🏝 تجارت بزرگ
🌎 دنیا بازاری است که انسانها در آن وارد و از طرف دیگر از آن (یعنی مرگ)خارج میشوند.
⚡️سرمایه انسان در این بازار ساعات عمر اوست.
از این بازار بایستی تجارتی کردکه برای زندگی جاودانه و بی پایان پس از مرگ سود عظیمی داشته باشد.
✨خداوند چنین سودی را در معالمه با خودش تضمین نموده است.
🔥در این بازار دو مشتری دیگر یعنی نفس اماره و شیطان ،انسان را به معامله با خود دعوت میکنند.
✨در عین حال خداوند به انسان گوشزد نموده و قلابی بودن اجناس آنان را به او فهمانده.
حال این شما هستید که باید تصمیم خود را بگیرید.
⬅️ و خداوند وقتی حاضر به معامله است که نفس و شیطان را در معامله با او شریک نکنید.
✅ حال اگر تصميم خود را گرفته اید ،شما را به نماینده پروردگار یعنی امام عصر ارواحنا فداه معرفی میکنیم تا با آن حضرت وارد معامله شوید.
📘برگرفته از کتاب راهی به سوی نور
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
15.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏝 امام زمانیها اینطوریاند...!
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏝 اگه تا الان از خودتون میپرسیدید چرا رژیم صهیونیستی در مقابل مقاومت فلسطین شکست خورده، این ویدیو را ببینید.
🔹اسرائیلیها میخوان وارد شهرک بشن…؟
🔹خب بیان، ما به دنبال شهادتیم…
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
18.Kahf.046.mp3
3.34M
🔹سوره کهف سوره ۱۸ قرآن کریم
#تفسیر_صوتی_قرآن
استاد قرائتی
تفسیرنور
⚘تفسیر آیه ۴۶ سوره کهف⚘
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
هدایت شده از عطرِظهورِمولا
#صبحتبخیرمولایمن
سلام آرزوی عاشقان دل شیدا
سلام ای سبب اتصال ارض و سما
سلام رحمت بیمنتها، ای دلدار
گناه از من و نجوای توست استغفار
السَلامُ عَلَیڪَ یا صَاحِبَ الزَّمان
🏝اگر تو نباشی،
ستارهها هم گم میشوند
و جاذبه،
قدرتِ کشیدنِ یک برگ را
هم ندارد
چه رسد به کُرات ومنظومهها!
میانِ دنیا قدم نگذاری،
آسمانها توانِ ایستادن ندارند
و جادهها خیالِ رسیدن.
نگاهِ گرمت را دریغ کنی.
خورشیدها خاموش
و ناامید در گوشهای کز میکنند
و صورتِ ماهها بدونِ نور، پر میشود از لکهای سیاه!
مولای من؛ #امام_زمان
اگر نبود فروغِ حیاتبخشِ تو و پدرانت، هستی شکل نمیگرفت
و خدا خیالِ پرستیده شدن
نداشت!🏝
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
12.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 نامیار، گرهگشایکار
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
عطرِظهورِمولا
#مدافع_عشق قسمت 6⃣2⃣ زینب بااسترس دست روی صورتش میکشد و جواب میدهد _ کجا سرخ شده؟ _ یکمم تپل
#مدافع_عشق
قسمت 7⃣2⃣
_ وا دخترخل شدی؟چرا میرقصی؟
روی تختم میپرم و میخندم
_ اخه خوشاااالم مامان جووونی.
لیوان راروی میزتحریرم میگذارد
_ بیا یادت رفت بقیشو بخوری..
پشتش رامیکند که برود و موقع بستن در دستش را به نشانه خاک برسرت بالا میآورد
یعنی…تواون سرت!شوهرذلیل!
میرود و من تنها میمانم با یک عالم#تو
……
مدتی هست که درگیرسوالی شده ام
توچه داری که من اینگونه هوایی شدهام
….
روی صندلی خشک و سرد راه آهن جابه جا میشوم و غرولند میکنم.مادرم گوشه چشمی برایم نازک میکند که:
_ چته ازوختی نشستی هی غرمیزنی.
پدرم که درحال بازی باگوشـےداغون و قدیمـےاش است میگوید
_ خب غرغراز دوری شوهره دیگه خانوم!
خجالت زده نگاهم راازهردویشان میدزدم و به ورودی ایستگاه نگاه میکنم.دلشوره به جانم افتاده ” نکند نرسند و ماتنها برویم”ازاسترس گوشه روسری صورتی رنگم را به دور انگشتم میپیچم و بازمیکنم. شوق عجیبی دارم،ازینکه این اولین سفرمان است. طاقت نمیاورم ازجت بلند میشوم که مادرم سریع میپرسد:
_ کجا؟
_ میرم آب بخورم.
_ وا اب که داریم تو کیف منه!
_ میدونم! گرم شده! شما میخورین بیارم؟
_ نه مادر!
پدرم زیر لب میگوید: واسه من یه لیوان بیار
آهسته چشم میگویم و سمت آبسردکن میروم اما نگاهم میچرخد درفکراینکه هرلحظه ممکن است برسید. به آب سردکن میرسم یک لیوان یکبارمصرف راپراز اب خنک میکنم و برمیگردم.حواسم نیست و سرم به اطراف میگردد که یکدفعه به چیزی میخورم و لیوان ازدستم می افتد ..
_ هووی خانوم حواست کجاست!؟
روبه رو رانگاه میکنم مردی قدبلند و چهارشانه باپیرهن جذب که لیوان اب من تماما خیسش کرده بود!بلیط هایی که دردست چپ داشت هم خیس شده بودند!
گوشه چادرم را روی صورتم میکشم ،خم میشوم و همانطور که لیوان راازروی زمین برمیدارم میگویم:
_ شرمنده!ندیدمتون!
ابروهای پهن و پیوسته اش رادرهم میکشد و درحالیکه گوشه پیرهنش را تکان میدهد تاخشک شود جواب میدهد:
_ همینه دیگه!گند میزنید بعد میگید ببخشید.
دردلم میگویم خب چیزی نیست که …خشک میشه!
اما فقط میگویم
_ بازم ببخشید
نگاهم به خانوم کناری اش می افتدکه ارایش روی صورتش ماسیده و موهای زرد رنگش حس بدی را منتقل میکند! خب پس همین!!دلش ازجای دیگر پراست!
سرم راپایین میندازم که ازکنارش رد شوم که دوباره میگوید
_ چادریین دیگه!یه ببخشید و سرتونو میندازید پایین هری!
عصبی میشوم اما خونسرد فقط برای باراخر نگاهش میکنم
_ مگه اسباب بازیه؟…نه اقای عزیز
✅ ادامــــــہ دارد...
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir