eitaa logo
داستان📚 حکایت🗂🗃 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
1.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
538 ویدیو
11 فایل
﷽ 👑 @Atredelneshin_eshgh 👑 کانال های پیشنهادی ما 👇 🇮🇷 بصیرت عمار🚩 🔭🔍 @basirrat_ammar کانال دانشجو🎓 🎓 @Official_Daneshjou مطالب زیبا 💝 🌍 http://eitaa.com/joinchat/59637781Ce849d29b1f انتقادات وپیشنهادات👇 @serfanjahateettla
مشاهده در ایتا
دانلود
مردی حاشیه خیابان بساط پهن کرده بود زردآلو هر کیلو 2 تومن هسته زردآلو هرکیلو 4 تومن؟ یکی پرسید چرا هسته اش از زرد آلو گرونتره ؟ فروشنده گفت : چون عقل آدم رو زیاد میکنه مرد كمی فكر كردُ گفت یه کیلو هسته بده خرید و مشغول خوردن که شد با خودش گفت : چه کاری بود زردآلو میخریدم هم خود زردآلو رو میخوردم هم هسته شو هم ارزونتر بود..! رفتُ همین حرف رو به فروشنده گفت، فروشنده گفت : بله نگفتم عقل آدم رو زیاد میکنه چه زود اثر کرد علی_اکبر_دهخدا •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• @Atredelneshin_eshgh🔮❣
اﻭﻝ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﻭﻣﺪﯼ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﻫﺮﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ اول راهنمایی : تو دیگه دبستانی نیستی که هرﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ اول دبیرستان : تو دیگه راهنمایی نیستی ﮐﻪ ﻫﺮﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﭽﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ‌ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻫﺮﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ : ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﺧﻮنۀ بابات ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﺮﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ ﻣﺠﺮﺩﯼ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ سن و سالت کم نیست ﮐﻪ ﻫﺮﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ ﻣـﺘـﺎﻫـﻠﯽ : ﺗـﻮ ﺩﯾـگـﻪ ﻣـﺠــﺮﺩ ﻧـیـﺴـتـﯽ ﮐﻪ ﻫﺮﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ ﭘﯿﺮﯼ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﭘﺎﺕ ﻟﺐ ﮔﻮﺭﻩ نمیتونی ﻫﺮﻏﻠﻄﯽ که ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ ﺍﻭﻥ ﺩﻧﯿﺎ : اینجا ﺩیگه اون دنیا نیست ﮐﻪ ﻫﺮﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨوای بکنی !! و اینگونه بود که ما هرگز هیچ غلطی نکردیم.. •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• @Atredelneshin_eshgh🔮❣
🌺🍃🌺🍃 بسه دیگه دلِ خوش باورِ من خیلی این در و اون در زدی! خیلی گشتی؛ از من می‌شنوی بیشتر از این خودتو خسته نکن! کجا بری که آدماش ردت نکنن؟؟!! یه بارم بیا گزینۀ همیشگی رو امتحان کن؛ شک نکن پشیمون نمیشی.... هیچ کس از پشیمون نمیشه... اصلا تا حالا دیدی خدا به کسی بگه: "نه..."؟؟!! دقت کنی می‌بینی خدا جز این سه تا جواب حرفی به بنده‌هاش نمیزنه: ١- چشم ٢- یه کم صبر کن ٣- پيشنهاد بهتری برات دارم خب چی از این بهتر ... ؟! جمع کن بریم دل من ؛ جمع کن بریم در خونه خدا ... سلام خدا ما اومدیم ... ✋ فقط خیلی خسته‌ایم ؛ توی آغوشت جامون میدی ؟؟؟ ... 🌺🍃🌺🍃 •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• @Atredelneshin_eshgh🔮❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#تمارین_صبر 6 👈سکــوت: دربرابر جسارتها، توهین ها، حرفهای بیهوده یه راهِ تمرینِ صبوریه! یادت باشه؛ دیگران،میدون تمرینِ تواند❗️ اگه بتونی؛ بشنوی،جواب ندی،کینه هم نگیری؛ ✔️برنده ای... ❤️🍃 🌿🌻🌿🌻 •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• @Atredelneshin_eshgh🔮❣
تزریق انرژی مثبت➕ تکرار کنیم❤️ امروز گشایشی عظیم در کار من است و من صدای شادی و هلهله‌ی برخاسته از آن گشایش را میشنوم و تنها مهربان خدایم را شکرگزارم خدایا سپاسگزارم🙏🏻 •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• @Atredelneshin_eshgh🔮❣
وقتی چیزی در حال تمام شدن باشد ، عزیز میشود ! يک لحظه آفتاب در هوای سرد ، غنيمت میشود ! خدا در مواقع سختی ها ، تنها پناه میشود ! يک قطره نور در دريای تاريکی ، همه‌ی دنيا میشود ... يک عزيز وقتی که از دست رفت ، همه کس میشود ... پاييز وقتی که تمام شد ٬ به نظر قشنگ و قشنگتر میشود ! و ما همیشه دیر متوجه میشویم !!! " قدر داشته‌هایمان را بدانیم ... چرا که ، خیلی زود ، دیر میشود !  ❤️🍃 🌿🌻🌿🌻 •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• @Atredelneshin_eshgh🔮❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوست تَرت دارم ، از هرچه دوست ... ای تو به من ، از خودِ من ، خویشتر ... دوست تر از آنکه بگویم چقدر ... بیشتر از ، بیشتر از ، بیشتر ... #قیصر_امین_پور •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• @Atredelneshin_eshgh🔮❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🍃🌺🍃 95 💕🌿💕🌿💕🌿💕 دختری ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت ولی هرگز نمی توانست با مادرشوهرش کنار بیاید و هر روز با هم جرو بحث می کردند. عاقبت یک روز دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد تا به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد! داروساز گفت اگر سم خطرناکی به او بدهد و مادر شوهرش کشته شود، همه به او شک خواهند برد، پس معجونی به دختر داد و گفت که هر روز مقداری از آن را در غذای مادر شوهر بریزد تا سم معجون کم کم در او اثر کند و او را بکشد و توصیه کرد تا در این مدت با مادر شوهر مدارا کند تا کسی به او شک نکند. دختر معجون را گرفت و خوشحال به خانه برگشت و هر روز مقـداری از آن را در غـذای مادر شوهـر می ریخت و با مهربانی به او می داد. هفته ها گذشت و با مهر و محبت عروس، اخلاق مادر شوهر هم بهتر و بهتر شد تا آنجا که یک روز دختر نزد داروساز رفت و به او گفت: آقای دکتر عزیز، دیگر از مادر شوهرم متنفر نیستم. حالا او را مانند مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمی خواهد که بمیرد، خواهش می کنم داروی دیگری به من بدهید تا سم را از بدنش خارج کند. داروساز لبخندی زد و گفت: دخترم ، نگران نباش. آن معجونی که به تو دادم سم نبود بلکه خود تو بود که حالا با عشق به مادر شوهرت از بین رفته است.  🌸🌿🌸 قبل از اینکه های ذهنی مان ما و اطرافیانمان را از پا دراورد، مهر و محبت را به خود و دیگران بنوشانیم. ❤️🍃 🌿🌻🌿🌻 •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• @Atredelneshin_eshgh🔮❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا