همیشه یه زیارت عاشورای جیبی تو جیب پیراهنش با مقداری پول میذاشت، یه شانه کوچیک که هر از چندگاهی از جیبش در میاورد و سرش رو شونه می کرد ، می گفت همیشه باید مرتب باشیم، پیراهن سفید به تن می کرد و روی شلوار مینداخت ، سرش پایین و لبخند همیشگی، یه جاهایی که بویی از غیبت بود از اون جا کنار می گرفت و یه گوشه تنها خودشو با یه چیزی مشغول می کرد ، گاها با کفشاش ور می رفت...
#شهیدمدافعحرم🥀
#محمدحسینسراجی
【 @atre_shohada】
عطــــرشهــــدا 🌹
#قصهدلبری #رمان📚 #قسمت_چهاردهم ازهمان روزهای اول، متوجه شد که جانم برای لواشک درمی رود😅🤦🏻♀ هفته ا
#قصهدلبری
#رمان📚
#پارت_پانزدهم
گاهی ناگهانی تصمیم میگرفت.انگار میزد به سرش،اگه از طرف محل کار مانعی نداشت بیهوا میرفتیم مشهد ،یادم است یک بار هنوز خانوادهام نیامده بودند تهران .
خانه خواهر شوهرم بودم ، که زنگ زد الان بلیط گرفتم بریم مشهد،من هم ازخداخواسته کجا بهتر از مشهد،ولی راستش تا قبل از ازدواج هیچوقت مشهد این شکلی نرفته بودم
ناگهان بدون رزرو هتل ..
ولی وقتی رفتم خوشم آمد😍
اصلا انگار همه چیز دست خود امام بود ..
خودش همهچیز را خیلی بهتر از ما مدیریت می کرد،داخل صحن کفشهایش را در میآورد..
توجیهش این بود که وقتی حضرت موسی (ع) به وادی طور نزدیک میشد خدا بهشت گفت " اخلاق نهعلیک "
صحن امام رضا را وادی طور میپنداشت.
وارد صحن که میشد بعد السلام و اذن دخول گوشه ای میایستاد و با امام رضا حرف میزد،جلوتر که میرفت محفل و روضه ای بود در گوشهای از حرم ، بین صحن گوهرشاد و جمهوری ..
که معروف بود به اتاق اشک ..
آن اتاق که با دو سه قالی سه در چهار فرش شده بود غلغله میشد 😍😁☺️
نمیدانم چطور اینهمه آدم آن داخل جا میشدند و فقط آقایان را راه میدادند و میگفتند روضه خواص است.
اگر میخواستند به روضه برسند ، باید نماز شکسته ظهر و عصرشان را، با نماز حرام میخواندند اینطوری شاید جا میشدند🤦🏻♀😅
از وقتی در باز میشد تا حاج محمود، (خادم آنجا ) در را میبست
شاید سه چهار دقیقه بیشتر طول نمیکشید ..
خیلیها پشت در میماندند🤦🏻♀
کیپِ کیپ میشد و بنده خدا بهزور در را میبست..
چند دفعه کمی دورتر اشتیاق این جماعت را نظاره میکردم که چطور دوان دوان خودشان را میرسانند.
بهش گفتم چرا فقط مردا رو راه میدن منم میخوام بیام.
ظاهراً با حاج محمود سروسری داشت.
رفت و با او صحبت کرد.
نمیدانم چطور راضیش کرده بود :میگفت تا آن موقع پای هیچ زنی به آنجا باز نشده.
قرار شد زودتر از آقایان تا کسی متوجه نشده بروم داخل ،فردا ظهر طبق قرار رفتیم و وارد شدم..
اتاق روح داشت..
میخواستی همانجا بنشینی و زارزار گریه کنیم ، برای چه اش را نمیدانیم اما معنویت موج میزد.میگفتند چند سال ظهر تا ظهر در چوبی این اتاق باز می شود .
تعدادی میآیند روضه میخوانند و اشک میریزند و میروند
دوباره در قفل میشود تا فردا..
حتی حاج محمود همه را زودتر بیرون میکرد که فرصتی برای شوخی و شاید غیبت و تهمت و گناه پیش نیاید..
انتهای اتاق دری باز میشد که آنجا را آشپزخانه کرده بودند و به زور دونفره میایستادند پای سماور و بعد از روضه چای میدادند.به نظرم همهکاره آن جا همان حاج محمود بود..
از من قول گرفت به هیچکس نگویم که آمدهام اینجا ..در آشپزخانه پلههای آهنی بود که میرفت روی سقف اتاق.
شرط دیگری هم گذاشت نباید صدایت بیرون بیاید.اگر هم خواستی گریه کنی یک چیز بگیر جلوی دهنت🤭
بعد از روضه باید صبر میکردم همه بروند و خوب که آبها از آسیاب افتاد بیایم پایین..
اول تا آخر روضه آنجا نشستم و طبق قولی که داده بودم چادرم را گرفتم جلوی دهانم تا صدای گریه ام بیرون نرود😣
آن پایین غوغا بود یه نفر روضه را شروع کرد .
بسمالله را که گفت صدای ناله بلند شد همین طور این روضه دستبهدست میچرخید..
یکی گوشهای از روضه قبل را میگرفت و ادامه میداد..
گاهی روضه در روضه میشد. تا آن موقع مجلسی به این شکل ندیده بودم .حتی حاج محمود در آشپزخانه همینطور که چای میریخت با جمع ،هم ناله بود 😞😔
نمیدانم به خاطر نفس روضهخوانهایش بود یا روح آن اتاق..
هیچ کجا چنین حالی را تجربه نکرده بودم!
توصیف نشدنی بود..!
هر چند دقیقه یک با روضه به اوج خود میرسید و صدای سیلیهایی که به صورتشان میزدند به گوشم میخورد..
پایین که آمدم به حاج محمود گفتم حالا که انقدر ساکت بودم اجازه بدین فردا هم بیام😢
بنده خدا سرش پایین بود ، مکثی کرد و گفت :من هنوز خانم خودم رو نیاوردم اینجا ولی چه کنم ... باشه!
باورم نمیشد قبول کند.
نمیرفت از خُدام تقاضای تبرکی کند.
میگفت:« اقا خودشون زوار را میبینن.اگه لازم باشه خدام رو وسیله قرار میدن»معتقد بود همان آب سقاخانه ها و نفسی که تو حرم میکشیم همه مال خود اقاست.روزی قبل از روضه داخل رواق حوس چایی کردم.گفتم: « اگه الان چایی بود چقدر میچسبید! هنوز صدای روضه می امد ک یکی از خدام دوتا چایی برایمان آورد.. خیلی مزه داد»برنامه ریزی میکرد تا نماز ها را داخل حرم باشیم. تا حال زیارت داشت در حرم میماند.
خسته ک میشد یا میفهمید من دیگر کشش ندارم، میگفت: نشستن بیخودیه!
خیلی اصرار نداشت دستش را ب ضریح برساند. مراسم صحن گردی داشت☺️
راه می افتاد در صحن ها دور حرم میچرخید. درست شبیه طواف،از صحن جامع رضوی راه می افتادیم، میرفتیم صحن کوثر بعد انقلاب، ازادی جمهوری تا میرسیدیم باز ب صحن جامع رضوی😇
📚زندگینامهشهیدمحمدحسینمحمدخانی
#ادامهدارد...
【 @atre_shohada】
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ
العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ
اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی
اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی
فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا
لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️
#السلام_علیڪ_یاانصار_رسولالله🦋
【 @atre_shohada】
استـادصفایـیفرمودند
حسیـن خواستنیـه
خـدا شاهده بعـدِ چند صد سال
انسـان گرمی انگشتان حسین رو احساس میکنه
+وحسینشدتمـامزندگیمن♥️🌱
#محرم
#امام_حسین
🍃رفیق!
به هیچڪس وابسته نشو
الّا حسین
بهترینها تا ورودیِ قبر هستن باهات
اما حسین ...!
الے الابد...
#امام_حسین ♥️
#شهید_هادی_باغبانی 🦋
【 @atre_shohada】
اگر می خواهیـــــد خدا با شما صحـــــبت كند، قرآن بخوانـــــید.
#شهیدمرتضىموحدیسرحوزکی
#شهیدانہ♥
【 @atre_shohada】
چه خوش است؛ دست از جان شستن و دنیا را سه طلاقه کردن؛ از همه قید و بند اسارت حیات آزاد شدن؛ بدون بیم و امید علیه ستمگران جنگیدن؛ پرچم حق را در صحنه خطر و مرگ برافراشتن؛ به همه طاغوتها «نه» گفتن؛ با سرور و غرور به استقبال شهادت رفتن ..
#شهیدمصطفیچمران
#شهیدانہ♥
【 @atre_shohada】
مامانش گفت:
رضاجان خسته نمیشی
همش مداحی گوش میدی عزیزم؟!
گفت:
مامان!
کل الارض کربلا
و کل یوم عاشورا...
#شهیدرضاعربلو
#محرم
【 @atre_shohada】
📌بین خودمون باشه
بخاطر گناه های ما مولامون آزرده خاطر شده🍂
#بین_خودمون_باشه
#امام_زمان♥
【 @atre_shohada】
Moghadam-13981011[03].mp3
14.99M
🍃به وقت مداحی...
آرزوی همه ، یوسف فاطمه
برگرد امیر بی قرینه
تنها شفای زخم سینه
منتقم ماه مدینه...
#جوادمقدم
#امام_زمان♥
【 @atre_shohada】
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ
العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ
اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی
اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی
فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا
لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️
#السلام_علیڪ_یاانصار_رسولالله🦋
【 @atre_shohada】
عرب ها به اوج خستگى، نااميدى ومايوس شدن ميگن :نَهلان
يعنى: تهِ ته غم...💔🌱
+آقا خسته ایم مارو ببر پیش خودت...
#محرم
#امام_حسین
🍃شرمندہ ام از این ڪه
یڪ جان بیشتـر ندارم
تا در راہ ولی عصــر (عج)
و نایب برحقش امام خامنه ای
فـــدا ڪنم . . .
#امام_زمان ♥️
#شهیدحمیدسیاهکالیمرادی🦋
【@emamzaman】
💠آثار علمی نماز
✔️تاثیر نماز بر کاهش فشار عصبی و استرس،😡😞
🦋افزایش نشاط و شادابی 😃👌
سحرخیز بودن و بیدار شدن در ساعت سحرگاهی برای نماز صبح موجب افزایش هورمون کورتیزول، حالت سر مستی و انتقال شادی به فرد می شود که این اتفاق در زندگی روزمره نمازگزار بسیار تاثیر گذار است
و در نهایت بدن را در برابر فشارهای روحی و روانی مقاوم می کنند.💪😎
#نماز📿
#زندگی_بندگی
【 @atre_shohada】
تو آن شیرین ترین دردی
که درمانش نمیخواهم
همان احساس آشوبی
که پایانش نمیخواهم😍
#شهیدمحمدعلیرثایی
#شهیدانہ♥
【 @atre_shohada】
°•🕊
-هرڪیآࢪزوداشتهباشه
خیلےخدمتکنه
شهـــیدمیشه...!🕊
-یهگوشهدلتپا👣بده،
شهدابغلتمیکنن...❤️
ـ مابهچشمدیدیمایناࢪو...
ـ ازاینشهــدامددبگیرید،🖐🏼
ـ مددگرفتناز #شهدا ࢪسمه...
دستبذاࢪࢪوخاکقبرشهیدبگو...
حُسینبهحقاینشهید،🥀
یهنگاهبهمابکن..💔
#استادپناهیان
【 @atre_shohada】
ڪربلارفتن خودرابہرخمانکشید...
ما،درستاستنرفتیمولیدلداریم(:!
#امام_حسین
#محرم
گمݩامـــ :):
دائم الذڪر؛
دائم الوضو؛
دائم الاستغفار؛
دائم الاشڪ؛😢
دائم المراقبه..
اینها ابزار شهادت است.🕊
#شهیدحسنعبداللهزاده
【 @atre_shohada】