2_144176761500701627.mp3
زمان:
حجم:
18.09M
#قسمتیازدهم
🎧#رمانتوتکرارنمیشوی
خلاصه قسمت دهم
یادتونه لیلیت چه بلایی سرش اومد؟
لیلیت بین دزدا و قاتلای واقعی بود و نمیدونست آخه چرا ؟
بشدت اضطراب داشت و بشدت میلرزید نگرانیای زیادی داشت مامانش، دانشگاه و..
اون به همه غبطه میخورد حتی به کارتن خوابای توی خیابون🥺😮💨
عصراونروز وکیلش حرفای امیدوارکننده ای بهش زد حتی گفت دختر نعمتیو میتونم چندماه بندازم زندان واسه کاری که بات کرد
🍂
دیوارای زندان پرازنوشته هایی بود که افکاراونو بیان میکرد لیلیت از ترس خوابش نمیبرد وبه زن نگهبان پناه برد ...
کلمات اون کتاب داشت معجزه میکرد چه کتابی بود ❤️
🍂موافقید باهم قسمت ۱۱ رو گوش بدیم...
🎙 با خوانش هنرمندانه ی نویسنده ی کتاب مطهرهپیوسته
༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
تنهاکانال رسمی بانوان حرم
https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
2_144177861039868207.mp3
زمان:
حجم:
20.5M
#قسمتدوازدهم
🎧#رمانتوتکرارنمیشوی
خلاصه قسمت یازدهم
یادتونه لیلیت چه بلایی سرش اومد؟
لیلیت الکی الکی به جرم قتل افتاد زندان و بیماریش برگشت و بین مجرمین واقعی ترس ورش داشت تااینکه اونشب از شدت استرس و لرز پناه برد به نمازخونه ی زندان دلش انجیل میخواست ولی اونجا انجیل نبود و از سر بیحوصلگی با تمام نهی مامانش قرآن رو برداشت و وای کم کم دلش مثل لباسشویی زیر و رو شد 😕🥺
اونشب قرآن با لیلیت حرف میزد هرفکری لیلیت داشت قرآن جواب میداد لیلیت از تعجب داشت شاخ درمیاورد ...وای..... قرآن داشت دعوتش میکرد ... مگه این کتاب مال هزارسال پیش نبود ؟پس چرا حال دلش روخوب میکرد اون توی آغوش خدابود ❤️
"آبا آیات من برشما تلاوت نشد؟ "
🍂😯
همین الان باهم قسمت ۱۲ رو گوش بدیم... باشه؟
🎙 با خوانش هنرمندانه ی نویسنده ی کتاب مطهرهپیوسته
༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
تنهاکانال رسمی بانوان حرم
https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
2_144187756724114166.mp3
زمان:
حجم:
23.68M
#قسمتسیزدهم
🎧#رمانتوتکرارنمیشوی
خلاصه قسمت دوازدهم
درقسمت قبل دیدیم که لیلیت جذب کتاب آسمونی شده بود
آیا این سحربود؟ این آیه چی میگفت؟ داشت با لیلیت حرف میزد
به بقیه هم بندیاش که خواب بودن نگاه کرد آیا اونام این آیه ها رو دیده بودن ؟ سردش بود پتوش جامونده بود ... لیلیت داشت به حقیقت فکر میکرد و دستش روی گردنش بود ...
❤️ چه شب وهم آلودی تا اون موقع فکر میکرد قرآن هم فقط دعوت به یکتاپرستیه ولی این کتاب یه چیز دیگه بود ...
وای اون سجده کرد دست خودش نبود توی آغوش خدا بود انگار فقط دلتنگی نبود فقط عشق بود و ترس 😭
"به قرآنت ایمان میارم حتی اگه جادوی تو شده باشم "
اونو بغل کرد💕 اونو روی سرش روی سینه ش گذاشت اون جادو نبود بلکه معجزه بود ،
اون حتی دلش نماز میخواست ولی بلد نبود باخدا قرارگذاشت اگه نجات پیداکنه بره مشهد و نماز بخونه، آرامبخش دلش روپیداکرده بود و اشک میریخت ازخدا آزادی میخواست تا تمام حقیقت قرآن رو درک کنه، اززندان افتادن دیگه ناراحت نبود ...یادحرفای دخترنعمتی افتاد" خودم چارپایه رو از زیر پات میکشم نمیذارم زنده بمونی..." 😔
💓♡💓♡.....
همین الان باهم قسمت ۱۳ رو گوش بدیم... باشه؟
🎙 با خوانش هنرمندانه ی نویسنده ی کتاب مطهرهپیوسته
༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
تنهاکانال رسمی بانوان حرم
https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
2_144187756734823835.mp3
زمان:
حجم:
20.25M
#قسمتچهاردهم
🎧#رمانتوتکرارنمیشوی
خلاصه قسمت سیزدهم
لیلیت با اکرم دوست شده بود و باهاش درمانگاه رفت و تموم ماجرا رو براش تعریف کرد اکرم گفت با راحله خیلی گرم نگیر چون اونم قاتل غیرعمده ولی خیلی خط ونشون میکشه واسه بقیه
بعد با اکرم رفتن مراسم و لیلیت بادقت به داستان کربلا گوش میداد😭
💓♡💓♡.....
همین الان باهم قسمت ۱۴ رو گوش بدیم... باشه؟
🎙 با خوانش هنرمندانه ی نویسنده ی کتاب مطهرهپیوسته
༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
تنهاکانال رسمی بانوان حرم
https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c