|⇦•برادر کجایی؟ امون از جدایی... #زمزمه و توسل ویژۀ شهادت #حضرت_زینب سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس حاج محمدرضا طاهری

گفتم از کوه بگویم قدمم می لرزد از تو دم می زنم اما قلمم می لرزد هیبت نام تو یک عمر تکانم داده ست رسم مردانگی ات راه نشانم داده ست پی نبردیم به یکتایی نامت زینب کار ما نیست شناسایی نامت زینب من در ادراک شکوه تو سرم می سوزد جبرئیلم همه ی بال و پرم می سوزد من در اعماق خیالم … چه بگویم از تو من در این مرحله لالم چه بگویم از تو چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است چه بگویم که خداوند روایتگر تو است تار و پود همه افلاک نخ معجر توست #سید_حمیدرضا_برقعی

چونان صاعقه‌ ای بر من فرود آمدی و دو نیمم کردی . . نیمی که دوستت می‌ دارد و نیمی دیگر که رنج می‌برد به خاطر نیمه‌ای که دوستت دارد. #غاده‌السمان

مادربزرگ می‌گفت: دل هر آدمی دری داره و هر دری یه کلید بیشتر نداره... می‌گفت: کلید دل آدم دست خود آدم نیست و انگاری کلیدها را دم خلقت پخش کردن بین آدم‌ها و هر کسی یکی برداشته برای خودش... می‌گفت بلند شو برو بگرد... بگرد ببین کلید قلب کیه توی دستات؟ ببین کلید قلبت کجاست؟

من هزار و یک شبِ اندوهِ بی‌پایانم و... حالِ خوبِ من فقط بسته به چشمانِ #نفس #کبری_رحمتی(بی‌تاب) #نفسم‌صبحت‌عسل🍃

💚🍃 منی که از سرِ صبحی هوایِ چشمِ تو کردم خدا به خیر برسانی!...خُمارِ اینهمه دردم؟! برای عبرت تاریخ، بلا به بسترم آور! شکارِ چشمِ سیاهی، شده شمایل مَردم شبی شکایتِ نی را شبیه نامه نوشتم کجایِ حادثه‌ بودی، رفیقِ میکده گردم!؟ به لطفِ خمره‌ی سرکه، منی که اصل شرابم به سوزِ زخمِ سه‌تارم! شکایت از تو نکردم ببین که بختِ جهانی، خیالِ غرقه به خون‌ست به زلزله ننویسی! شکسته ساقه‌ی زردم تمامِ پیکره ذوقم، هلالِ ساغرِ ساقی! به قهرِ مخملِ آتش، درونِ بهمنِ سردم #کبری_رحمتی(بی‌تاب) #بداهه_با_لغات

غرور برای کسی که دوسش داری یه جور گل به خودیه...