#پسرک_فلافل_فروش
پارت ۱
_________________
مقدمه
در روزگاري که جامعه ي بي هويت غرب، از نبود اسطوره هاي واقعي رنج ميبرد، و براي مخاطبان خود آرنولد و بتمن و مرد عنکبوتي و صدها قهرمانهاي پوشالي ميسازد، ما قهرمانان واقعي داريم كه ميتوانند براي همه ي جوامع انساني الگوي واقعي باشند.
در روزگاري که امريکا و اسرائيل به کلاهک های هسته اي خود مينازند، محور مقاومت با سيلي محکمي که بر صورت استکبار زده است، کلاهک های هسته اي غرب را بي تأثيرترين سلاح های نظامي دنيا کرده.
رخدادهاي سال های اخير و واکنشهاي جوانان نسل سوم انقلاب و جانفشانيهاي اين نسل به همگان ثابت کرد که اين جوانان جنگنديده و انقلاب نچشيده، از جوانان پرشور 1357 انقلابی ترند.
وقتي بر چهره ي نوراني مقام معظم رهبري بنگري و امام خميني را تصور کني، همين ميشود که پرشورتر از نسل اول انقلا ب آمادهاي باالاترين دارايي خود را فداي اسلام و انقلاب نمايي ...
آري، نسل سوم انقلاب ما اگر چه ابراهيم هادي ندارد، جواناني دارد که کپي برابر اصل شهداي جنگ تحميلي هستند، کپي برابر اصل شهيد هادي ...
اما حكايت اين مجموعه به جواني اختصاص دارد كه علاقه عجيبي به شهيد ابراهيم هادي داشت.
هميشه سعي ميکرد مانند ابراهيم باشد، تصويري از شهيد هادي را جلوي موتورش و در اتاق خودش زده بود که بسيار بزرگ بود.
با اينكه بعد از جنگ به دنيا آمده بود و چيزي از آن دوران را نديده بود، ولي شهدا را خوب ميشناخت.
كتاب سلام بر ابراهيم را بارها خوانده بود و مانند بسياري از جوانان اين سرزمين، ميخواست ابراهيم را الگوي خود قرار دهد.
نوع لباس پوشيدن و برخورد و گفتار و رفتار او همه ي دوستان را به ياد شهيد ابراهيم مي انداخت. او ابراهيم هادي از نسل سوم انقلاب بود.
اجازه بدهيد كمتر حاشيه برويم. برخي دوستان به ما ميگفتند ابراهيم هاديبراي دوران جنگ بود. در آن زمان همه ي مردم انقلابي و ... بودند. اما حالا ديگر دوران اين حرف ً ها تمام شده، اصلا نميشود آنگونه زندگي كرد.
اما جواب ما براي آنان كه اين تفكر را دارند، زندگي آقا هادي ذوالفقاري
است؛ جواني كه زندگي اش، رفتار و اخلاقش براي ما درس شد. و نشان داد كه خلق و خوي ابراهيم هادي را خوب فراگرفته.
پس با هم اين اوراق را ورق ميزنيم تا هادي نسل سوم را بهتر بشناسيم.
#پسرک_فلافل_فروش
برای زیبایی "چشمها"🍃
از "ترس خدا" اشک بریز...🌺
برای زیبایی صورت
"عادت وضو" را ترک نکن...
برای زیبایی اعصاب
در بارگاه خدا "سجده"کن...
برای زیبایی دل در دلت🍃
همیشه "یاد خدا" باش....❤️
حـال دل یک نفـر امروز مثـل همیشـه بـارونیسـت!💔'
آری حضــــرت مهـدی رو میگـم
امـروز بـراش چیکـار کـردی؟...
قـرار شـد گنـاه نکنـی کـه...
چیشـد یـادت رفت؟
نتـونستـی جلـوی چشـاتـو بگیری؟
نتـونستـی شهـوتتـو کنتـرل کنـی؟
نتـونستـی با نامحـرم در ارتبـاط نبـاشـی؟
نتونستی دروغ نگی؟
نتونستی.....
بـزار رُک بگـم
آخـه پـس اون چـی؟
اون مـهم نیسـت..
یعنـی شکستـن دلـش اصلا آزارت نمیـده؟ 💔
مگـه نـه حکـم پـدر داره بـرات
آخ آقـای مـن...
دیـدی چقـدر نمـک نشنـاسیـم!...
پـس چـرا تمـومـش نمیکنـی،
چـرا هنـوز بـرای مـا گـریـه میکنـی؟..
هـااااا
مـا کـه اصلا تـو رو یـاد هـم نمیـاریـم،
آره غـرقیـم در مشکلات پــوچ وبـی ارزش خـودمون
خیلـی نمـک نشنـاسـم آره
بیـایم بـرای خـوشحـالیـش فقــط یـه گنـاه کـوچیـک رو انجـام نـدیم فقــط یـه گنـاه'
چشمانـی که الان درانتظارن وگـریان آه از این دوری بی پایان:) 💔
میدونینچۍجآلبهبرآم
هوآیکشوردآرهبهدمآیِمنفۍبهپآئین
میرسه
بعدطرفیهشلوآرقد90ومآنتوجلوبآزِ
تآبستونیمیپوشه
شآلمکهتآحدیعقبنشینیکرده
کهمنبهجآاونکلمیخزد
جوریرویخودتونکارکنیدکهحتیاگر
یکگناههمکردید،گریهتونبگیره..!
-شهیدجهادمغنیه
#پسرک_فلافل_فروش
پارت ۲
_____________________
گمنامي
اوايل كار بود؛ حدود سال 1386 .به سختي مشغول جمع آوري خاطرات شهيد هادي بوديم. شنيدم كه قبل از ما چند نفر ديگر از جمله دو نفر از بچه هاي مسجد موسي ابن جعفر 7 چند مصاحبه با دوستان شهيد گرفته اند. سراغ آنها را گرفتم. بعد از تماس تلفني، قرار ملاقات گذاشتيم. سيد علي مصطفوي و دوست صميمي او، هادي ذوالفقاري، با يك كيف پر از كاغذ آمدند. سيد علي را از قبل ميشناختم؛ مسئول فرهنگي مسجد بود. او بسيار دلسوزانه فعاليت ميكرد. اما هادي را براي اولين بار ميديدم.
آنها چهار مصاحبه انجام داده بودند كه متن آن را به من تحويل دادند. بعد هم درباره ي شخصيت شهيد ابراهيم هادي صحبت كرديم.
در اين مدت هادي ذوالفقاري ساكت بود. در پايان صحبتهاي سيد علي، رو به من كرد و گفت: شرمنده، ببخشيد، ميتونم مطلبي رو بگم؟
گفتم: بفرماييد.
هادي با همان چهره ي با حيا ودوست داشتني گفت: قبل از ما و شما چند نفر ديگر به دنبال خاطرات شهيد ابراهيم هادي رفتند، اما هيچ كدام به چاپ كتاب نرسيد! شايد دليلش اين بوده كه ميخواستند خودشان را در كنار شهيد مطرح كنند.
بعد سكوت كرد. همينطور كه با تعجب نگاهش ميكردم ادامه داد: خواستم بگويم همينطور كه اين شهيد عاشق گمنامي بوده، شما هم سعي
كنيد كه ...
فهميدم چه چيزي ميخواهد بگويد، تا آخرش را خواندم. از اين دقت نظر او خيلي خوشم آمد.
اين برخورد اول سرآغاز آشنايي ما شد. بعد از آن بارها از هادي ذوالفقاري پبراي برگزاري يادواره ي شهدا و به خصوص يادواره ي شهيد ابراهيم هادي كمك گرفتيم.
او بهتر از آن چيزي بود كه فكر ميكرديم؛ جواني فعال، كاري، پرتلاش اما بدون ادعا.
هادي بسيار شوخ طبع و خندهرو و در عين حال زرنگ و قوي بود. ايده هاي خوبي در كارهاي فرهنگي داشت. با اين حال هميشه كارهايش را در گمنامي انجام ميداد. دوست نداشت اسم او مطرح شود.
مدتي با چاپخانه هاي اطراف ميدان بهارستان همكاري ميكرد. پوسترها و برچسبهاي شهدا را چاپ ميكرد. زير بيشتر اين پوسترها به توصيه ي او نوشته بودند: جبهه ي فرهنگي، عليه تهاجم فرهنگي ـ گمنام.
رفاقت ما با هادي ادامه داشت. تا اينكه يك روز تماس گرفت. پشت تلفن فرياد ميزد و گريه ميكرد! بعد هم خبر عروج ملكوتي سيد علي مصطفوي را به من داد.
سال بعد همه ي دوستان را جمع كرد و تلاش نمود تا كتاب خاطرات سيد علي مصطفوي چاپ شود. او همه ي كارها را انجام ميداد اما ميگفت: راضي نيستم اسمي از من به ميان آيد.
كتاب همسفرشهدا منتشر شد. بعد از سيد علي، هادي بسيار غمگين بود.
نزديكترين دوست خود را در مسجد از دست داده بود.
هادي بعد از پايان خدمت چندين كار مختلف را تجربه كرد و بعد از آن،راهي حوزه ي علميه شد.
تابستان سال 1391 در نجف، گوشه ي حرم حضرت علي علیه السلام او را ديدم. يك دشداشه ي عربي پوشيده بود و همراه چند طلبه ي ديگر مشغول مباحثه بود. جلو رفتم و گفتم: هادي خودتي؟!
بلند شد و به سمت من آمد و همديگر را در آغوش گرفتيم. با تعجب گفتم: اينجا چيكار ميكني؟
بدون مكث و با همان لبخند هميشگي گفت: اومدم اينجا برا شهادت! خنديدم و به شوخي گفتم: برو بابا، جمع كن اين حرفا رو، در باغ رو بستند، كليدش هم نيست! ديگه تموم شد. حرف شهادت رو نزن.
دو سال از آن قضيه گذشت. تا اينكه يكي ديگر از دوستان پيامكي براي من فرستاد كه حالم را دگرگون كرد. او نوشته بود:«هادي ذوالفقاري، از شهر سامرا به كاروان شهيدان پيوست. »
براي شهادت هادي گريه نكردم؛ چون خودش تأكيد داشت كه اشك را فقط بايد در عزاي حضرت زهرا سلام الله علیها ريخت. اما خيلي دربارهي او فكر كردم.هادي چه كار كرد؟ از كجا به كجا رسيد؟ او چگونه مسير رسيدن به مقصد
را براي خودش هموار كرد؟
اينها سؤالاتي است كه ذهن من را بسيار به خودش درگير نمود. و براي پاسخ به اين سؤالات به دنبال خاطرات هادي رفتيم.
اما در اولين مصاحبه يکي از دوستان روحاني مطلبي گفت که تأييد اين سخنان بود. او براي معرفي هادي ذوالفقاري گفت: وقتي انساني کارهايش را براي خدا و پنهاني انجام دهد، خداوند در همين دنيا آن را آشکار ميکند.
هادي ذوالفقاري مصداق همين مطلب است. او گمنام فعاليت کرد و
مظلومانه شهيد شد. به همين دليل است که بعد از شهادت، شما از هادي ذوالفقاري زياد شنيدهاي و بعد از اين بيشتر خواهي شنيد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎵خوشبختی یعنی تو زندگیت #امام_زمان داری...
♥️اللهم عجل لولیک الفرج♥️
°●《 @atashe_entezar 》●°
12.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دانشجو های گل روزتون مبارک😊🌸
حال دلتون شاد😊🌺
°●《 @atashe_entezar 》●°
دعای عهد 🌱
🌼✨اللّٰهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِيمِ ، وَرَبَّ الْكُرْسِيِّ الرَّفِيعِ ، وَرَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ ، وَمُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالزَّبُورِ ، وَرَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ ، وَمُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظِيمِ ، وَرَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَالْأَنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلِينَ
🌸✨اللّٰهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِوَجْهِكَ الْكَرِيمِ وَبِنُورِ وَجْهِكَ الْمُنِيرِ وَمُلْكِكَ الْقَدِيمِ ، يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ ، أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاواتُ وَالْأَرَضُونَ ، وَبِاسْمِكَ الَّذِي يَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ ، يَا حَيّاً قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ ، وَيَا حَيّاً بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ ، وَيَا حَيّاً حِينَ لَاحَيَّ ، يَا مُحْيِيَ الْمَوْتىٰ ، وَمُمِيتَ الْأَحْياءِ ، يَا حَيُّ لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ
🌼✨اللّٰهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقائِمَ بِأَمْرِكَ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْهِ وَعَلَىٰ آبائِهِ الطَّاهِرِينَ عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِناتِ فِي مَشارِقِ الْأَرْضِ وَمَغارِبِها ، سَهْلِها وَجَبَلِها ، وَبَرِّها وَبَحْرِها ، وَعَنِّي وَعَنْ وَالِدَيَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللّٰهِ ، وَمِدادَ كَلِماتِهِ ، وَمَا أَحْصاهُ عِلْمُهُ ، وَأَحاطَ بِهِ کتابه
🌸✨اللّٰهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ يَوْمِي هٰذَا وَمَا عِشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْداً وَعَقْداً وَبَيْعَةً لَهُ فِي عُنُقِي لَا أَحُولُ عَنْها وَلَا أَزُولُ أَبَداً ، اللّٰهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصارِهِ وَأَعْوانِهِ ، وَالذَّابِّينَ عَنْهُ ، والْمُسارِعِينَ إِلَيْهِ فِي قَضاءِ حَوَائِجِهِ ، وَالْمُمْتَثِلِينَ لِأَوامِرِهِ ، وَالْمُحامِينَ عَنْهُ ، وَالسَّابِقِينَ إِلىٰ إِرادَتِهِ ، وَالْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ
🌼✨اللّٰهُمَّ إِنْ حالَ بَيْنِي وَبَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِي جَعَلْتَهُ عَلَىٰ عِبادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً فَأَخْرِجْنِي مِنْ قَبْرِي مُؤْتَزِراً كَفَنِي ، شاهِراً سَيْفِي ، مُجَرِّداً قَناتِي ، مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدَّاعِي فِي الْحاضِرِ وَالْبادِي . اللّٰهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ ، وَالْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ ، وَاكْحَُلْ ناظِرِي بِنَظْرَةٍ مِنِّي إِلَيْهِ ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُ ، وَسَهِّلْ مَخْرَجَهُ ، وَأَوْسِعْ مَنْهَجَهُ ، وَاسْلُكْ بِي مَحَجَّتَهُ ، وَأَنْفِذْ أَمْرَهُ ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ
🌸✨وَاعْمُرِ اللّٰهُمَّ بِهِ بِلادَكَ ، وَأَحْيِ بِهِ عِبادَكَ ، فَإِنَّكَ قُلْتَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ : ﴿ظَهَرَ الْفَسٰادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمٰا كَسَبَتْ أَيْدِي النّٰاسِ﴾ ، فَأَظْهِرِ اللّٰهُمَّ لَنا وَلِيَّكَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمَّىٰ بِاسْمِ رَسُولِكَ ، حَتَّىٰ لَايَظْفَرَ بِشَيْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ ، وَيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُحَقِّقَهُ
🌼✨وَاجْعَلْهُ اللّٰهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِكَ ، وَناصِراً لِمَنْ لَايَجِدُ لَهُ ناصِراً غَيْرَكَ ، وَمُجَدِّداً لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْكامِ كِتابِكَ ، وَمُشَيِّداً لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِينِكَ وَسُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وآلِهِ ، وَاجْعَلْهُ اللّٰهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِينَ .
🌸✨اللّٰهُمَّ وَسُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّداً صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وآلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَمَنْ تَبِعَهُ عَلَىٰ دَعْوَتِهِ ، وَارْحَمِ اسْتِكانَتَنا بَعْدَهُ . اللَّهُمَّ اكْشِفْ هٰذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هٰذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ ، وَعَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ ، إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَنَرَاهُ قَرِيباً ، بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
آنگاه «سه بار» بر ران خود دست میزنی و در هر مرتبه میگویی
✨الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا مَوْلايَ يَا صاحِبَ الزَّمان
✼ *✨﷽✨*✼
دست ادب بر روی سینه می گذاریم
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مولانا یا صاحِبَ الزَّمان✋🏻
سلام حضرت موعود ، مهدی جان
شما بازمی آیید ...🍃
یک روز صبح
در اوج فرمانروایی سرد و دلگیر پاییز
در انجماد دل ها و نگاه ها و استخوان ها
در تکرار مداوم شب های بی ستاره و خوف انگیز
ناگاه شما می آیید
پر از بهار ، آفتاب ، ستاره ، امید ، لبخند
پر از عطر ملیح نرگس زارها ..🌼
به همین زودی
به همین نزدیکی ...
أللَّھُـمَ عَجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج وَ فَرَجَنا بِهِ 🕊
°●《 @atashe_entezar 》●°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری🌱
دل آرام جهان
🌹اللهم عجل لولیک الفرج 🌹
°●《 @atashe_entezar 》●°
#تلنگر‼️
عکس آقا رو قاب گوشیشم هست
پشت ماشین و پروفایل و بیو گرافی هم که خدا بده برکت !!!!
بعد بهش میگی ازدواج کن شیعه زیاد کن :)
میگه فعلا شهادت :|||
#آقاجهادمیدونییعنیچی؟
#نکشیمونولایتی
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان