eitaa logo
آستانِ مهر
6.3هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2.3هزار ویدیو
61 فایل
کانال رسمی «فرهنگی خواهران» آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام تنها کانال بانوان اعتاب مقدس Admin: @karimeh_135 @Mehreharam سایت 🌐astanehmehr.amfm.ir اینستاگرام: https://Instagram.com/astanehmehr ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 حال و هوای فرهنگی خواهران و فضاسازی مناسبتی جلوی درب صحن امام رضا علیه السلام ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
📖 جذاب و عاشقانه اینک شوکران (قصه شهید منوچهر مدق) 🍃قسمت دوم🍃 در پشتی مدرسه مان روبه روی دبیرستان پسرانه باز می شد. از آن در، با چند تا از پسرها اعلامیه و نوار امام رد و بدل می کردیم. سرایدار مدرسه هم کمکمان می کرد. یادم هست اولین بار که نوار امام را گوش دادم، بیش تر محو صداش شدم تا حرف هاش. امام مثل خودمان بود؛ لهجه ی امام، کلمات عامیانه و حرفهاهی خودمانیش. می فهمیدم حرف هایش را. به خیال خودم همه این کارها را پنهانی می کردم. مواظب بودم توی خانه لو نروم. پدر فهمیده بود فرشته یک کارهایی می کند. فرشته با خواهرش، فریبا، هم مدرسه ای بود. فریبا میدید صبح که می آید مدرسه، چند ساعت بعد جیم می شود و با دوستانش می زند بیرون. به پدر گفته بود، اما پدر به روی خودش نمی آورد. فقط می خواست از تهران دورش کند بفرستدش اهواز یا اراک. پیش فامیل ها. فرشته می گفت: «چه بهتر. آدم برود اراک، نه که شهر کوچکی است، راحت تر به کارهایش می رسد. اهواز هم همین طور.» هرجا می فرستادش بدتر بود. تازه، پدر نمی دانست فرشته چه کارهایی می کند. هرجا خبری بود، او حاضر بود. هیچ تظاهراتی را از دست نمی داد. با دوستانش انتظامات می شدند. حتی نمی دانست در تظاهرات شانزده آبان دنبالش کرده بودند و چیزی نمانده بود گیر بیفتد. شانزده آبان گاردی ها جلوی تظاهرات را گرفتند، ما فرار کردیم. چند نفر دنبالمان کردند. چادر و روسری را از سر من کشیدند و با باتوم می زدند به کمرم. یک لحظه موتور سواری که از آن جا رد می شد، دستم را از آرنج گرفت و من را کشید روی موتورش. پاهایم می کشید روی زمین. کفشم داشت در می آمد. چند کوچه آن طرفتر نگه داشت. لباسم از اعلامیه باد کرده بود و یک طرفش از شلوارم زده بود بیرون. پرسید: «اعلامیه داری؟» کلاه سرش بود. صورتش را نمی دیدم. گفتم:«آره.» گفت«عضو کدام گروهی؟» گفتم«گروه چیه؟ این ها اعلامیه ی امامند.» کلاهش را بالا زد. -تو اعلامیه ی امام پخش می کنی؟ بهم برخورد. مگر من چه م بود؟ چرا نمی توانستم این کار را بکنم؟ گفت: «وقتی حرف های امام روی خودت اثر نداشته، چرا این کار را می کنی؟ این وضع است آمده ای تظاهرات؟» و رویش را برگرداند. من به خودم نگاه کردم. چیزی سرم نبود. خب، آن موقع که عیب نبود. تازه، عرف بود... ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
📜 حضرت زهرا سلام الله علیها: کسی که عبادت های خالصانه خود را به سوی خدا فرستد، پروردگار بزرگ برترین مصلحت را به سویش فرو خواهد فرستاد. ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
🔈 ◾️برگزاری یادواره بانوان شهیده، همزمان با شهادت مظلومانه حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) ویژه بانوان ▪️سخنران: حجت الاسلام عباسی ولدی ▪️مداح: حاج علی مالکی نژاد ▫️زمان: چهارشنبه ۹ بهمن ماه ۹۸، ساعت ۱۵ ▫️مکان: حرم مطهر، شبستان امام خمینی(رحمة الله علیه) ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
1_175088536.mp3
7.96M
🔈 ▪️می نویسیم اگر «یـــــا زهـــــرا(س)» کار داریم همه با «زهــــرا(س)» با مداحی حامد زمانی و عبدالرضا هلالی ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 💠 وقتی عاشقیِ بانوی آسمان، هدایتت می کند... ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
📸 برگزاری مراسم سوگواری حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها در مرکز قرآن و حدیث، باسخنرانی خانم دریاباری باموضوع بصیرت فاطمی و لزوم بصیرت افزایی در جامعه و مداحی سرکار خانم خودکار ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
آستانِ مهر
📖 #داستان جذاب و عاشقانه اینک شوکران (قصه شهید منوچهر مدق) 🍃قسمت دوم🍃 در پشتی مدرسه مان روبه روی د
📖 جذاب و عاشقانه اینک شوکران (قصه شهید منوچهر مدق) 🍃قسمت سوم🍃 لباس هایم هم نامرتب بود. دستش را دراز کرد و اعلامیه ها را خواست. بهش ندادم گاز موتور را گرفت و گفت: «الان می برم تحویلت می دهم» از ترس، اعلامیه ها را دادم دستش یکیش را داد به خودم. گفت: «برو بخوان، هروقت فهمیدی توی این ها چی نوشته، بیا دنبال این کارها.» نتوانستم ساکت بمانم تا او هرچه دلش می خواهد بگوید. گفتم: «شما که پیرو خط امامید، امام به شما نگفته زود قضاوت نکنید؟ اول ببینید موضوع چیه، بعد این حرف ها را بزنید. من، هم چادر داشتم هم روسری آنها را از سرم کشیدند» گفت: «راست می گویی؟» گفتم: «دروغم چیه؟ اصلا شما کی هستید که من به شما دروغ بگویم؟» اعلامیه ها را داد دستم و گفت بمانم تا برگردد، ولی دنبالش رفتم ببینم کجا می رود و چه کار می خواهد بکند. با دو سه تا موتور سوار دیگر رفت همانجا که من درگیر شده بودم. حساب دو سه تا از مأموران را رسیدند و شیشه ی ماشینشان را خرد کردند. بعد او چادر و روسریم را که همان گوشه افتاده بود، برداشت و برگشت. نمی خواستم بداند دنبالش آمده ام. دویدم بروم همان جایی که قرار بود منتظر بمانم، اما زودتر رسید. چادر و روسری را داد و گفت «باید می فهمیدند چادر زن مسلمان را نباید از سرش بکشند.» اعلامیه ها را گرفت و گفت: «این راهی که می آیی، خطرناک است. مواظب خودت باش، خانم کوچولو...» و رفت. «خانم کوچولو!» بعد از آن همه رجزخوانی، تازه به او گفته بود «خانوم کوچولو». به دختر نازپرورده ای که کسی بهش نمی گفت بالای چشمش ابرو است. چادرش را تکاند و گره روسریش را محکم کرد. نمی دانست چرا، ولی از او خوشش آمده بود. درخانه کسی به او نمی گفت چطور بپوشد، با چه کسی راه برود، چه بخواند و چه ببیند، اما او بخاطر حجاب مؤاخذه اش کرده بود. حرفهایش تند بود، اما به دلش نشسته بود. ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
آقا جانم یا صاحب الزمان! موکول می کنم گله هجر را به بعد انگار حال مادرتان روبراه نیست آقا سلام، روضه مادر شروع شد باران اشک های مکرر شروع شد آقا اجازه هست بخوانم برایتان این اتفاق از دم یک در شروع شد... ▪️شهادت بی ‌بی دو عالم؛ حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها تسلیت‌باد. ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
📜 🔺امر کردن به ذکر تسبیح حضرت زهرا سلام الله علیها ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
🏴 ثانی فاطمه بُوَد، بانو فاطمه نام و فاطمه مظهر کی خرد آگه از جلالت اوست در خرد، هر چه آیدی برتر نتوان کس، ثنای او گفتن کلمات خداست، آن کوثر ◾️◾️◽️◾️◾️ با انتشار و تبلیغ کانال امور فرهنگی خواهران، شما هم می‌توانید خادم افتخاری حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها باشید. کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
📸 ▪️دسته عزای خادمان و زائران آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ▪️دسته عزای خادمان و زائران آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها روز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
📸 ▪️برگزاری مراسم سوگواری به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در رواق حضرت خدیجه علیها السلام ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 یادواره بانوان شهیده، همزمان با شهادت مظلومانه حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، شبستان امام خمینی(ره)_ هم اکنون ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
🔈 🏴 روضه ی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، به همراه محفل معرفتی با موضوع سقیفه ▪️ویژه دختران ۱۲ تا ۱۶ سال ▪️زمان: پنجشنبه ۱۰\۱۱\۹۸ ، ساعت:۱۵:۳۰ ▪️مکان: حرم مطهر، شبستان امام خمینی(ره)، بالکن شرقی، رواق نوجوان ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
📸 ▪️یادواره بانوان شهیده، همزمان با شهادت مظلومانه حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، شبستان امام خمینی(ره) ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
🔈 🔸برگزاری کارگاه یک کوچه قبل از ازدواج، با سخنرانی سرکار خانم مظفری 🔹زمان: شنبه ۱۲ بهمن، ساعت ۱۴:۱۵ الی ۱۷ 🔹مکان: حرم مطهر، شبستان حضرت نجمه خاتون_ مدرس۵ ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
زائر کوچولوهایی که این هفته، مهمان بانوی کرامت بودند ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
📰 شاخصه‌های عزت‌مندی در مکتب شهید سلیمانی یکی از کارشناسان معارفی حرم حضرت معصومه سلام‌الله علیها در جمع نوجوانان هیأت بنات‌الکریمه به بررسی شاخصه‌های عزت‌مندی در مکتب سردار شهید سلیمانی پرداخت و گفت: سیره زندگی این شهید نشان می‌دهد پول، مقام و موقعیت اجتماعی نیست که موجب عزت می‌شود؛ بلکه توکل به خدا، مردمی بودن و کارهای جهادی بی‌وقفه است که موجب محبوبیت خواهد شد. 📎لینک خبر: https://news.amfm.ir/?p=59258 ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
آستانِ مهر
📖 #داستان جذاب و عاشقانه اینک شوکران (قصه شهید منوچهر مدق) 🍃قسمت سوم🍃 لباس هایم هم نامرتب بود. دس
📖 جذاب و عاشقانه اینک شوکران (قصه شهید منوچهر مدق) 🍃قسمت چهارم🍃 گوشه ی ذهنم مانده بود که او کی بود. منوچهر بود؛ پسر همسایه مان، اما هیچ وقت ندیده بودمش. رفت و آمد خانوادگی داشتیم، اسمش را شنیده بودم، ولی ندیده بودمش. بیست و یک بهمن از دانشکده ی پلیس اسلحه برداشتم. من سه چهار تا ژ-سه انداختم روی دوشم و یک قطار فشنگ دور گردنم. خیابان ها سنگربندی بود. از پشت بام ها می پریدیم. ده دوازده تا پشت بام را رد کردیم. دم کلانتری شش خیابان گرگان، آمدیم توی خیابان. آنجا هم سنگر زده بودند. هرچه آورده بودیم دادیم. منوچهر آنجا بود. صورتش را با چفیه بسته بود فقط چشم هایش پیدا بود. گفت: «باز هم که تویی.» فشنگ ها را از دستم گرفت. خندید و گفت: «این ها چیه؟ با دست پرتشان می کنند؟» فشنگ دوشکا با خودم آورده بودم. فکر می کردم چون بزرگ اند، خیلی به درد می خورند، گفتم: «اگر به درد شما نمی خورد، می برمشان جای دیگر.» گفت: «نه،نه دستتان درد نکند. فقط زود از اینجا بروید.» نمی توانست به آن دو بار دیدن او بی اعتنا باشد. دلش می خواست بداند اوکه آن روز مثل پر کاه بلندش کرد و نجاتش داد و هر دوبار آن همه متلک بارش کرد، کیست. حتی اسمش را هم نمی دانست. چرا فکرش را مشغول کرده بود؟ شاید فقط از روی کنجکاوی. نمی دانست احساسش چیست. خودش را متقاعد کرد که دیگر نمی بیندش. بهتر است فراموشش کند، ولی او وقت و بی وقت می آمد به خاطرش. اینطوری نبود که بنشینم دائم فکرکنم یا ادای عاشق پیشه ها را دربیاورم و اشتهایم را از دست بدهم. نه، ولی منوچهر اولین مردی بود که وارد زندگیم شد؛ اولین و آخرین مرد. هیچ وقت دل مشغول نشده بودم، ولی نمی دانستم کی است و کجا است... ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 🏴 قرائت دعای کمیل با نوای حاج حسن شالبافان حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ◾️▪️▫️▪️◾️ کانال رسمی آستان مقدس @astanqom
🦋 عملیات بیت المقدس بدجوری مجروح شد. ترڪش خورده بود بہ سرش، با اصرار بردیمش اورژانس . می‌گفت: « ڪسی نفهمہ زخمی‌ شدم. همینجا مداوام ڪنید ». دڪتر اومد گفت: «زخمش عمیقہ، باید بخیہ بشہ». بستریش ڪردند. از بس خونریزی داشت بی هوش شد. یہ مدت گذشت. یڪدفعہ از جا پرید. گفت: « پاشو بریم خط ». قسمش دادم. گفتم: « آخہ تو ڪه بی هوش بودی، چی شد یهو از جا پریدی »؟ گفت : « بهت میگم بہ شرطی ڪه تا وقتی زنده ام بہ ڪسی چیزی نگی . « وقتی توی اتاق خوابیده بودم ، دیدم خانم فاطمه زهرا (س) اومدند داخل .» « فرمودند : «چیہ ؟ چرا خوابیدی ؟» عرض ڪردم : « سرم مجروح شده ، نمی‌تونم ادامہ بدم ». حضرت دستی بہ سرم ڪشیدند و فرمودند: « بلند شو ، بلند شو ، چیزی نیست . بلند شو برو بہ ڪارهات برس . » بہ خاطر همین است ڪه هر جا ڪه می‌روید حاج احمد ڪاظمی‌حسینیہ فاطمه ‌الزهرا (س) ساختہ است… « سردار عشق و شهید عرفہ » ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
🏴 نشانی آمدنت را پیش از آنکه از طلوع روزهای جمعه بگیرم، از گواهی صادقانه قلبم می فهمم که به نگاه و حضور پدرانه ات نیاز دارد. دنیا پر از نشانه است، از درهای بسته زمین تا ظلمی که در عمق زمان ریشه میدواند. کسی که انتظار را می فهمد، می داند که انتظار فراتر از نشستن و چشم به راهی ساکن ما آدم هاست. بند بند انتظار، با حرکت و برخاستن و بیداری گره خورده و شعر انتظار زمانی بر دل می نشیند که هر کدام از ما رسالتی را که بر دوش داریم با سرمایه های وجودمان ادا کنیم و بدانیم که انتظار شکرگزاری، از زیباترین تقدیر الهی ست. 📝 نویسنده: فاطمه ضیایی ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi