فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گيف زيباي #آيت_الكرسي
بخونید و منتشر کنید برای رفع بلا از کشور عزیزمون❤️
التماس دعا🍃
شبتون بخیر🌺
┈┈••✾❀🕊♥️🕊❀✾••┈┈
@Atredelneshin_eshgh🔮🌾
۱۵ فروردین ۱۳۹۹
۱۶ فروردین ۱۳۹۹
سلام صبحتون شاد شاد🌺😊
لحظه هاےزندگیتون
مثل آفتاب گرم
مثل سایه دلنشین
مثل باران بخشنده
مثل رویا شیرین
مثل پروانه سبکبال
و مثل پرنده آزاد و رها باشد🌷
┈┈••✾❀🕊♥️🕊❀✾••┈┈
@Atredelneshin_eshgh🔮🌾
۱۶ فروردین ۱۳۹۹
حکایت خدا و گنجشک
#داستان 294
روزگاری در مرغزاری گنجشکی بر شاخه یک درخت لانه ای داشت و زندگی می کرد .گنجشک هر روز با خدا راز ونیاز و درد دل می کرد و فرشتگان هم به این رازو نیاز هر روزه خو گرفته بودند تا اینکه بعد از مدت زمانی طوفانی رخ داد و بعد از آن ، روزها گذشت و گنجشك با خدا هيچ نگفت!
فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان اين گونه مي گفت: " مي آيد، من تنها گوشي هستم كه غصه هايش را مي شنود و يگانه قلبي ام كه دردهايش را در خود نگه مي دارد و سر انجام گنجشك روي شاخه اي از درخت دنيا نشست.
" فرشتگان چشم به لب هايش دوختند، گنجشك هيچ نگفت و خدا لب به سخن گشود:
" با من بگو از آنچه سنگيني سينه توست.
" گنجشك گفت:
" لانه كوچكي داشتم، آرامگاه خستگي هايم بود و سرپناه بي كسي ام. تو همان را هم از من گرفتي. اين طوفان بي موقع چه بود؟ چه مي خواستي از لانه محقرم كجاي دنيا را گرفته بود و سنگيني بغضي راه بر كلامش بست.
سكوتي در عرش طنين انداز شد. فرشتگان همه سر به زير انداختند. خدا گفت:
" ماري در راه لانه ات بود. خواب بودي. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون كند. آنگاه تو از كمين مار پر گشودي. " گنجشك خيره در خدايي خدا مانده بود.
خدا گفت: " و چه بسيار بلاها كه به واسطه محبتم از تو دور كردم و تو ندانسته به دشمني ام بر خاستي. " اشك در ديدگان گنجشك نشسته بود. ناگاه چيزي در درونش فرو ريخت. هاي هاي گريه هايش ملكوت خدا را پر كرد...
#داستان #کوتاه
┈┈••✾❀🕊♥️🕊❀✾••┈┈
@Atredelneshin_eshgh🔮🌾
۱۶ فروردین ۱۳۹۹
🌸🍃🌸🍃
#داستان 295
#توبهیجهانی
همهی این بلاها و مصیبتهایی که به انسان میرسه، به خاطر خودشه... و نتیجهی اعمالِ خودشه:
ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ، لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (روم/۴۱)
فساد، در صحرا و دریا، بخاطر کارهایی که مردم انجام دادهاند، آشکار شده است.
خدا میخواهد نتیجهی بعضی از اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید به سوی حق بازگردند.
بَشَر باید توبه کنه.
این موجودِ دو پای مغرور، تمام زمین و آسمان و دریاها رو به گند کشیده..
هر جایی که تونسته فساد کرده.. خون ریخته.. خرابی و ویرانی به بار آورده..
و از همه مهمتر، با خودخواهیها و بیعدالتیهاش، جانهای پاک بسیاری رو به تاریکی و تباهی کشونده...
این بلاها و مصیبتهایی که پشتِ سر هم میاد، جوابِ طبیعت، به عملکردِ ما انسانهاست.
در واقع، جریانِ حیات داره از ما انسانها انتقام میگیره.
زمین، زیبا بود..
سرشار از حیات و بالندگی بود..
آسمان پر از برکت بود..
و...
امّا انسان، این امانتِ زیبا رو به تباهی کشونده، و غیر از رنج و نقصان برای نسلهای بعد چیزی باقی نگذاشته.
امروز، انسانها فقط با توبه عملی میتونند جلویِ اینهمه بلا و مصیبت رو بگیرند...
اون هم «توبهای جهانی»، که از روی آگاهی باشه.
آدمی باید بفهمه که، بد عمل کرده..
قبول کنه که گند زده..
و تصمیم بگیره که دیگه به سمتِ اندیشههای مخرّب و سودجویانهی خودش برنگرده.
غیر از این توبه جهانی، هیچ راه دیگهای برای رسیدن به خیر و صلاح، وجود نداره..
┈┈••✾❀🕊♥️🕊❀✾••┈┈
@Atredelneshin_eshgh🔮🌾
۱۶ فروردین ۱۳۹۹
▪️بهبود رو که دیدم بغضم گرفت
دختر جانباز اعصاب و روان گریه میکرد
پدرش عصبی که میشد دیگه کنترلش دست خودش نبود
دختره میگفت کتک خوردن و شکستن وسایل ناراحت کننده نیست
بعدش بابام بهتر که میشه میفهمه مارو زده، میشینه یه گوشه گریه میکنه از پشیمونی و دعا میکنه بمیره...😭😭
😞
┈┈••✾❀🕊♥️🕊❀✾••┈┈
@Atredelneshin_eshgh🔮🌾
۱۶ فروردین ۱۳۹۹
۱۶ فروردین ۱۳۹۹
🕊 سر به سر طومار زلفت شرح احوال من است
مو به مو فهمیده ام این مصرع پیچیده را..
#نجیب_کاشانی
┈┈••✾❀🕊♥️🕊❀✾••┈┈
@Atredelneshin_eshgh🔮🌾
۱۶ فروردین ۱۳۹۹
🕊 دلم خوش است می آيی تو هم به ديدارم
مگر سفارش اسلام، رفت و آمد نيست؟..
#نفیسه_سادات_موسوی
┈┈••✾❀🕊♥️🕊❀✾••┈┈
@Atredelneshin_eshgh🔮🌾
۱۶ فروردین ۱۳۹۹
🕊 سر به سر طومار زلفت شرح احوال من است
مو به مو فهمیده ام این مصرع پیچیده را..
#نجیب_کاشانی
┈┈••✾❀🕊♥️🕊❀✾••┈┈
@Atredelneshin_eshgh🔮🌾
۱۶ فروردین ۱۳۹۹
مبتلای تبِ عشقیم و تجلی داریم
درد بیچاره این لذت بیماری ماست
هر کجا جلوه یار است همانجا عرش است
نمک خانه اش اسباب گرفتاری ماست
هنرِ عشق به تصویر کشیده آهی
دلِ ما را به حریم تو نموده راهی
خاطرم نیست چه شد دل به تو دادم آقا
بی سر و پا چو منی در ره تو شد راهی
درد و دل کردنِ با تو چقَدَر می چسبد
چون کریمی و ز احوال گدا آگاهی
خون من نذر نگاهت لک لبیک حسین
شاهِ عاشق کُشی و حضرت ثار اللهی
چه کسی فکر غلام است به غیر از ارباب
پسرِ فاطمه این سائل خود را دریاب
از گل تربت تو بوی حرم می آید
عطر سجاده سحرگاه به تن می ماند
خواب دیدم سحری پای ضریحت هستم
چه کنم حسرت آن بر دل من می ماند
چه جوان ها که به پای غم تو پیر شدند
بشود دوستی آن دم که کهن می ماند
بوی سیب از همه ی کرببلا می آید
اشک مادر اثرش روی بدن می ماند
گر بنا شد که وصیت بنمایند عشاق
چه بدن هاست که بی غسل و کفن می ماند
┈┈••✾❀🕊♥️🕊❀✾••┈┈
@Atredelneshin_eshgh🔮🌾
۱۶ فروردین ۱۳۹۹
۱۶ فروردین ۱۳۹۹