✨﷽✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼🌸
❤️
لبخند دختر بچه کوچک به خدا ؟!😍
دختر بچه کوچکی بود با نمک و مهربون و با وجود سن کم اما با #حجاب ، دختربچه هر روز پیاده به مدرسه میرفت و بر میگشت. با اینکه آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان نیز ابری بود، دختر بچه طبق معمولِ همیشه، پیاده به سوی مدرسه راه افتاد…
بعد از ظهر که شد، هوا رو به وخامت گذاشت و طوفان و رعد و برق شدیدی درگرفت.
مادر کودک که نگران شده بود مبادا دخترش در راه بازگشت از طوفان بترسد یا اینکه رعد و برق بلایی بر سر او بیاورد، تصمیم گرفت که با اتومبیل به دنبال دخترش برود. با شنیدن صدای رعد و دیدن برقی که آسمان را مانند خنجری درید، با عجله سوار ماشینش شده و به طرف مدرسه دخترش حرکت کرد.
اواسط راه، ناگهان چشمش به دخترش افتاد که مثل همیشه پیاده به طرف منزل در حرکت بود، ولی با هر برقی که در آسمان زده میشد ، او میایستاد ، به آسمان نگاه میکرد و لبخند می زد و این کار با هر دفعه رعد و برق تکرار میشد.
زمانیکه مادر اتومبیل خود را به کنار دخترک رساند، شیشه پنجره را پایین کشید و از او پرسید: چکار میکنی؟ چرا همینطور بین راه می ایستی؟
دخترک پاسخ داد: من سعی میکنم صورتم قشنگ بنظر بیاید، چون خداوند دارد مرتب از من عکس میگیرد!
در طوفانها لبخند را فراموش نکنید!
❤️ 🌟🎉🎊🌸🌹 ولادت با سعادت #حضرت_معصومه سلام الله علیها و #روز_دختر رو به همراهان عزیز کانال تبریک میگم و ان شاالله برای همه دختران سرزمینم پر خیر و برکت باشه🌹🌸🎊🎉🌟❤️
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
داستان📚 حکایت🗂🗃 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
#بازی_ریاضی 😉 2️⃣ چهار ساعت زرنگای کانال زود بگن که عقربه ساعت شمار در ساعت پایینی، روی چه عددی قر
پاسخ #بازی_ریاضی شماره 2️⃣ چهار ساعت 👇
حاصلضرب عقربه های ساعت شمار و دقیقه شمار در هریک از ساعت ها، برابر ۳۶ می شود.
✅ پس در این ساعت هم 36 تقسیم بر 8
مساوی است با ۴/۵
عقربه بین 4 و 5 قرار میگیرد
❤️ 🌟🎉🎊🌸🌹 #میلاد_حضرت_معصومه سلام الله علیها و #روز_دختر رو به همراهان عزیز کانال تبریک میگم و ان شاالله برای همه دختران سرزمینم پر خیر و برکت باشه🌹🌸🎊🎉🌟❤️
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🍃🌸✨﷽✨🌸🍃
مرد صیادی سه دختر داشت و هر روز یکی از آنها رو با خودش به کنار رودخانه میبرد تا در صید بهش کمک کنند و شب هنگام با سبدی پر از ماهی برمیگشت .
در حالی که در یکی از روزها صیاد با دخترانش غذا میخورد . بهشون گفت : ماهی تنها زمانی در تور صیاد میوفته که از ذکر خدا غافل بشه !
یکی از دختران گفت : آیا بجز انسان کسی به ذکر و تسبیح خداوند میپردازه ؟
صیاد : همانا همه مخلوقات خداوند به ذکر خداوند میپردازه ، و به این امر ایمان دارند که او خالق آنهاست .
دختر از حرف پدرش تعجب کرد و گفت : ولی ما صدای تسبیح اونا رو نمیشنویم ؟!
پدر تبسمی کرد و گفت : هر کدام از مخلوقات خداوند زبانی دارند که بوسیله آن بتونند با هم جنسشون ارتباط برقرار کنند و با همان نیز به ذکر خداوند میپردازند. و خداوند بر همه چیز قادر و تواناست.
فردا هنگامی که نوبت لیلی شد تا با پدرش به رودخانه بره ، تصمیم گرفت کار خاصی انجام بده
لیلی دختری کوچک اما با وجود سن کم و شیطنت های بچه گانه هم عاقلتر از سن خردسالش بود و هم با #حجاب
پدر به کنار رودخانه رسید ،و شروع به صید کرد، در حالیکه دعا میکرد خداوند به اونها روزی بده .. و هر بار ماهی بزرگی میگرفت دختر کوچکش لیلی ماهی رو به آب بر میگردوند !!
نزدیک غروب بود ، و پدرش قصد بازگشت به خونه رو داشت . به سبد نگاهی کرد و دید خالیه ! در حالیکه بشدت تعجب کرده بود گفت :
ماهی ها کجاست - لیلی - چیکارشون کردی ؟
ليلى: اونارو به رودخونه برگردوندم .
پدر : چطور اینکارو کردی ، تو که دیدی چقدر برای بدست آوردنشون زحمت کشیدیم !؟
ليلى: پدر دیروز شنیدم که میگفتی : " ماهی تنها زمانی در تور صیاد میوفته که از ذکر خدا غافل بشه ! "
منم دوست نداشتم چیزی که خدا رو ذکر نمیکنه وارد خانه مان بشه
صیاد در حالی که اشک در چشمانش جمع شده بود گفت : آری دخترم تو راست میگی .
و با سبد خالی به منزل برگشت!!؟
در اون روز امیر شهر در حال بازرسی احوال مردم بود ، زمانیکه به در خانه صیاد رسید احساس تشنگی کرد ، درب منزل رو زد ، و ازشون خواست قدری آب بهش بدهند ..
خواهر لیلی آب رو به امیر داد ، امیر از آب نوشید ، خدا رو شکر کرد، سپس کیسه ای پر از سکه بهشون داد و گفت :
دخترم این هدیه ای از طرف من به شماست ..
و امیر به راهش ادامه داد .. خواهر لیلی در رو بست ، و داشت از خوشحالی پرواز میکرد،
مادر گفت:خداوند نعمتی بهتر از ماهی ها به ما ارزانی داشت!
ولیکن لیلی گریه میکرد ، و در این شادی با اونا همراه نشد . پس همگی تعجب کردند ، پدرش گفت :چه چیزی باعث شده گریه کنی -؟
ليلى: پدر جان این مخلوق خداوند انسان به ما نگاهی انداخت - در حالیکه از ما راضی بود - پس بدانچه او به ما عطا کرد خشنود و راضی گشتیم ، حال بدین فکر کن اگر خالق این انسان به ما نظر کند در حالیکه از ما راضیست ... |؟
پدر از صحبت دخترش بیش از دینارهای بدست آمده خوشحال شد و گفت :
بی شک حمد سو ستایش از آن خداست که در منزل من شخصی را قرار داد تا ما را به یاد فضل و بزرگی او بیاندازد
❤️ 🌟🎉🎊🌸🌹 ولادت با سعادت #حضرت_معصومه سلام الله علیها و #روز_دختر رو به همراهان عزیز کانال تبریک میگم و ان شاالله برای همه دختران سرزمینم پر خیر و برکت باشه🌹🌸🎊🎉🌟❤️
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🍃🌸✨﷽✨🌸🍃
فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت.
روزی استاد به او گفت که دیگر شما استاد نقاشی شده ای و من چیزی ندارم که به تو بیاموزم.
شاگرد فکری به سرش رسید، یک نقاشی فوق العاده کشید و آنرا در میدان شهر قرار داد، مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجایی ایرادی می بینند یک علامت × بزنند. غروب که برگشت دید که تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد .
استاد به او گفت: آیا می توانی عین همان نقاشی را برایم بکشی که برایت #خبرای_خوب خواهم داشت؟ شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد، و این بار نیز رنگ و قلم نقاشی را کنار تابلو نقاشی قرار داد و در گوشه ای از تابلو نوشت:
""اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید""
غروب که برگشتند دیدند تابلو دست نخورده مانده است. استاد به شاگردش گفت:
"" همه انسانها قدرت انتقاد دارند ولی جرات اصلاح نه ""
🌸💝 🌙 #میلاد_حضرت_معصومه سلام الله علیها را به پیشگاه #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و دوستدارانشان و شما همراهان عزیز کانال تبریک و شادباش عرض میکنم. 🌼🌸🌹😍❤️
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
سهم من از جوانی ایران ....
#فرزندآوری
❤️ 🌟🎉🎊🌸🌹 #میلاد_حضرت_معصومه سلام الله علیها و #روز_دختر رو به همراهان عزیز کانال تبریک میگم و ان شاالله برای همه دختران سرزمینم پر خیر و برکت باشه🌹🌸🎊🎉🌟❤️
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🍃🌸✨﷽✨🌸🍃
حکایت_طنز
یکی از غذاخوری های بین راه بر سر د ورودی با خط درشت نوشته بود:
شما در این مکان غذا میل بفرمایید، ما پول آن را از نوه شما دریافت خواهیم کرد.
راننده ای با خواندن این تابلو اتومبیلش را فوراً پارک کرد و وارد شد و ناهار مفصلی سفارش داد و نوش جان کرد.
بعد از خوردن غذا سرش را پایین انداخت که بیرون برود، ولی دید که خدمتگزار با صورتحسابی بلند بالا جلویش سبز شده است.
با تعجب گفت: مگر شما ننوشته اید که پول غذا را از نوه من خواهید گرفت؟!
خدمتگزار با لبخند جواب داد: چرا قربان، ما پول غذای امروز شما را از نوه تان خواهیم گرفت، ولی این صورتحساب مال مرحوم پدربزرگ شماست.
❤️ 🌟🎉🎊🌸🌹 ولادت با سعادت #حضرت_معصومه سلام الله علیها و #روز_دختر رو به همراهان عزیز کانال تبریک میگم و ان شاالله برای همه دختران سرزمینم پر خیر و برکت باشه
#ولادت_حضرت_معصومه سلام الله علیها
🌹🌸🎊🎉🌟❤️
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
2.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خبرای_خوب برای دختر دار ها 😍😍
و در حدیث هست اگه دختر ندارید، زن و شوهر رو به قبله دستها بلند کنند و با گریه بخوان خدا بهشون دختر بده
#روز_دختر
#فرزندآوری
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
✨﷽✨
📛 نهی فخر فروشی🔥
#امام_صادق (ع) فرمود: دو نفر مرد در نزد امیر مؤمنان علی (ع) به همدیگر افتخار و فخرفروشی (در مورد نیاکان خود) می کردند. امام علی (ع) به آنها فرمود: «آیا شما به پیکرهای پوسیده، و روح های در میان آتش، افتخار می کنید؟!».
سپس (به افتخار کننده) فرمود: «اگر دارای عقل باشی، دارای خوی و خلق انسانی خواهی بود، و اگر دارای تقوی و پرهیزکاری باشی، صاحب کرامت و بزرگواری هستی، و اگر نه عقل و نه تقوی داشته باشی بدان که الاغ بهتر از تو است، و تو بر هیچ کس امتیازی نداری ».
نیز نقل شده مردی به حضور رسول خدا صلی اللّه علیه و آله آمد و گفت: من فلان بن فلان... هستم (تا 9 نفر از اجداد خود را شمرد و افتخار به نسب کرد). پیامبر صلی اللّه علیه و آله فرمود: اما انک عاشرهم فی النار: «اما تو دهمین نفر از آنها هستی که در آتش دوزخ می باشی».
📗 داستان دوستان، ج 1
✍ محمد محمدی اشتهاردی
❤️ 🌟🎉🎊🌸🌹 ولادت با سعادت #حضرت_معصومه سلام الله علیها و #روز_دختر رو به همراهان عزیز کانال تبریک میگم و ان شاالله برای همه دختران سرزمینم پر خیر و برکت باشه🌹🌸🎊🎉🌟❤️
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🍃🌸✨﷽✨🌸🍃
شخصی قبل از فوت اش به پسر خود گفت: این ساعت را پدربزرگت به من هدیه داده است.
تقریبا 200 سال از عمرش می گذرد. پیش ازاینکه به توهدیه بدهم، به فروشگاه جواهرات برو و بپرس که آن را چه مقدار پول می خرند.
پسر به جواهر فروشی رفت و برگشته به پدرش گفت: صدوپنجاه هزارتومان قیمت دادند.
پدرش گفت: به بازارکهنه فروشان برو، پسر رفت و برگشت و به پدرش گفت: ده هزارتومان قیمت کردند و گفتند بسیار پوسیده شده است.
پدر از پسرش خواست به موزه برود و ساعت را نشان دهد.
پسر به موزه رفت و برگشت و به پدرش گفت: مسئول موزه گفت که پانصد میلیون تومان این ساعت را می خرد وگفت موزه من این نوع ساعت راکم داردو آن را در جمع اشیای قیمتی موزه می گذارد.
پدرش گفت: می خواستم این را بدانی که جاهای مناسب ارزش تو را می دانند. هرگز خود را در جاهای نامناسبت جستجو مکن و اگر ارزش ات را هم پیدا نکردی خشمگین نشو. کسانی که برایت ارزش قائل
می شوند، از تو قدردانی می کنند. در جاهایی که کسی ارزش ات را نمی داند حضور نداشته باش!
*ارزش خودت را بدان*
به قول شاعر؛
گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی
صبر کن پیدا شود گوهر شناس قابلی
🌸💝 🌙 #میلاد_حضرت_معصومه سلام الله علیها را به پیشگاه #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و دوستدارانشان و شما همراهان عزیز کانال تبریک و شادباش عرض میکنم.
#روز_دختر
🌼🌸🌹😍❤️
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🍃🌸✨﷽✨🌸🍃
کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد. کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.
پس برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود.
مردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاک های روی بدنش را می تکاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد، سعی می کرد روی خاک ها بایستد.
روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و در حیرت کشاورز و روستائیان از چاه بیرون آمد …
نتیجه اخلاقی : مشکلات، مانند تلی از خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم: اول اینکه اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند و دوم اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود!
❤️ 🌟🎉🎊🌸🌹 ولادت با سعادت #حضرت_معصومه سلام الله علیها و #روز_دختر رو به همراهان عزیز کانال تبریک میگم و ان شاالله برای همه دختران سرزمینم پر خیر و برکت باشه
#ولادت_حضرت_معصومه سلام الله علیها
🌹🌸🎊🎉🌟❤️
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🍃🌸✨﷽✨🌸🍃
ﭘﺴﺮ ﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯾﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﺷﺪ ﻭ ﭘﺸﺖ ﻣﯿﺰ ﻧﺸﺴﺖ. ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻏﺶ ﺭﻓﺖ. ﭘﺴﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺷﮑﻼﺗﯽ ﭼﻨﺪ ﺍﺳﺖ؟ ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﮔﻔﺖ 50 تومن. ﭘﺴﺮﮎ ﭘﻮﻝ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺷﻤﺮﺩ ﺑﻌﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺑﺴﺘﯽ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﭼﻨﺪ ﺍﺳﺖ؟ ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯿﺰﻫﺎ ﭘﺮﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﻧﯿﺰ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩند، ﺑﺎ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﮔﻔﺖ: 35 تومن.
ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ. ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﯾﮏ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﺴﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﮎ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ. ﭘﺴﺮ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺮﺩ، ﺻﻮﺭﺗﺤﺴﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﻮﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ.
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﯿﺰ ﺭﻓﺖ، با صحنه ی عجیبی برخورد کرد و چشمانش پر از اشک شد. ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺸﻘﺎﺏ ﺧﺎﻟﯽ 15 تومن ﺍﻧﻌﺎﻡ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ می توﺍﻧﺴﺖ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺷﮑﻼﺗﯽ ﺑﺨﺮﺩ.
ﺑﻌﻀﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺯﺍﺩﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ، ﺑﺮﺧﯽ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﺍ به دﺳﺖ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ، ﻭ ﺑﻌﻀﯽ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺭﻧد...
🌸💝 🌙 #میلاد_حضرت_معصومه سلام الله علیها را به پیشگاه #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و دوستدارانشان و شما همراهان عزیز کانال تبریک و شادباش عرض میکنم.
#روز_دختر
🌼🌸🌹😍❤️
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
1.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خبرای_خوب برای باباش😍
بگو ماما
+ بااابااا😁
دخترا بابایی اند #روز_دختر بر پدران هم مبارک 😍❤️🌼🌸🌹
#فرزندآوری
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫