 صفحه ۸۴
🔹نیست‌انگاری نیچه، دعوتی به هیچ و پوچ نیست. دعوت به نیست انگاری و فهم آن، اقتضای زمانه است. دعوت به برآمدن از زمانه است. برآمدن از آنچه که نیست، آنچه که آن را هست می‌پنداریم. تا وقوف به نیست انگاری حاصل نشود، راه آینده و طریق آفرینش آنچه باید باشد گشوده نمی‌شود. 🔻"هیچ یعنی چه؟ [یعنی] این‌که والاترین ارزش‌ها نیز از ارزش خود می‌کاهند. این‌که هدفی در کار نیست. «چرا» پاسخی نمی‌یابد." 🔻"آدمی هر بار که از آرمانی انتظار پیشرفت دارد مغبون می‌شود ... مسیحیت، انقلاب، الغای بردگی، حقوق برابر، بشر دوستی، صلح دوستی، عدالت، حقیقت، همه این واژه‌های پر طمطراق تنها در یک نبرد، همچون پرچم‌هایی ارزش دارند، نه به عنوان واقعیات. این‌ها واژه هایی خوش نمایند برای چیزهایی کاملا متفاوت." ✍🏻دکتر علی اصغر مصلح 📚تقریری از فلسفه‌های اگزیستانس 📖 صفحه ۹۱ 🖋 نیچه 📚خواست قدرت
وقتی علم به نظری و عملی تقسیم می‌شود باید چیزی مقدم بر علم نظری و علم عملی وجود داشته باشد که آستانه و گشایش آغاز زندگی مدنی است و این آغاز، نامش تفکر است. ✍🏻دکتر رضا داوری اردکانی
🔻"هنر، زندگی را ممکن و شایسته زیستن می‌کند." 🔻"چشم انداز ضد متافیزیکی به جهان، هنری است." 🔹نسبت زندگی با هنر مساله ی همیشگی ذهن نیچه بود؛ همین نیز سبب شد که جدا از آن اعتباری که برای هنر قائل بود، باز چشم بر واقعیت ناتوانی های هنر نبندد. او در همان کتاب زایش تراژدی هنر دیونیزوسی را (یعنی هنر غریزی، شاد و شاداب که با موسیقی و رقص همبسته است و او همواره ستایشگرش بود) هنری ناتوان از کنش یافت و حتی هنرمند را با هملت قیاس کرد که واقعیت بر او آشکار شده اما باز هم توانایی انجام کاری را ندارد، و ناتوانیش از اینجا بر می خیزد که دیگر میان دانایی و کنش هیچ رابطه ای وجود ندارد. 🖋 نیچه 📚زایش تراژدی- خواست قدرت ✍🏻بابک احمدی 📚حقیقت و زیبایی 📖 صفحه ۱۸ و ۱۹