خـداونـد متوجه تمامی دعـاهـای ما می شود ، حتی مواقعی که ما کلمه ای درخور دعـاهـایمان پیدا نمی کنیم که بگوییم !
هر چقدر در زندگی شکرگزار باشی ، زندگی چیزهای بیشتری برای شکرگزاری به تو هدیه می دهد .
امیدوارم با یافتن چیزهایی برای شکرگزاری ، به زودی با شنیدن خبرهای خوش ، زندگیت قشنگ تر از الآن شود .
آمین....💞🤲🌹
─┅═༅࿇💝࿇༅═┅─
@atre_dousti
یک #عمر دنبال رفیق گشـتم ,
اما هیچ ...
تا اینکه در « جوشن کبیر »پیدایش کردم !
" یا رَفیقَ مَنْ لٰا رَفیقَ لَه "
و اینجا بود که تازه فهمیدم ؛
رفیقی دارم کار درست که :🍃
" اسمش خـ♡ـداسـت"
─┅═༅࿇💝࿇༅═┅─
@atre_dousti
مارتین لوتر کینگ، درکتاب خاطراتش می نویسد:
روزی دربدترین حالت روحی بودم. فشارهاوسختی هاجانم رابه تنگ آورده بود. سردرگم ودرمانده بودم. مستأصل ونگران، باحالتی غریب وروحی بی جان وبی توان به زندگی خود ادامه می دادم.
همسرم مرا دیدبه من نگاه کردو از من دورشد. چنددقیقه بعدبالباس سرتاپاسیاه روی سکوی خانه نشست. دعاخواندوسوگواری کرد. باتعجب پرسیدم:چراسیاه پوشیده ای؟ چرا سوگواری می کنی؟
همسرم گفت مگر نمی دانی او مرده است؟
پرسیدم چه کسی؟
همسرم گفت خدا... خدا مرده است!
باتعجب پرسیدم مگر خدا هم می میرد؟ این چه حرفی است که می زنی؟
همسرم گفت:رفتارامروزت به من گفت که خدا مرده ومن چقدرغصه دارم حیف از آرزوهایم... اگرخدانمرده پس توچرااینقدرغمگین و ناراحتی؟
اودر ادامه می نویسد:
درآن لحظه بود که به زانو در آمدم و گریستم. راست می گفت ، گویا خدای درون دلم مرده بود... بلند شدم وبرای ناامیدی ام ازخدا ، طلب بخشش کردم.
#خدا هرگز نمی میرد!
─┅═༅࿇💝࿇༅═┅─
@atre_dousti
حکایتجستجویانسانها برای#خدا حکایت ماهیانی است در درون دریا که به دنبال دریا می گـردند، بی خبر از آنکه دریا درون و بیرون آنها را فرا گرفتـه است .
─┅═༅࿇💝࿇༅═┅─
@atre_dousti
مدرسه که می رفتیم ،
هربار که کسی دفتر مشقش را جا می گذاشت معلم می گفت :
"مواظب باش خودتو جا نذاری"
و ما می خندیدیم و فکر می کردیم مگر می شود خود را جا گذاشت !؟
بزرگ که شدیم بارها و بارها قسمتی یا همهٔ وجود خود را گاهی جا گذاشتیم !
توی خاطرات گذشته
توی محفلی شاد یا غمناک
توی رؤیاهای کودکی ، نوجوانی و جوانی
توی مهمانی های ماندگار پر خاطرهٔ قدیم
توی خیلی از مراحل گذشتهٔ زندگیمان که دوست داریم دوباره باشیم و تکرارش کنیم یا حرکتی و چیزی را اصلاح و تغییر دهیم .
─┅═༅࿇💝࿇༅═┅─
@atre_dousti
يا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ، يَا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِي لَنا عِنْدَ اللّٰهِ
🏴 شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تسلیت باد .
─┅═༅࿇💝࿇༅═┅─
@atre_dousti
✅نا امیدی و آمرزش :
✍امام علی (عليه السلام): عَجِبْتُ لِمَنْ يَقْنَطُ وَ مَعَهُ اَلنَّجَاةُ وَ هُوَ اَلاِسْتِغْفَار
ــ در شگفتم از کسی که ناامید است حال آنکه می تواند #آمـرزش بخواهد.
📚حکمت۸۷ نهج البلاغه
سـلام🖐
پنجشـنبـه تون بخیر و شادی
لا اِلهَ اِلا اللهُ المَلِکُ الحَقِّ المُبینِ💯
#یاد_روز_اموات
#ارسال_خیر
#فاتحه_و_صلوات
↶【به ما بپیوندید 】↷
─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─
@atre_dousti
زخمهایڪهنهِ ڪوچه دوباره بـاز شد
فصلِ تنهايیِ مولايم علی (ع)آغاز شد
#فاطمیه
─┅═༅࿇💝࿇༅═┅─
@atre_dousti
💕تنهابازمانده ی یک کشتی شکسته توسط جریان آب به جزیره ای دورافتاده برده شد.اوبا بیقراری به درگاه خداوند دعا کرد تانجات پیداکند.
ساعت هابه اقیانوس چشم می دوخت شایدنشانی ازکمک بیابد اماچیزی به چشم نمی آمد.
سرانجام باناامیدی تصمیم گرفت کلبه ای کوچک کنارساحل بسازد تا ازخود و وسایل اندکش محافظت کند.
روزی پس ازآنکه ازجست وجوی غذا باز می گشت،
خانه ی کوچک خود رادرآتش یافت؛اندک لوازمش دودشد وبه آسمان رفت.بدترین چیزممکن رخ داده بود...
عصبانی واندوهگین فریادزد:
"خدایاچگونه توانستی بامن چنین کنی؟"
صبح روزبعدباصدای کشتی یی که به جزیره نزدیک می شد ازخواب برخاست؛
آن کشتی برای تانجات او به جزیره نزدیک می شد
مرداز کشتی نشینان پرسید:
"چطورمتوجه شدیدمن اینجاهستم ؟
آنهاگفتند:
"ما از علامت دودی که فرستادی ، متوجه شدیم !"
ـــ آسان می توان دلسردشد،هنگامی که به نظرمی رسد ، کارها به خوبی پیش نمی رود امانبایدامیدمان را ازدست بدهیم زیراخدا درکنارماست،حتی درمیان درد ورنج...!
دفعه ی بعد که کلبه یا دلتان درحال سوختن است به یاد بیاورید که شاید این علامتی برای فراخواندن رحمت خداوند باشد...
─┅═༅࿇💝࿇༅═┅─
@atre_dousti
شـعـری بـه نـام نـامی مـا "در" شـروع شد
اشکی به حال غربت حی"در" شـروع شد
این"در" که قافیهست مگوهاست در دلش
اصـلاً تـمـام فـ.ـاجــعــه از "در" شـروع شد
#فاطمیه
─┅═༅࿇💝࿇༅═┅─
@atre_dousti
آقا سلام، روضهٔ مادر شروع شد
باران اشک های مکرر شروع شد
آقـا اجـازه هسـت بخوانم برایتان
این اتفاق از دم یک در شروع شد
تـا ریشه هـای چـادر خـاکی مـادرت
آتش گرفت،روضه معجر شروع شد
فـریـادهـای مـادر پهلو شکسته ات
تا شد فشار در دو برابر شروع شد
این ماجرا رسید به آنجا که نیمه شب
بی اختـیـار گریه ی حـیـدر شروع شد
وقتی رسید قصه به اینجای شعر من
ایـام خـانـه داری دخـتـر شـروع شد ...
دختر رسید تا خود آن لحظه ای که ظهر
یک مـاجـرا بـه قـافیـه ی سـر شروع شد
#فاطمیه
─┅═༅࿇💝࿇༅═┅─
@atre_dousti