🌟بـاران ســتــارههـا را
⭐یـک بـه یـک شـسـت
🌟کـه زیبـاتـر از همیشــه
⭐در آسمـان شـب بـدرخـشنـد
🌟تـا وقتی دستمـال آرزوهایمـان را
⭐بـه آنهـا گـره میزنیـم
🌟چنـان تابنـاک گردنـد کـه دلمـان
⭐️بـه تحقـق آنهـا آرام گیـرد.
شبتـ🌙ـون ستـاره بـاران عـزیـزان🌟
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
@Atredelneshin_eshgh
☀️زیباتر از صبح..
سلام صبحگاهی است.
خدا جونم...
"سلام"
زندگي...
"سلام"
دوستان خوب
"سلام..."
صبحتون بخیر زندگیتون آباد..
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
@Atredelneshin_eshgh
9.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣❣❣
🌼🍃کلیپ فوق العاده زیبا و دلنشین
🌼🍃بدون که هر اتفاقی بیوفته حتی اگه ظاهرش تلخ باشه حتما به نفع توست پس به حکمت خداوند اعتماد کن و آروم باش
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
@Atredelneshin_eshgh
هر كس روز جمعه
صد بار
بر من صلوات بفرستد،
خداوند شصت حاجت او را
روا میكند
سى حاجت آن براى دنيا
و سى حاجت براى آخرت است
پیامبر اکرم(ص)
ثواب الأعمال و عقاب
الأعمال ترجمه انصارى ص،٣٠١
#حدیث
🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸🍃
@Atredelneshin_eshgh 🌱✨
🌷🌷🌷
من: با واریز یارانه کدومشو بدم؟؟🤔
قسطمو بدم؟😕
اجاره رو بدم؟😑
خرجمو بدم؟😕
قرضمو بدم؟😥
قبضمو بدم؟😰
کدومو بدم؟؟😐
.
.
.
مسئولین: همممممشو بده😀😂😂
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
@Atredelneshin_eshgh
2.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 دختر! چشم میخوری، وَر میپری...
🎙 نهی از منکر به روش حاج حسین یکتا
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
@Atredelneshin_eshgh
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
🌸روایت کوتاه🌸
✨مادرم ✨
#داستان 57
آهسته چند ضربه به در حمام زدم و گفتم مادر جان چیزی لازم ندارید؟
مادر از زادگاه، به دیدن فرزندانش آمده بود اینبار مهمان خانه من بود!
دلم آشوب بود درحمام را باز کردم...
مادرم را دیدم که گیسوان درهم تنیده سپیدش را شانه می کشد نرم کننده را روی سرش خالی کردم ...
موهایش به نرمی شانه شد...
مادرم گفت خدا خیرت بدهد این دیگر چه بود؟!
از خودم خجالت کشیدم
سالها بود که نرم کننده موی سر در بازار آمده بود و طفلک مادرم سرش را به سختی شانه می کرد.
بدون اینکه از او اجازه بگیرم لیف را پُر از کف صابون کردم و به تن نحیفش کشیدم دردش آمده بود...
می گفت کافیست!
دلم آشوب بود گوش به حرفش نمی دادم درست مثل وقتی که من بچه بودم و مرا به حمام می برد
درست مثل موقعی که مرا کیسه می کشید و من دردم می آمد و او وعده سینما به من میداد که ساکت شوم .
درست مثل همان روزها مادر پیرم را شستم حوله سپیدی را به دور تن نحیفش کشیدم مثل یک شاخه گل روی تختم نشاندمش موهایش را با سشوار خشک کردم
لباسهایش را تنش کردم به زور یک ماتیک قرمز به روی لبهایش کشیدم ...
دلم آشوب بود هفته بعد مادرم پر زد اما لیف ماند... تار موهای سپیدش در شانه ماند!
... دخترم گفت مادر چرا صدای گریه ات در حمام قطع نمی شود؟
گفتم بخاطر اینکه عُمر لیف، حتی این شانه از عُمر مادر من بیشتر بود.
📝عمر گل🌹
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
@Atredelneshin_eshgh
4.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 قصه مادر شهیدِ زلزله زده
🎙 به روایت حاج حسین یکتا
•••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
@Atredelneshin_eshgh