ای کاش تابستانی اصلاً توی فصل ها نبود؛
نه هوایش مانند زمستان دوست داشتنی ست و نه باران های گهگاه و بی مقدمه اش می چسبد.
روزهایش طولانی ست و انتظار کشیدن را سخت می کند،
نه خبری از شکوفه ها هست نه سرسبزی و نسیم و ملایمی که بغض پریشانت را آرام کند،
نه مثل کودکی جوی و رودخانه ای هست که آب تنی کنیم و نه میوه هایش ارزان است که بشود همه یکسان استفاده کنند و لذت خرما و رطب جنوب را هم گرما و شرجیش از آدمی می گیرد ،
خلاصه بگویم ؛
تابستان فصل عجیبی است فقط برای کودکی خوبست و دور شدن از هول و هوای مدرسه...
تابستان فصل بلاتکلیفی ست.
─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─
@atre_dousti
روی شیشه می شود#هـا کرد ، با انگشت رویش قلب♡کشید و سپس منتظر بخارشدنش به انتظار ایستاد !
امـا روی شیشه نازک دل آدم ها ، اگر قلبی کشیدی باید مردانه پایش بمانی ...
سلام✋
پنجشـنبه روزتون بخیر و خوشی
تندرست و در آرامش باشید
لٰا اِلٰهَ اِلّا اللهُ الْمَلِکُ الْحَقِّ الْمُبینِ💯
↶【 #به_ما_بپیوندید 】↷
─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─
@atre_dousti
🍃چرا بعضی از آدم ها سراغ وصلههای ناجور می روند و گزینه هایی را انتخاب میکنند که سراسر غلط است!
چون به حال خوب و خوشبختی عادت ندارند! و تحمل حسهای آشنا برای آن ها راحتترست.
دوباتن می گوید؛ ما آن احساساتی را که در بچگی میشناختیم در روابط بزرگسالی بازتولید می کنیم.
در بچگی است که اولین نمودهای عشق را تجربه میکنیم و وقتی این عشق همراه با کنترلشوندگی، تحقیر و احساس ناکافی بودن ، رهاشدگی و زجر کشیدنها همراه باشد،عشق در ذهن ما این شکلی ثبت می شود و…
وقتی بزرگ می شویم ممکن است بعضی از انتخاب های احتمالی را برای شریک زندگی خود ، نه به خاطر عیب و ایرادهایشان، که اتفاقاً به خاطر اینکه زیادی متعادلند، بالغند، می فهمند و قابل اطمینانند ؛ رد کنیم.
چرا ؟
چون این حجم از خوب بودن برای ما ناآشناست و غیرقابل تحمل است و "اینکه به ما اصلاً نمی آید!، ما کجا و ایشان کجا"!...
در عوضش ناخودآگاه ، سراغ آدمهایی می رویم که حسهای آشنا به ما می دهند.
"مثل پدر و مادر کنترلمان میکنند !
وابستهٔ آن هاییم اما محتاجمان می گذارند و با خواهش و تمنا به نیازهای ما رسیدگی می کنند و گاهی تهدید میکنند که روزی تَرکمان می کنند و خلاصه ، همان مدلی با ما تا می کنند که قبلاً تجربه کرده ایم…
ــ آلن دوباتن در کتاب "چرا با آدم عوضی ازدواج میکنیم!" می گوید؛ ما با آدمهای عوضی رابطهٔ خود را ادامه می دهیم و ازدواج میکنیم، چون آدم حسابیها ناجور به نظر میرسند. با اینکه زمین و زمان می گوید این رابطه سالم نیست و این آدم مناسب تو نیست! و داری گند میزنی با این انتخابت...
... ازدواج نادرست را جلو میبریم، چون تجربهای از یک رابطهٔ سالم و سلامت نداریم که ؛ در خانواده ای که پدر و مادر نه عشق دادند و نه عشق گرفتند ، تصور ناخودآگاه از عشق ، همین کنترل شوندگی و رها شدگیهاست. اولین تصور این است که؛ ”همه همینند عزیزم“...
↶【 #به_ما_بپیوندید 】↷
─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─
@atre_dousti
🥀پنجشنبه ياد روز درگذشتگان است .
هیچ هدیهای ،
شادی بخشتر از طلب
آمرزش برای اموات نیست...
خدایا !
همهٔ اموات و
گذشتگانمان را
ببخش و بیامرز و
با نگاه رحمت خویش ،
جایگاه برزخی شان را بهبود بخش !
آمین یا رب الودود🙏
🌺نثار همهٔ اموات ، ذوی الحقوق ، پدر و مادر ، خویش و خانواده ، همسایه ، دوست ، فک و فامیل در گذشـته :
همگی بخوانیم #فاتحه_و_صلوات
─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─
@atre_dousti
می گویندﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﮔﺎﻧﺪﯼ می خواﺳﺖ ﺧﻮﺩش را ﺑﻪ ﺟﻠﺴﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺳاند ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ آﻧﺠﺎ ﺍﺯ ﺣﻖ ﻣﻠﺘﺶ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﻫﺎ ﺩﻓﺎﻉ ﮐﻨد ﺑﻪ ﻗﻄﺎﺭ ﺩﯾﺮ می رﺳدﻭ ﻗﻄﺎﺭ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺮﮐﺖ ﺑﻮﺩ ، ﻣﺠﺒﻮﺭ می شود ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻗﻄﺎﺭ ﺑﺪود ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﻪ ﻗﻄﺎﺭ می رﺳد ﻭ ﺳﻮﺍﺭ می شود ﺍﻣﺎ ﯾﮏ ﻟﻨﮕﻪ ی ﮐﻔﺸﺶ ﺍﺯ ﭘﺎیش جدا می شود ﻭ کنار ریل می افتد ، ﺧﻮﺩﺵ لنگهٔ دیگر را ﻫﻢ کنار دیگری می اندازدﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ می رسد ﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﺟﻠﺴﻪ می شود ﺗﻤﺎﻡ ﺣﻀﺎﺭ ﺑﻪ ﮔﺎﻧﺪﯼ ﭘﺎﺑﺮﻫﻨﻪ می خندند ﻭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ انگلیسی ها می گوید ﺁﻗﺎﯼ ﮔﺎﻧﺪﯼ کفش هاﯾﺘﺎﻥ ﮐﻮ؟ ﻧﮑﻨد ﺑﺎ ﭘﺎﯼ ﺑﺮﻫﻨﻪ می خواهید ﺍﺯ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﻠت خود ﺩﻓﺎﻉ ﮐﻨﯿﺪ؟ !!! ﻣﺠﺪﺩﺍً همه ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﻃﻮﻻﻧﯽ خنده ﺳﺮ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﮔﺎﻧﺪﯼ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺑﺮ ﻟﺐ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﻈﺎﺭﻩ می کرﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻨﺪﻩ ﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ﮔﺎﻧﺪﯼ ﮔﻔﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ تأﺧﯿﺮ به دﻧﺒﺎﻝ ﻗﻄﺎﺭ می دﻭﯾﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺮﺳﻢ ﯾﮏ ﻟﻨﮕﻪ ﮐﻔﺸﻢ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﻢ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺁﻥ ﯾﮑﯽ ﻟﻨﮕﻪ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻟﻨﮕﻪ ﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﭘﺎﺑﺮﻫﻨﻪ ﺍﯼ ﭘﯿﺪﺍﯾﺸﺎﻥ ﮐﺮﺩ ﯾﮏ ﺟﻔﺖ ﮐﻔﺶ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﻪ ﯾﮏ ﻟﻨﮕﻪ ...
ﺳﮑﻮﺕ ﻣﺮﮔﺒﺎﺭﯼ ﺳﺎﻟﻦ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﮔﺮﻓﺖ ...
✓ﺁﺭﯼ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ
ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ " ﺗﺤﻤﻞ " ﮐﻨﯿﻢ ، ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ بی دلیل ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ " ﻗﻀﺎﻭﺕ " ﻧﮑﻨﯿﻢ...
─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─
@atre_dousti
و مَرد
آنگاه آگاه شود
كه نبشتن گيرد
و بداند كه پهناى كار چيست.
#ابوالفضل_بیهقی
#روزنگار، ۱۴ تیر، روز قلم
↶【 #به_ما_بپیوندید 】↷
─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─
@atre_dousti
در ۱۴ تیر ۱۳۶۱ احمد متوسلیان در جایی از تاریخ گُم شد...🕊
💥حاجی یادت به خیر که می گفتی:
برای آنچه که اعتقاد دارید ایستادگی کنید حتی اگر هزینه اش تنها ایستادن باشد . . . !
─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─
@atre_dousti
هدایت شده از ح.ا.م
براى آرامش و شاد بودن بايد :
١ــ رها کنی هرآنچه را که بود .
٢- شكرگزار باشی برای هرآنچه باقيست .
٣- با اشتياق چشم به راه بمانی برای هر آنچه به سويت خواهد آمد .
#شاد_بودن
#آرامش
سـلام🖐
جمعه روزتون پر از خیر و برکت
تندرست و دلشاد باشید👋
اَللهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم💯
─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─
@atre_dousti
🌹پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)فرمودند
🦋✨سه نفر هستند که هنگام دیدار با خدا از هر دری که بخواهند وارد بهشت میشوند:
✨۱. کسی که خوش اخلاق باشد.
✨۲. کسی که هم در خلوت هم در حضور مردم از خدا بترسد.
✨۳. کسی که جر و بحث را رها کند، حتی اگر حق با او باشد.
📚اصول کافی
─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─
@atre_dousti
روزی غریبه ای وارد روستایی شد. در محل ورود به روستا، مشاهده کرد که سیلاب، سنگ بسیار بزرگی را از دامنهی کوه غلتانده و راه اصلیِ روستا را بند آورده است و مردم بیچاره، بدجوری به زحمت افتادهاند.
پس در کوچههای روستا بانگ برآورد که هماکنون در مسجد روستا گرد آیید که مرا با شما کار مهمی است.
مردم آن روستا، از زن و مرد و پیر و جوان، همه در مسجد گرد آمدند.
مردِ تازهوارد به مردم گفت: از این که میبینم، اینگونه گرفتار شدهاید و راه اصلی شما را سنگی بس بزرگ، بند آورده و آرام و قرار را از زندگی شما ستانده، بسیار اندوهناک شدهام و حاضرم در راه رضای خدا با جابه جا کردن این سنگ، مشکل را برای شما حل کنم و شما را از این غم برهانم.
همهی مردم از این خبر خوشحال شدند و از فرط خوشحالی یکدیگر را در آغوش گرفتند و از آن مردِ غریبه فراوان تشکر کردند.
مردم روستا که سر از پا نمیشناختند، خطاب به او گفتند:
حال که تو در راه رضای خدا بر ما منت مینهی و چنین لطف ارزشمندی را در حق ما روا میداری، ما نیز حاضریم با بذل مال و جان، این محبت شما را جبران کنیم.
از شما دستور، از ما اطاعتِ امر.
مرد غریبه از این همه وفاداری و جاننثاری خوشش آمد و به آنها گفت از امروز برای مدت چهل روز، آنچه را که من بگویم از نان و پنیر و گردو و خرما و عسل و ارده و شیره و کرهی محلی و دوغ و کباب برگ و جوجه و برنج و گوشت بره و شکار و بوقلمون و.....، به اقتضای اشتهای من مهیا کنید.
همهی این کارها را شما انجام بدهید و بعد از چهل روز بیایید و ببینید که من کاری میکنم برای شما، کارستان
مردم روستا آنچه را که او گفته بود، برای مدت چهل روز، سخاوتمندانه نثار کردند و روزها و ساعتها را شمردند و شمردند تا اینکه روز وعده فرا رسید.
پس تمام مردم روستا گرد آمدند و قهرمان داستان ما، طبق وعدهای که داده بود، حاضر شد.
نفس در سینهها حبس شده بود.
آن مرد آستینها را بالا زد و در کنار سنگِ بزرگ قرار گرفت، قدری مکث کرد و سپس خم شد و ندا داد که گروهی پیش آیید و این سنگِ سنگین را بر پشت من نهید تا آن را به هر مسافتی که مایلید، برای شما جابه جا کنم و راه را برای شما بگشایم.
مگر صد مرد قویاندام میتوانستند آن سنگ سنگین را حتی تکان بدهند.
مردم هاج و واج یکدیگر را نگاه میکردند.
آن مرد دقایقی به حالت خمیده در کنار سنگ معطل شد، دید خبری نشد، پس کمر خود را راست کرد و گفت گویا شما اصلاً مایل نیستید که من مشکل شما را حل کنم!!
چهل روز است که من برای کمک به شما فیسبیل الله نزد شمایم. قدری هم باید به زندگی خودم برسم. تا کی من باید غصهی مردم را بخورم و از حال و روز خودم غافل باشم. بالاخره من هم زندگی دارم.
پس راه خود را بگرفت و از پیش چشم اهالی روستا دور شد.
به راستی آیا چهل روز پیش یک نفر در این روستا نبود که به آن مرد تازهوارد بگوید، اول تو برنامهی خودت را برای برداشتن این سنگِ سنگین برای ما تشریح کن پس آنگاه ما کمر به خدمتِ تو بربندیم!!
#داشتن_برنامه
─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─
@atre_dousti
💢امام حسين عليه السلام :
حاجت خود را #جز نزد سه كس مَبَر : نزد ديندار ، جوانمرد ، يا بزرگ زاده ؛ زيرا ديندار، براى حفظ دين خود نيازت رابرآوَرَد و جوانمرد، از مردانگى خود شرم مى كند و بزرگ زاده، مى داند كه تو با رو انداختن به او آبرويت را فروختى و او با برآوردن نيازت، آبروى تورا حفظ مى كند .
📚تحف العقول صفحهٔ ۲۴۷
#یا_مانعُ_یا_دافع
↶【 #به_ما_بپیوندید 】↷
─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─
@atre_dousti