eitaa logo
داستان📚 حکایت🗂🗃 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
1.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
538 ویدیو
11 فایل
﷽ 👑 @Atredelneshin_eshgh 👑 کانال های پیشنهادی ما 👇 🇮🇷 بصیرت عمار🚩 🔭🔍 @basirrat_ammar کانال دانشجو🎓 🎓 @Official_Daneshjou مطالب زیبا 💝 🌍 http://eitaa.com/joinchat/59637781Ce849d29b1f انتقادات وپیشنهادات👇 @serfanjahateettla
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌟بـاران ســتــاره‌هـا را ⭐یـک بـه یـک شـسـت 🌟کـه زیبـاتـر از همیشــه ⭐در آسمـان شـب بـدرخـشنـد 🌟تـا وقتی دستمـال آرزوهایمـان را ⭐بـه آنهـا گـره می‌زنیـم 🌟چنـان تابنـاک گردنـد کـه دلمـان ⭐️بـه تحقـق آنهـا آرام گیـرد. شبتـ🌙ـون ستـاره بـاران عـزیـزان🌟 •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• @Atredelneshin_eshgh
☀️زیباتر از صبح.. سلام صبحگاهی است. خدا جونم... "سلام" زندگي... "سلام" دوستان خوب "سلام..." صبحتون بخیر زندگیتون آباد.. •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• @Atredelneshin_eshgh
9.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣❣❣ 🌼🍃کلیپ فوق العاده زیبا و دلنشین 🌼🍃بدون که هر اتفاقی بیوفته حتی اگه ظاهرش تلخ باشه حتما به نفع توست پس به حکمت خداوند اعتماد کن و آروم باش •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• @Atredelneshin_eshgh
هر كس روز جمعه صد بار بر من صلوات بفرستد، خداوند شصت حاجت او را روا می‌كند سى حاجت آن براى دنيا و سى حاجت براى آخرت است پیامبر اکرم(ص) ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ترجمه انصارى ص،٣٠١ 🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸🍃 @Atredelneshin_eshgh 🌱✨
🌷🌷🌷 من: با واریز یارانه کدومشو بدم؟؟🤔 قسطمو بدم؟😕 اجاره رو بدم؟😑 خرجمو بدم؟😕 قرضمو بدم؟😥 قبضمو بدم؟😰 کدومو بدم؟؟😐 . . . مسئولین: همممممشو بده😀😂😂 •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• @Atredelneshin_eshgh
♥️(شهیدابراهیم هادی)♥️ یک روز که فقیری به مسجد رفته بود 🕌و کفش مناسب نداشت👞 ابراهیم پیش او رفت و کفش خود را به آن فقیر صدقه داد😊♥️ و خودش در اوج گرمای تابستان با پای برهنه از مسجد تا خانه رفت.✨🚶🏻او واقعا مرد خدا بود. •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• @Atredelneshin_eshgh
2.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 دختر! چشم میخوری، وَر می‌پری... 🎙 نهی از منکر به روش حاج حسین یکتا •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• @Atredelneshin_eshgh
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 🌸روایت کوتاه🌸 ✨مادرم ✨ 57 آهسته چند ضربه به در حمام زدم و گفتم مادر جان چیزی لازم ندارید؟ مادر از زادگاه، به دیدن فرزندانش آمده بود اینبار مهمان خانه من بود! دلم آشوب بود درحمام را باز کردم... مادرم را دیدم که گیسوان درهم تنیده سپیدش را شانه می کشد نرم کننده را روی سرش خالی کردم ... موهایش به نرمی شانه شد... مادرم گفت خدا خیرت بدهد این دیگر چه بود؟! از خودم خجالت کشیدم سالها بود که نرم کننده موی سر در بازار آمده بود و طفلک مادرم سرش را به سختی شانه می کرد. بدون اینکه از او اجازه بگیرم لیف را پُر از کف صابون کردم و به تن نحیفش کشیدم دردش آمده بود... می گفت کافیست! دلم آشوب بود گوش به حرفش نمی دادم درست مثل وقتی که من بچه بودم و مرا به حمام می برد درست مثل موقعی که مرا کیسه می کشید و من دردم می آمد و او وعده سینما به من میداد که ساکت شوم . درست مثل همان روزها مادر پیرم را شستم حوله سپیدی را به دور تن نحیفش کشیدم مثل یک شاخه گل روی تختم نشاندمش موهایش را با سشوار خشک کردم لباسهایش را تنش کردم به زور یک ماتیک قرمز به روی لبهایش کشیدم ... دلم آشوب بود هفته بعد مادرم پر زد اما لیف ماند... تار موهای سپیدش در شانه ماند! ... دخترم گفت مادر چرا صدای گریه ات در حمام قطع نمی شود؟ گفتم بخاطر اینکه عُمر لیف، حتی این شانه از عُمر مادر من بیشتر بود. 📝عمر گل🌹 •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• @Atredelneshin_eshgh
4.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 قصه مادر شهیدِ زلزله زده 🎙 به روایت حاج حسین یکتا •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• @Atredelneshin_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا