🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
🕊
#داستان 474
📚ایـمـان ڪـامـل
در روایتى آمده است که:روزى ابوذر به خانة على(ع) مى رود و حضرت را صدا مى زند؛ولى کسى جواب نمى دهد، در حالى که سنگ آسیا خود به خود در حال چرخش بوده.
پس جریان را به حضرت رسول«ص» خبر داد،پیامبر«ص» به او فرمود: «خداوند قلب و جوارح دخترم فاطمه «س» را از ایمان و یقین پر نموده است.»(١)
بنابراین،چون خداوند ضعف فاطمه «س» را مى داند،با فرستادن فرشته او را در زندگى یارى مى دهد.
ابن صباغ در الفصول المهمة از پیامبر«ص» نقل مى کند که فرموند: مردان بسیارى [از لحاظ ایمان] کامل شده.اند؛اما از زنان تنها مریم دختر عمران «س» ،آسیه دختر مزاحم «س» و همسر فرعون،خدیجه دختر خویلد «س» و فاطمه «س» دختر محمد «ص» به کمال رسیدند.» این روایت را مسلم، بخارى و ترمذى نیز نقل نمودهاند.(2)
اولین بهشتی:حضرت فاطمه «س» از نخستین کسانى است که به بهشت مى رود.(3)
در روایتى مى خوانیم: «اول کسى که وارد بهشت مى شود،فاطمه دختر محمد «ص» است.»(4)
📚منابع:
1-بحارالأنوار، ج43، ص29
2-الفصول المهمة، ص132
3-مستدرك حاكم، ج3، ص151؛
4-الفصول المهمة، ص137
┈┈••☘🍃🐣🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🕊
🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊🌹🕊
🌱🕊🌱🕊
🕊🌱🕊
🌱🕊
🕊
#داستان 475
✨عطر بهار نارنج ✨
وارد خانه اش که شدم عطر بهارنارنج مستم کرد، خانه بوی بهشت می داد، دو فنجان چای ریخت و سینی را روی میز گذاشت.
لبخند زد و با ابرو به فنجان های توی سینی اشاره کرد: «این قانون من است، چای که مرغوب نباشد چیزی به آن اضافه می کنم، چوب دارچینی، هِلی، نباتی، شده چند پَر بهار نارنج، چیزی که آن مزه و بوی بی خاصیت اش را تبدیل به عطر خوش و طعم خوب کند...»
فنجان را برداشتم و کمی از چای چشیدم، خوب بود، هم عطرش هم مزه اش. لبخند زدم: «قانون کارآمدی داری...»
بعد با خودم فکر کردم زندگی هم گاهی می شود مثل همین چای بی خاصیت، باید با دلخوشی های کوچک طعم و رنگش را عوض کنی، یک چیزی که امید بدهد به دلت، انگیزه شود، بنزین باشد برای حرکت ماشین زندگی ات، بعد ماشین تخته گاز می رود تا آنجایی که باید.
یک جایی اما کار سخت تر می شود، برای آرامش خیال گاهی لازم است چیزی از زندگی کم کنی، سبک اش کنی. مثل کیسه شن های آویزان از بالون، بالون برای اینکه بالا برود باید سبک شود، باید کیسه شن ها را پرت کنی پایین، بعد اوج می گیرد، بالا می رود.
توی زندگی هم گاهی لازم می شود چیزهایی را از خود دور کنی یک حرفهایی را، فکرهایی را، خاطراتی را... یک آدمهایی را...
┈┈••☘🍃🐣🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🌱
🕊🌱
🌱🕊🌱
🕊🌱🕊🌱
🙏خدایا شب را در
🌒سکوت و تاریکی آفریدی
✨🌻تا همه از هیاهو
☀️و شلوغی روز
✨به آرامش برسند
💫پس آرامش حقیقی
🌸خیالی آسوده و خوابی آرام
🌸✨🌸نصیب دوستانم بگردان
ماه #رمضان هم تموم شد #عید_فطر تون مبارک🌹درپناه خدا
شبتون بخیر😊✋️
┈┈••☘🍃🐣🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🌙 #وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
الهی، صبح امروزت زغم دور
دلت ازحسرت هر بیش و کم دور
خدا یارت، نگهدارت، به هرجا
از اقبالت، دو چشم پر زِ نَم دور
نصیبت حال خوش، شادی و لبخند
لبت از ناله های دم به دم دور...
🌸 صبح یک شنبه تون بخیر
عیدتون مبارک
┈┈••☘🍃🐣🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
الهے ....✨
فطرمان را فاطر، ❣️
ایمانمان را فاخر،✨
و روحمان را طاهر بفرما ...❣️
و امام زمانمان را ظاهر بگردان(آمین)✨
طاعات و عبادات همـہ بزرگواران قبول درگاـہ حق و استشمام رايحـہ معطر فطر بر فطرت پاڪتان مبارڪ باد.✨
#عید_فطر
┈┈••☘🍃🐣🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🌺پروفایل مناسبتی ویژه #عید_سعید_فطر
┈┈••☘🍃🐣🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃
🌹🍃
🍃
#داستان 476
✨ مرد ساده ✨
عتیقه فروشی در روستایی به منزل رعیتی ساده وارد شد.
دید کاسه ای نفیس و قدیمی دارد که در گوشه ای افتاده و گربه در آن آب میخورد.
دید اگر قیمت کاسه را بپرسد رعیت ملتفت میشود و قیمت گرانی بر آن می نهد. لذا گفت:
عمو جان چه گربه قشنگی داری آیا حاضری آن را به من بفروشی؟
رعیت گفت چند می خری؟ گفت: یک درهم.
رعیت گربه را گرفت و به دست عتیقه فروش داد و گفت: خیرش را ببینی.
عتیقه فروش پیش از خروج از خانه با خونسردی گفت: عموجان این گربه ممکن است در راه تشنه اش شود بهتر است کاسه آب را هم به من بفروشی؟!
رعیت گفت: قربان من با این وسیله تا به حال پنج گربه فروخته ام. کاسه فروشی نیست، عتیقه است...
😅
┈┈••☘🍃🐣🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🍃
🌹🍃
🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃
چه کنیم
این دل بیقرار
جز به کوی تو
قراری ندارد
هر چه هم
به گذشته ی خود
نگاه می کنیم
جز گناه
نمی بینیم
اما
هیچ جایی
ننوشته اند
گنهکاران
حق عاشق شدن
ندارند