eitaa logo
اَتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی)
713 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
774 ویدیو
22 فایل
برای رسیدن به تمدن نوین اسلامی نیاز به ملت تمدن ساز داریم و ملت تمدن ساز در بستر آموزش های لازم به وجود می آیند. آموزشهایی در زمینه های اقتصاد سیاست فرهنگ و... لینک کانال👇👇 https://eitaa.com/joinchat/186318869C9e216c3ff1 پل ارتباطی @sadra59
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر شنیدید ترامپ مبتلا به کرونا شده زیاد تعجب نکنید. به گفته دو تن از سناتورهای آمریکایی که به کورناویروس مبتلا شده‌اند، با ترامپ جلسه داشته و با او دست داده‌اند.... باید دید کرونا جهان را از شر شیطان نجات می‌دهد یا نه.... 🇮🇷کانال اتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی) @atna_ir
۱۹ اسفند ۱۳۹۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۰ اسفند ۱۳۹۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۰ اسفند ۱۳۹۸
۲۰ اسفند ۱۳۹۸
▪️تقوا، خویشتنداری، دوری از گناه، انجام فرائض... این‌ها ابزارهای خودسازی است. 🇮🇷کانال اتنا(اندیشکده تمدن نوین اسلامی) @atna_ir
۲۰ اسفند ۱۳۹۸
1⃣ ☀️هر روز با یک داستان تمدن ساز ✍پسر حاتم‏ قبل از طلوع اسلام و تشکیل یافتن حکومت اسلامی، رسم ملوک الطوایفی در میان اعراب جاری بود. مردم عرب به اطاعت و فرمانبرداری رؤسای خود عادت کرده بودند و احیاناً به آنها باج و خراج می‏پرداختند. یکی از رؤسا و ملوک الطوایف عرب، سخاوتمند معروف حاتم طائی بود که رئیس و زعیم قبیله «طی» به شمار می‌رفت. بعد از حاتم پسرش عدی جانشین پدر شد، قبیله طی طاعت او را گردن نهادند. عدی سالانه یک چهارم درآمد هر کسی را به عنوان باج و مالیات می‏گرفت. ریاست و زعامت عدی مصادف شد با ظهور رسول اکرم و گسترش اسلام @atna_ir
۲۰ اسفند ۱۳۹۸
2⃣ قبیله طی بت پرست بودند، اما خود عدی کیش نصرانی داشت و آن را از مردم خویش پوشیده می‌داشت. مردم عرب که مسلمان می‌شدند و با تعلیمات آزادی بخش اسلام آشنایی پیدا می‌کردند، خواه ناخواه از زیر بار رؤسا که طاعت خود را بر آنها تحمیل کرده بودند آزاد می‌شدند. با همین جهت عدی بن حاتم، مانند همه اشراف و رؤسای دیگر عرب، اسلام را بزرگترین خطر برای خود می‌دانست و با رسول خدا دشمنی می‏ورزید. اما کار از کار گذشته بود، مردم فوج فوج به اسلام می‏گرویدند و کار اسلام و مسلمانی بالا گرفته بود. عدی می‌دانست که روزی به سراغ او نیز خواهند آمد و بساط حکومت و آقایی او را برخواهند چید. به پیشکار مخصوص خویش، که غلامی بود، دستور داد گروهی شتر چاق و راهوار همیشه نزدیک خرگاه او آماده داشته باشد و هر روز اطلاع پیدا کرد سپاه اسلام نزدیک آمده‌اند او را خبر کند. یک روز آن غلام آمد و گفت: «هر تصمیمی @atna_ir
۲۰ اسفند ۱۳۹۸
3⃣ می‌خواهی بگیری بگیر، که لشکریان اسلام در همین نزدیکیها هستند.» عدی دستور داد شتران را حاضر کردند، خاندان خود را بر آنها سوار کرد و از اسباب و اثاث، آنچه قابل حمل بود بر شترها باز کرد و به سوی شام که مردم آنجا نیز نصرانی و هم کیش او بودند فرار کرد. اما در اثر شتابزدگی زیاد از حرکت دادن خواهرش «سفانه» غافل ماند و او در همان جا ماند. سپاه اسلام وقتی رسیدند که خود عدی گریخته بود. سفانه خواهر وی را در شمار اسیران به مدینه بردند و داستان فرار عدی را برای رسول اکرم نقل کردند. در بیرون مسجد مدینه یک چهار دیواری بود که دیوارهایی کوتاه داشت. اسیران را در آنجا جای دادند. یک روز رسول اکرم از جلو آن محل می‏‌گذشت تا وارد مسجد شود. سفانه که زنی فهمیده و زبان‏‌آور بود، از جا حرکت کرد و گفت: «پدر از سرم رفته، سرپرستم پنهان شده، بر من منت بگذار، خدا بر تو منت بگذارد.». رسول اکرم از وی پرسید: «سرپرست تو کیست؟» گفت: عدی بن حاتم.» فرمود: «همان که از خدا و رسول @atna_ir
۲۰ اسفند ۱۳۹۸
4⃣ او فرار کرده است؟!». رسول اکرم این جمله را گفت و بی‌‏درنگ از آنجا گذشت. روز دیگر آمد از آنجا بگذرد، باز سفانه از جا حرکت کرد و عین جمله روز پیش را تکرار کرد. رسول اکرم نیز عین سخن روز پیش را به او گفت. این روز هم تقاضای سفانه بی‌نتیجه ماند. روز سوم که رسول اکرم آمد از آنجا عبور کند، سفانه دیگر امید زیادی نداشت تقاضایش پذیرفته شود، تصمیم گرفت حرفی نزند اما جوانی که پشت سر پیغمبر حرکت می‌کرد به او با اشاره فهماند که حرکت کند و تقاضای خویش را تکرار نماید. سفانه حرکت کرد و مانند روزهای پیش گفت: «پدر از سرم رفته، سرپرستم پنهان شده، بر من منت بگذار، خدا بر تو منت بگذارد.». رسول اکرم فرمود: «بسیار خوب، منتظرم افراد مورد اعتمادی پیدا شوند، تو را همراه آنها به میان قبیله‏‌ات بفرستم. اگر اطلاع یافتی که همچو اشخاصی به مدینه آمده‌اند مرا خبر کن.». @atna_ir
۲۰ اسفند ۱۳۹۸