eitaa logo
آستانِ مهر
6.4هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2.3هزار ویدیو
61 فایل
کانال رسمی «فرهنگی خواهران» آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام تنها کانال بانوان اعتاب مقدس Admin: @karimeh_135 @Mehreharam سایت 🌐astanehmehr.amfm.ir اینستاگرام: https://Instagram.com/astanehmehr ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 اجتماع بیش از ۳۰۰۰ نفره دختران و پسران نوجوان در همایش بزرگ قاسمیون با رجزخوانی کربلایی سید در شبستان امام خمینی(ره) حرم مطهر 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanfarhangi
آستانِ مهر
📖 #داستان جذاب و عاشقانه اینک شوکران (قصه شهید منوچهر مدق) 🍃قسمت چهاردهم🍃 پیراهنش را در آورد و گفت
📖 جذاب و عاشقانه اینک شوکران (قصه شهید منوچهر مدق) 🍃قسمت پانزدهم🍃 بدنش پر از ترکش شده بود، اما نمی شد کاری کرد. جاهای حساس بودند. باید مدارا می کرد. عکس های سینه اش را که نگاه می کردی، سوراخ سوراخ بودند. به ترکش هایی که نزدیک قلبش بودند، غبطه می خوردم. می گفت: «خانم، شما که توی قلب مایید.» دیگر نمی خواستم ازش دور باشم، بخصوص که فهمیدم خیلی از خانواده های بچه های لشکر، جنوب زندگی می کنند. توی بازدیدی که از مناطق جنگی گذاشته بودند و بچه های لشکر را با خانواده ها دعوت کرده بودند، با خانم کریمی، خانم ربانی و خانم عبادیان صمیمی شدیم. آنها جنوب زندگی می کردند. دیگر نمی توانستم بمانم تهران. خسته بودم از اینهمه دوری. منوچهر دوسه روزآمده بود مأموریت. بهش گفتم: «باید ما را با خودت ببری.» قرار شد برود خانه پیدا کند و بیاید ما را ببرد. شروع کردم اثاث ها را جمع و جور کردن. منوچهر زنگ زد که خانه پیدا کرده؛ یک خانه ی دوطبقه در دزفول. یکی از بچه های لشکر، آقای موسوی، با خانمش قرار بود با ما زندگی کنند. همه ی وسایل را جمع کردم. به کسی چیزی نگفتم تا دم رفتن. نه خانواده ی من نه خانواده ی منوچهر؛ هیچ کس راضی نبود به رفتن ما. می گفتند: «همه جای دنیا جنگ می شود، زن و بچه را برمی دارند می روند یک گوشه ی امن. شما می خواهید بروید زیر آتش؟» فقط گوش می دادم آخر گفتم: «همه حرف هاتان را زدید، ولی هرکس یک راهی دارد. من می خواهم بروم پیش شوهرم.» پدر و مادرم خیلی گریه می کردند، بخصوص پدرم. منوچهر گفت: «من اینطوری نمی توانم شما را ببرم. اگر اتفاقی بیفتد، چطوری توی روی بابا نگاه کنم؟ باید خودت راضیشان کنی.» با پدرم صحبت کردم. گفتم منوچهر اینطوری می گوید. گفتم اگر ما را نبرد بعد شهید شود، شما تأسف نمی خورید که کاش می گذاشتم زن و بچه ش بیشتر کنارش بمانند؟» پدر علی را بغل کرد و پرسید: «علی جان، دوست داری پیش بابایی باشی؟» علی گفت: «آره، من دلم برای بابا جونم تنگ می شه.» علی را بوسید. گفت: «تو که این همه پدر ما را درآورده ای، این هم روش. خدا به همراهتان. بروید.» صبح زود راه افتادیم. هنوز نرسیده، قالشان گذاشته بود. به هوای دو سه روزه مأموریت رفته بود و هنوز برنگشته بود. آقای موسوی و خانمش دو سه روز بعد از رفتن منوچهر رفتند تهران. با علی تنها مانده بودند توی شهر غریب. کسی را آنجا نمی شناختند. خیال کرده بود دوری تمام شد. اگر هر روز منوچهر را نبینند، دو سه روز یک بار که می بیند... 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanfarhangi
📜 🔺خواستگار دین دار و بااخلاق 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanfarhangi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 💠 آغاز ثبت نام برای حضور در جشن بزرگ « شده ام 9 ساله » از 26 بهمن ماه 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanfarhangi
🔈 🔘 محفل بنات الکریمه(سلام الله علیها) برگزار می کند: 🔹میلادیه حضرت زهرا سلام الله علیها و روز مادر 🔹مولودی خوانی 🔹برش کیک میلاد 🔹خطابه خوانی 🔹دومین مسابقه از تاریخ مستطاب آمریکا ✅ ویژه دختران ۱۲ الی ۱۶ سال 🔸زمان: پنجشنبه ۲۴ بهمن ماه، ساعت ۱۶ 🔸مکان: حرم کریمه، شبستان امام خمینی(ره)، بالکن شرقی، رواق نوجوان 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanfarhangi
💠 امور فرهنگی خواهران به مناسبت ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، مسابقه « مشکات » ویژه خواهران برگزار می کند، و قید قرعه جوایز نفیسی اهدا می شود. 🔸تاریخ برگزاری مسابقه: از 24 بهمن تا ساعت 24, 1 اسفند ماه 98 🔸فقط گزینه صحیح را برای هر سوال( به طور مثال، سوال پنجم: گزینه الف) به آی دی زیر ارسال کنید. 🆔 @karimeh_139 🔸اعلام برندگان مسابقه: 6 اسفند ماه 98، همزمان با ولادت امام محمد باقر(علیه السلام) 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «امور فرهنگی خواهران» آستان مقدس @astanehmehr
3259-fa-zahra-bartarin-banoye-jahan.pdf
1.29M
پی دی اف کتاب " زهرا برترین بانوی جهان " نوشته: آیت الله مکارم شیرازی 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
🔺 زائر کوچولوهایی که این هفته، مهمان بانوی کرامت بودند 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
📰 اختتامیه مسابقه "بی صدا فریاد کن" در جشن بادبادک ها مسابقه بی صدا فریاد کن، که با موضوع دست‌سازه‌های کودک و نوجوان در ایام دهه فجر برگزار شد، در روز ۲۲ بهمن با جشن بادبادک‌ها به پایان رسید. در این جشن به تمامی شرکت کنندگان مسابقه بسته یاد بود اهدا شد، و به پنج نفر از کودکان که دست سازه‌های برتر درست کرده بودند با جایزه ویژه تقدیر شدند. 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
آستانِ مهر
📖 #داستان جذاب و عاشقانه اینک شوکران (قصه شهید منوچهر مدق) 🍃قسمت پانزدهم🍃 بدنش پر از ترکش شده بود،
📖 جذاب و عاشقانه اینک شوکران (قصه شهید منوچهر مدق) 🍃قسمت شانزدهم🍃 می خواست بیاید تو. داشت شیشه را میشکست. اسلحه را گرفتم طرفش. گفتم: «اگر یکی پا بگذارد تو، می زنم.» خیلی زود دوتا تویوتا از بچه های لشکر آمدند. هرپنج تاشان را گرفتند و بردند. به منوچهر خبر رسیده بود. وقتی فهمیده بود آنها آمده اند توی خانه، قبل از اینکه بیاید، رفته بود یکی زده بود توی گوش صاحب خانه. گفته بود: «ما شهر و زندگی و همه چیزمان را گذاشته ایم، زن و بچه هامان را آورده ایم اینجا، آن وقت تو که خانواده ت را برده ای جای امن، این جوری از ما پذیرایی می کنی؟» شام می خوردیم که زنگ زد. اف اف را برداشتم. گفتم«کیه؟» گفت: «باز کنید لطفا.» پرسیدم: «شما؟» گفت: «شما؟» سر به سرم می گذاشت. یک سطل آب کردم، رفتم بالای پله ها. گفتم: «کیه؟» تا سرش را بالا گرفت بگوید «منم»، آب را ریختم روی سرش و به دو به دو آمدم پایین. خیس آب شده بود. گفتم: «برو همان جا که یک ماه بودی.» گفت: «در را باز کن. جان علی. جان من.» از خدایم بود ببینمش. در را باز کردم و آمد تو. سرش را با حوله خشک کردم. برایش تعریف کردم که تو رفتی، دوسه روز بعد آقای موسوی و خانمش رفتند واین اتفاق افتاد.دیگر ترسیده بود. هر دو سه روز می آمد. اگر نمی توانست بیاید، زنگ می زد. شاید این اتفاق هم لطف خدابود. او که ضرر نکرد. منوچهر که بود، چیزی کم نبود. فکر کرد اگر بخواهد منوچهر را تعریف کند چه بگوید. اگر از دوستان منوچهر می پرسید، می گفتند: «خشن و جدی است.» اما مادر بزرگ می گفت: «منوچهر شوخی را از حد گذرانده.» چون دست می انداخت دورکمرش وقلقلکش میداد و سربه سرش می گذاشت. مادر بزرگ می گفت: «مگر تو پاسدار نیستی؟ چرا اینقدر شیطانی؟ پاسدارها همه سنگین و رنگینند.» مادر بزرگ جذبه ی منوچهر را ندیده بود و عصبانیتش را، وقتی تا گوشهاش سرخ می شد. فرشته تعجب می کرد که چطور می تواند این قدر عصبانی شود و باز سکوت کند و چیزی نگوید. شنیده بود سیدهای حسینی جوشی اند، اما منوچهر اینطوری نبود. پدربزرگ منوچهر سید حسینی بود. سالها قبل باکو زندگی می کردند. پدر وعموهاش همان جا به دنیا آمده بودند. همه سرمایه دار بودند و دم ودستگاهی داشتند، اما مسلمان ها بهشان سیدی می دادند. وقتی آمدند ایران، بازهم این اتفاق تکرار شده بود. به پدر بزرگ بر می خورد و شجره نامه اش را می فروشد. شناسنامه هم که میگیرد، سید بودنش را پنهان می کند. منوچهر راضی بود از این کار پدربزرگ. می گفت: «یک چیزهایی باید به دل ثابت باشد، نه به لفظ.»... 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
🕊 از خدا خواستم " بدنم حتی یک وجب از خاک زمین رو اشغال نکنه " آب دجله او را برای همیشه با خودش برد... " شهید مهدی باکری" 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
طراوت خانه پیامبر، با مادرانه ترین قدم ها آمده ای تا ام ابیها باشی، و شانه به شانه رسالت و ولایت، زیبایی و لطافت دوستی با خدا را به عالمی نشان دهی... ای حضرت مادر ... می خواهم همزمان با معنا گرفتن یاس ها، به درستی و زیبایی وصف تان کنم؛ پس فقط می توانم بگویم فاطمه فاطمه است سرچشمه نسل طهارتی که زمین هنوز هم از آن معصومیت خالی نمانده و چشم به راه آخرین ذخیره خدا، مهدی فاطمه(س) است. 📝 نویسنده: فاطمه ضیایی پور 📸 عکاس: زهرا سادات صحفی 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
🔉 🔘 ثبت نام جشن تکلیف "شده ام 9 ساله" 🔹زمان ثبت نام: 26 بهمن الی 1 اسفند ماه، از ساعت 11 الی 19 🔹مکان ثبت نام: حرم مطهر، بالکن شرقی_رواق کودک و نوجوان دختر 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
آستانِ مهر
#راه‌_زندگی ✅خوشبختان، به روایت قرآن کریم 🔸قسمت پنجم: #متوکلین 📖 آدم‌ها یا خوشبخت‌اند یا تیره‌بخت
✅خوشبختان، به روایت قرآن کریم 🔸قسمت ششم: 📖 آدم‌ها یا خوشبخت‌اند یا تیره‌بخت؛ اما مفهوم و معیار خوشبختی و تیره‌بختی در قرآن با تصورات ما متفاوت است. ممکن است شما خود را نگون بخت بدانید، ولی صفاتی داشته باشید که شما را در دسته قرار دهد. 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
📰 تقدیر از برگزیدگان دلنوشته " نامه به خدا " همزمان با جشن تکلیف "شده‌ام 9 ساله" که در دی ماه سال جاری برگزار شد، مسابقه ای به صورت دلنوشته با عنوان " نامه به خدا " برگرفته از کتاب سلام خدا جونم برگزار شد که روز پنجشنبه 24 بهمن ماه 85 نفر از شرکت کنندگان به همراه مادرانشان در اختتامیه شرکت کردند و به همه کودکان یک یادبود اهدا شد، در این میان از 6 نفر به عنوان برگزیده تقدیر شایسته ای صورت گرفت. 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
📜 🔺برتری مردمان زمان غیبت 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
سرم را نه ظلم می‌تواند خم کند، نه مرگ، نه ترس، سرم فقط برای بوسیدن دست‌های تو خم می‌شود مادرم و از اعماق وجودم اعتقاد دارم که هر روز، روز توست. ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و روز مادر مبارک باد☘☘ 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
💐 یٰابِنْتَ مُحَمَّدٍ یٰا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ یٰا سَیِّدَتَنٰا وَ مَوْلٰاتَنٰا اِنّٰا تَوَجَّهْنٰا وَاستَشْفَعْنٰا وَ تَوَسَّلْنٰا بِكِ اَلَی اللهِ وَ قَدَّمْنٰاكِ بَیْنَ یَدَیْ حٰاجٰاتِنٰا یٰا وَجیهَةًعِنْدَاللهِ، اشْفَعی لَنٰا عِنْدَاللهِ 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
📲 قابل استفاده در بخش استوری اینستاگرام @astanehmehr
📲 قابل استفاده در بخش استوری اینستاگرام @astanehmehr
📲 قابل استفاده در بخش استوری اینستاگرام @astanehmehr
📲 قابل استفاده در بخش استوری اینستاگرام @astanehmehr
NURE ASEMUNA(1).mp3
11.45M
🔈 💠 سرود نور آسمونا 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
32.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 🎞 سخنان شنیدنی حجت الاسلام و المسلمین اخوان درمورد تغذیه و طب اسلامی 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
📰 محفل بنات کریمه این هفته به مناسبت ولادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) در رواق نوجوان برگزار شد عرض ارادت نوجوانان به حضرت معصومه(س)، خطبه خوانی نوجوانان، مولودی خوانی، برش کیک میلاد، اجرای مسابقه با محوریت سخنان حضرت آقا، برپایی میز کتاب و تحویل کتاب امانی به نوجوانان از برنامه های اجرا شده در این محفل بود. 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr