eitaa logo
عَـطَـۺ انـٺِـظـــــاࢪ
45 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
6.3هزار ویدیو
176 فایل
علت ڪوࢪے یعقوب نبے معلــوم استッ شہࢪ بے یاࢪ مگࢪ اࢪزش دیدن داࢪد⁉️
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ امام ڪاظـم (علیه‌السلام) : دنیا به می‌ماند ڪه هرچه تشنه از آن بنوشد تشـنه تر می‌شود تا سرانجام او را می‌ڪُشد. 📚 میزان الحڪمه ج ۴ ص ۱۳۰
💫 هرلحظه و هرزمان چهار دوربين زنده در حال فيلمبرداري از زندگي ما هستند كه قرار است روزي در قيامت تمام زندگي ما را به نمايش بگذارند! 1️⃣ ناظر اول "خدا" است ⚜️ ألمْ يعْلمْ بأنّ اللّه يري؛ علق/ آيه ۱۴⚜️ ❞ آيا انسان نميداند كه خدا او را نگاه ميكند؟❝ 2️⃣ ناظر دوم"ملائك مقرب خدا" هستند ⚜️ ما يلْفظ منْ قوْلٍ إلاّ لديه رقيبٌ عتيد؛ قاف/ آيه ۱۸ ⚜️ ❞از شما حركتي سر نميزند مگر اينكه دو مأمور در حال نوشتن آن هستند❝ 3️⃣ سومين ناظر "زمين" است ⚜️ يوْمئذٍ تحدّث أخْبارها؛ زلزال/آيه ۴ ⚜️ ❞در آنروز زمين هرچيزي كه ديده را بيان ميكند❝ 4️⃣ چهارمين ناظر "اعضاء و جوارح خود ما" مي‌باشند ⚜️ تكلّمنا أيديهمْ و تشْهد أرْجلهمْ بما كانوا يكسبون؛ يس/ آيه ۶۵ ⚜️ ❞در آنروز دست‌ها و پاها شهادت مي‌دهند كه چه كاري كرده‌اند❝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣️ درجمع سپاهت آمدیم و رفتیم گفتیم که یاری بلدیم و رفتیم... گفتی که اَناالغَریب، هَل مِن ناصِر ما نیز فقط سینه زدیم و رفتیم... ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌
9.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•﷽•🌴🌺 شرطش اینه آمریکایی ها نزدیک نیان!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 🌿 قسمت ۴۶ فاصله تا شهادت راوی: سيد روح الله ميرصانع هادي سه بار براي مبارزه با داعش راهی منطقه ي سامرا شد. او با نيروهاي حشدالشعبي همكاري نزديكي داشت. دفعه ي اول حدود بيست روز طول كشيد و كسي خبر نداشت. چند بار به او زنگ زدم اما حرف خاصي نميزد. نميگفت كه كجا رفته، تا اينكه برگشت و تعريف كرد كه در مناطق نبرد با داعش مشغول مبارزه بوده. بار دوم زمان كمتري را در مناطق درگيري بود. وقتي به نجف برگشت، به منزل ما آمد. خيلي خوشحال شدم. به هادي گفتم: چه خبر؟ توي اون مناطق چي كار ميكني؟! هادي ميگفت: خدا ما رو براي جهاد آفريده، بايد جلوي اين آدمهاي از خدا بيخبر بايستيم. بعد ياد ماجرايي افتاد و گفت: اين دفعه نزديك بود شهيد بشم، اما خدا نخواست! با تعجب پرسيدم: چطور؟! هادي گفت: توي سامرا مشغول درگيري بوديم. نيروهاي انتحاري داعش قصد داشتند با فريب نيروهاي ما خودشان را به محدوده ي حرم برسانند. در يكي از روزهاي درگيري، يكي از نيروهاي داعش خودش را تا نزديك حرم رساند اما يكباره لو رفت! چند نفر به دنبال او رفتند و اين نيروي انتحاري وارد يك ساختمان شد. ما محاصره اش كرديم. من سريع به دنبال او وارد ساختمان شدم. آن نيروي داعشي موضع گرفته بود و مرتب شليك ميكرد. اما در واقع محاصره بود اگر از پشت ديوار بيرون مي آمد، به درك واصل ميشد. بعد از چند دقيقه گلوله هاي من تمام شد و آرام از ساختمان بيرون آمدم. يكي از دوستان من وارد ساختمان شد و من بيرون ايستادم. چند دقيقه بعد دوست من داد زد: خشاب برسون ... خشاب را برداشتم و آماده شدم كه وارد ساختمان شوم. يكباره صداي مهيب انفجار من را به گوشه اي پرت كرد. عامل انتحاري داعش كه فهميده بود نيروهاي ما گلوله ندارد از مخفيگاه خودش بيرون آمد و خودش را به نيروهاي ما رساند و بلافاصله خودش را منفجر كرد ... چند لحظه بعد وارد ساختمان شدم. من فقط چند ثانيه با شهادت فاصله داشتم. زنده ماندن من خيلي عجيب بود. ديوارهاي داخل ساختمان خراب شده و خون شهداي ما به در و ديوار پاشيده بود. پيكرهاي پاره پاره ي شهدا همه جا ريخته بود.