eitaa logo
عطــــرشهــــدا 🌹
1.2هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
9 فایل
بســم‌ رب شهداءوصدیقیݩ🌸 <شهدا را نیازۍبه گفتن ونوشتن نیست، آنان نانوشته دیدنی وخواندنی هستند.> پاسخگویی @Majnonehosain
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگــےکردن‌مـثل‌شھدا... خیلـےمھم‌ترازمـردن‌مثل‌شھداست💔! شھیدگونـہ‌زندگـےکنیم(: ⚠️ 🦋 【 @atre_shohada
خدایا ! صدایت میکنم چون در این دنیا دیگر صدا به صدایی نمیرسه اما تو شنوایی ..💙🌱
عطــــرشهــــدا 🌹
#او_را #رمان📚 #پارت_شصت_و_پنجم تا دم دمای عصر با زهرا بودم و با هم صحبت کردیم، تا جلوی مترو بردمش و
📚 چیشده که فکر کردی حرفاش درسته؟ -میدونی مرجان!اون یه‌جوری بود.خیلی حالش خوب بود...!آرامش داشت،با همه فرق داشت.در عین بدبختی یه‌جوری رفتار میکرد انگار خیلی خوشبخته!! من دوست دارم بفهممش... دوست دارم بفهمم اون چجوری به اون حال خوب رسیده! -خب الان فهمیدی؟! -اره،یه جورایی... تقریبا با همش کنار اومدم،بجز یکی!!که فکرم رو بدجور مشغول کرده....ولی مرجان تو این چندماه،نسبت به قبل،خیلی آروم شدم! هرچند بازم اونی که باید بشه نشده! -با چی کنار نیومدی!؟ -ببین به نظر تو اتفاقاتی که برای ما میفته،چه دلیلی داره؟؟ -دلیل؟امممم...خب نمیدونم!اتفاقه دیگه!میفته!!-نه خله!منظورم اینه که چجوری یه سری اتفاقای خاص تو زندگی من میفته و باعث یه اتفاقای دیگه میشه، و تو زندگی تو،و زندگی بقیه!؟ یعنی چجوری انگار همه چی با هم هماهنگه تا یه اتفاق خاص بیفته!؟ -ترنم، جون مرجان بیخیال! میخوای منم خل کنی؟ -خیلی ذهنم درگیره که چجوری زندگی من جوری چیده شد تا به خودکشی برسم و بعد یه نفر بیاد و یه چیزای جدید بهم بگه!؟ اگر من با سعید میموندم،با عرشیا،یا اگر جور دیگه این رابطه ها تموم میشد،شاید هیچوقت به اینجا نمیرسیدم!مثلا الان به کجا رسیدی تو!!؟ به یه دید جدید،حس جدید،زندگی جدید،فکر جدید!،و این خیلی خوبه... یه جورایی هیچوقت بیکار نیستم. همش حواسم هست چیکار بکنم و چیکار نکنم! همش دارم چیزای بهتری میفهمم!! -ترنم! مغزم قولنج کرد!!😄بیخیال. دعا میکنم خوب شی!! -خیلی...! منو نگاه نشستم واسه کی از حسم حرف میزنم!! بابا خب چرت و پرت میگی! کی حوصله این مزخرفاتو داره؟؟ مثلا الان زندگی من چشه؟؟چرا باید تغییرش بدم... مرجان واقعا تو از اون زندگی راضی ای؟؟ -خب اره!تا لنگ ظهر میخوابم،بلند میشم میبینم مامانم هنوزم خوابه!هرروز یه آرایش جدید ازش یاد میگیرم،هرروز میفهمم یه عمل زیبایی جدید اومده!چندماه یه بار داداشم رو میبینم! بابام رو تا حالا ندیدم. هفته ای یه دوست پسر جدید پیدا میکنم! چندروز یه بار یه پارتی میرم. اگر حوصلم سر بره کلی پسر از خداشونه برم پیششون،اگرم خونه باشم،بطری های مشروب مامانم رو کش میرم! چی از این بهتر؟؟؟با صدایی که حالا با بغض مخلوط شده بود ،داد زد،بس کن ترنم! دنبال چی میگردی؟؟ زندگی همه ی ما فقط لجنه!همین... این لجن رو هم نزن. بوش رو بیشتر از این درنیار! تو چشماش نگاه کردم،زور میزد که مانع ریزش اشک‌هاش بشه.میدونستم که نیاز به گریه داره،بدون حرفی بغلش کردم و اجازه دادم مثل یه بچه که وسط کلی شلوغی گم شده،گریه کنه.... کاش میتونستم برای مرجان کاری انجام بدم! ولی سخت بود،چون مرجان برعکس من شدیدا لجباز بود و مرغش یه پا داشت! میخواستم دوباره برم تو اتاق اما نگاهم به غذایی که خراب کرده بودم،افتاد.وارد آشپزخونه شدم ،اولش یکم این پا و اون پا کردم اما سریع دست به کار شدم.ظرف ها رو شستم و دوباره قابلمه رو پر از آب کردم. بعد از اینکه آبکشش کردم،سسی که ظهر درست کرده بودم رو باهاش مخلوط کردم و چشیدمش.عالی شده بود!😋 با ذوق به طرف تلفن دویدم و به مامان خبر دادم که نیازی نیست امشب از رستوران غذا بگیره.😍از اینکه بعد از مدت ها بوی غذا تو این خونه پیچیده بود،واقعا خوشحال بودم، مخصوصا اینکه هنر خودم بود!😉 اولین بار بود که اینجوری مشتاقانه منتظر اومدن مامان و بابا بودم! بلافاصله با ورودشون میز رو چیدم و سه تا نفس عمیق کشیدم تا ذوق کردنم خیلی هم معلوم نباشه! با اعتماد به نفس نشستم پشت میز و با هیجان به غذا نگاه کردم! غذاشون رو کشیدن و خیلی عادی مشغول به خوردن شدن! هرچی به قیافشون زل زدم تا چیزی بگن،بی فایده بود!! داشتم ناامید میشدم که مامان انگار که چیزی از نگاهم خونده باشه،دستپاچه رو به بابا کرد -راستی! غذای امشب رو ترنم پخته! با غرور لبخند زدم و بابا رو نگاه کردم. -عه؟اهان! خب چیکار کنم؟مثلا خیلی کار مهمی کرده؟ با این حرفش حسابی وا رفتم... انگار سطل آب یخ رو روم خالی کرد! مامان با تأسف نگاهش کرد و سرش رو تکون داد و مشغول خوردن شد که دوباره بابا گفت -البته بدم نیست! حداقل یه نفر تو این خونه زنیت به خرج داد و مجبور نیستیم دوباره دستپخت اصغر سیبیل رو بخوریم!!😏 مامان چشماش رو ریز کرد و با حرص بابا رو نگاه کرد؛ -مگه زنیت یعنی کلفتی و آشپزی؟؟ مگه زن شدیم که شکم امثال تو رو پر کنیم!؟ خیلی وقت بود که دعواشون رو ندیده بودم! تقریبا از وقتی که تصمیم گرفتن موقع غذا خوردن،با هم حرف نزنن،فقط صدای دعواهاشون رو از اتاقشون شنیده بودم.قبل از اینکه بابا حرفی بزنه و دعوا بشه،سریع به مامان گفتم,نه منظور بابا این بود که خیلی وقته غذای خونگی نخوردیم.خب آدم گاهی هوس میکنه! البته شماهم سرت شلوغه و مشغول مطب و دانشگاهی.من خودم سعی میکنم از این ببعد چندروز یه بار غذا بپزم!موفق شدم تا جلوی جنگ جهانی هزارم رو تو خونه بگیرم! به قلم ؛محدثه افشاری ... 【 @atre_shohada ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️ 🦋 【 @atre_shohada
«هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ» (فتح۴) او کسی است که آرامش را در دلهای مومنان نازل کرد بیاموزید بدون نگرانی زندگی کنید چون خدا در همه حال هوایتان را خواهد داشت. 😍🌱
بر سر درِ عَـرشِ ملڪوتی بنوشتند حُبّ "علی وآل‌ِعلی" خطِّ امان است.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @atre_shohada
آن‌کسی‌که ‌رنج‌و‌ناراحتی‌خودرا برای‌دیگران‌بازگومی‌کند، بداندکه‌تن‌به‌خواری‌داده‌است..❗️ 🌱 【 @atre_shohada
میخوای یادبگیرۍتحمل‌کردن و هرسختۍتوزندگۍماها یہ‌حکمتۍداره ! اصلاگاهۍوقتی‌فکرمیکنۍمیبینۍ اگہ‌یہ‌مشکلۍواست‌پیش‌نمیومد اتفاقاۍخوب‌واست‌اتفاق‌نمی‌افتاد:)♥️ 👌 【 @atre_shohada
عطــــرشهــــدا 🌹
🔸سی و چهارمین فراز از وصیتنامه شهید حاج قاسم سلیمانی: ...اهداف دشمن را بشناسید و بموقع عليه آن اقد
🔸سی و پنجمین فراز از وصیتنامه شهید حاج قاسم سلیمانی: ...اگرنظام آسیب ببیند، از اسلام چیزی باقی نمی ماند... خطاب به علما و مراجع معظم... سخنی کوتاه از یک سرباز ۴۰ ساله در میدان، به علمای عظیم الشأن و مراجع گرانقدر که موجب روشنایی جامعه و سبب زدودن تاریکی مراجع عظام تقلید؛ سربازتان از یک برج دیده بانی دید که اگر این نظام آسیب ببیند، دین و آنچه از ارزش های آن که شما در حوزه ها استخوان خرد کرده اید و زحمت کشیده اید، از بین می رود. این دوره ها با همه دوره ها متفاوت است، این بار اگر مسلط شدند، از اسلام چیزی باقی نمی ماند. ♥ 【 @atre_shohada