🔮 فال روزانه
🗓 پنجشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۹
🌺🦋متولدین فروردین
امروز فکر جدیدی به ذهنتان میرسد که میتواند گره گشای کارهایتان باشد اما چندان اهل ریسک نیستید و به همین دلیل تردید دارید که کار درستی است یا خیر.
سعی کنید با افراد قابل اعتماد زندگیتان صحبت کنید تا بتوانید تصمیم درستی بگیرید اما باید بدانید که برای پیشرفت، گاهی لازم است دست به ریسک بزنید.
🌺🦋متولدین اردیبهشت
اگر میخواهید در زندگی ، فرد موفقی شوید باید برنامهریزی داشته باشید زیرا بدون برنامه نمیتوانید به تمام کارهایتان برسید و این مسئله میتواند به ضرر شما تمام شود.
مدتی است در فکر آن هستید یک دورهمی کوچک ترتیب دهید اما به دلایلی مدام به تعویق میافتاد. امروز می توانید کارها را به گونه ای پیش ببرید که این مهمانی را برگزار کنید.
🌺🦋متولدین خرداد
ابهاماتی نسبت به رفتار شخصی در ذهنتان دارید زیرا حس میکنید موضوعی در جریان است که از آن بیخبر هستید اما بهتر است بیش از حد کنجکاوی نکنید زیرا می تواند نتایج بدی برای شما در پی داشته باشد.
سبک زندگی شما نیاز به اصلاحاتی دارد تا بتوانید سلامت بدنی و ذهنی خود را در حالت مطلوبی نگه دارید.
🌺🦋متولدین تیر
نگران یکی از اعضای خانواده تان هستید زیرا به اندازهی کافی مواظب خود نیست ، بهتر است با او صحبت کنید و نگرانی خود را ابراز کنید و از او بخواهید بیشتر احتیاط کند.
ایدهای در ذهن دارید که میتواند در زمینهی کاری شما گشایشی ایجاد کند اما بهتر است تمام جوانب را با دقت بررسی کنید.
🌺🦋متولدین مرداد
راه روشنی در انتظار شماست زیرا استعداد و تواناییهای بالایی دارید که می تواند به شما کمک کند تا خیلی زود به موفقیت های بزرگی دست پیدا کنید.
درگیر یک کار اداری شده که این کاغذبازی ها حسابی شما را خسته کرده است و حس می کنید وقتتان تلف شده است و این تلاش ها نتیجه ای ندارد.
🌺🦋متولدین شهریور
تصمیم دارید ادامه تحصیل بدهید و یا این که در یک دورهی آموزشی شرکت کنید که فکر میکنید در آینده میتواند برای شما مفید باشد اما اگر هنوز شک دارید بهتر است با دوستتان مشورت کنید.
در زندگی شخصیتان تلاطم های زیادی را پشت سر گذاشتهاید و حالا می توانید به یک آرامش نسبی دست پیدا کنید.
🌙 #رمضان
┈┈••☘🍃🐣🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🔮 فال روزانه
🗓 پنجشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۹
🌸🍃متولدین مهر
افرادی در زندگی شما هستند که به موفقیت شما حسادت می کنند و حتی ممکن است سعی کنند در مسیر شما مانع تراشی کنند پس بهتر است از چنین افرادی تا جایی که امکان دارد دوری کنید.
امروز ممکن است با کوچک ترین حرفی روحیه ی شما تا حد زیادی تغییر کند اما باید سعی کنید خودتان را کنترل کنید.
🌸🍃متولدین آبان
شرایط شغلی یا تحصیلی شما مدتی دچار افت شده بود اما به زودی شرایط بهبود پیدا می کند و خودتان هم انگیزه کافی دارید تا از این فرصت استفاده کنید و مسیر پیشرفت را پیش بگیرید.
در آینده یک مهمانی در پیش دارید که برای شما اهمیت زیادی دارد و دوست دارید هدیه ای مناسب تهیه کنید پس باید از الآن خرید کنید.
🌸🍃متولدین آذر
برخی مسائل مالی فکرتان را درگیر کرده است و حس می کنید لازم است تغییراتی در زندگی تان ایجاد کنید زیرا دوست دارید از لحاظ مالی مستقل شوید اما این مسئله زمان بر است و به راحتی شدنی نیست.
بهتر است قبل از هر تصمیمی حتما با خانواده مشورت کنید و تائید آن ها را بگیرید زیرا بدون حمایت آن ها نمی توانید موفق شوید.
🌸🍃متولدین دی
امروز در جمعی حضور پیدا می کنید که بحث های اجتماعی شروع می شود که برای شما هم جالب است و از این که می توانید دیدگاه افراد دیگر را هم بشنوید برایتان جالب و هیجان انگیز است.
امروز خبر خوبی می شنوید که حسابی شما را هیجان زده می کند زیرا می توانید به آینده حرفه ایتان بسیار امیدوار شوید.
🌸🍃متولدین بهمن
تغییر بزرگی در کارتان پیش آمده است که هنوز به آن عادت نکرده اید و فکر می کنید ایتن شرایط برای شما بیش از حد سخت شده است.
همسر و دوست می تواند تاثیر زیادی بر روی شخصیت شما بگذارد پس بهتر است در این زمینه کاملا حواستان را جمع کنید و از روی احساسات پیش نروید.
🌸🍃متولدین اسفند
باید در یک مهمانی حضور پیدا کنید که برای شما اهمیت بسیاری دارد زیرا در آن جا می توانید افرادی را ملاقات کنید که مدت ها منتظر این دیدار بودید و می توانید برای شما یک مهمانی جذاب باشد.
با شخصی ارتباط دارید که با هم تفاوت های زیادی دارید اما همین تفاوت ها باعث شده است بیش تر از گذشته به او جذب شوید.
🌙 #رمضان
┈┈••☘🍃🐣🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🌙🌙🌙
🌙🌙
🌙
#داستان 465
روزی و روزگاری درسرزمینی، زنى بود بسیار حسود، همسایه اى داشت به نام خواجه سلمان که مردى ثروتمند و بسیار شریف و محترم بود، زن بر خواجه رشک مى برد و مى کوشید که اندکى از نعمت هاى آن مرد شریف را کم کند و نیک نامى او را از میان ببرد؛ ولى کارى از پیش نمى برد و خواجه به حال خود باقى بود. عاقبت روزى تصمیم گرفت، که خواجه را مسموم کند: حلوایى پخت و در آن زهرى بسیار ریخت و صبحگاهان بر سر راه خواجه ایستاد؛ هنگامى که خواجه از خانه خارج شد، حلوا را در نانى نهاده، نزد خواجه آورد و گفت: خیراتى است. خواجه، حلوا را بستاند و چون عجله داشت، از آن نخورده به راه افتاد و به سوى مقصدى از شهر خارج شد. در راه به دو جوان برخورد که خسته و مانده و گرسنه بودند. خواجه را بر آن دو، شفقت آمد. نان وحلوا را بدیشان داد؛ آن دو آن را با خشنودى فراوان، از خواجه گرفتند و خوردند و فى الحال در جا مردند. خبر به حاکم شهر رسید، و خواجه را دستگیر کرد، هنگامى که از وى بازجویى شد، خواجه داستان را گفت. حاکم کسى را به سراغ زن فرستاد، زن را حاضر کردند، چون چشم زن به آن دو جنازه افتاد، شیون و زارى آغاز کرد و فریاد و فغان راه انداخت؛ معلوم شد که آن دو تن، یکى فرزند او، و دیگرى برادر او بوده است. خود آن زن هم از شدت تأثر و جزع پس از یکى دو روز مرد. آرى خودم کردم که لعنت بر خودم باد. این حسود بدبخت، گور خود را با دست خود کند و دو جوان رعنایش را فداى حسد خویش کرد؛ تا زنده بود، پیوسته در عذاب بود و سرانجام جان خود را در راه حسد از دست داد و در جهان دیگر به آتش غضب الهى خواهد سوخت
┈┈••☘🍃🐣🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🌙
🌙🌙
🌙🌙🌙
اگر عشق
این ها بود
ما ادای عشق را
در می آوریم
افسوس
خیلی از
داشته هایمان را
از دست دادیم
از جمله
عشق
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
#داستان 466
✨ پول اضافه ✨
امام جماعت یکی از مساجد لندن تعریف میکرد به یکی از مساجد داخل شهر لندن منتقل شدم که کمی از محل زندگی ام دور بود. هر روز با اتوبوس از مسجدم به خانه برمی گشتم. هفته ای می شد که این مسیر را با اتوبوس طی می کردم که یک روز حادثه ی نه چندان مهمی برایم رخ داد…
سوار اتوبوس شدم و پول کرایه را به راننده دادم و او هم بقیه اش را بهم پس داد. وقتی روی صندلی ام نشستم متوجه شدم راننده 20 پنی بیشتر بهم پس داد. با خودم گفتم باید این مبلغ را به راننده پس بدهم. اما از یک طرف این مقدار مبلغ را چندان مهم نمی دانستم و با خودم می گفتم این چندان مبلغی نیست که لازم باشد پسش بدهم!
همین طور داشتم با خودم یکی به دو می کردم تا اینکه تصمیم گرفتم بقیه آن پول را پس بدهم چون بالاخره حق، حق است… هنگام پیاده شدن مبلغ اضافی را به راننده دادم و گفتم: ببخشید شما این 20 پنی را اشتباهی اضافی دادید.
راننده تبسمی کرد و گفت: ببخشید شما همان امام جماعت جدیدی نیستید که تازه به این منطقه آمدید؟ من مدتی است که دارم درباره اسلام فکر میکنم. این مبلغ را هم عمدا به شما اضافی دادم تا ببینم رفتار یک مسلمان در چنین موقعیتی چگونه خواهد بود؟!
آن امام جماعت مسجد می گوید: وقتی از اتوبوس پیاده شدم حس کردم پاهایم توانایی نگه داشتن من را ندارند.
به نزدیکترین تیر چراغ آن خیابان تکیه دادم… اشکهایم بی اراده سرازیر بودند…
نگاهی به آسمان انداختم و گفتم: خدایا! نزدیک بود دینم را به 20 پنی بفروشم!!! چنان زندگی کن . کسانی که تو را میشناسند، اما خدا را نمیشناسند،به واسطه آشنایی با تو با خدا آشنا شوند
┈┈••☘🍃🐣🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🌹🌺🌹
🌺🌹
🌹
📘 داستان 467
✍️پیرمردی که شغلش دامداری بود، نقل میکرد: گرگی در اتاقکی در آغل گوسفندان ما زائیده بود و سه چهار توله داشت و اوایل کار به طور مخفیانه مرتب به آنجا رفت و آمد می کرد و به بچه هایش میرسید ، چون آسیبی به گوسفندان نمیرساند وبخاطر ترحم به این حیوان و بچههایش، او را بیرون نکردیم، ولی کاملا او را زیر نظر داشتم.
این ماده گرگ به شکار میرفت و هر بار مرغی، خرگوشی ، برهای شکار میکرد و برای مصرف خود و بچههایش می آورد. اما با اینکه رفت آمد او از آغل گوسفندان بود، هرگز متعرضگوسفندان ما نمیشد. ما دقیقا آمار گوسفندان وبره های آنها را داشتیم وکاملا" مواظب بودیم، بچهها تقریبا بزرگ شده بودند. یکبار و در غیاب ماده گرگ که برای شکار رفته بود، بچههای او یکی از برهها را کشتند!
ما صبرکردیم، ببینیم چه اتفاقی خواهد افتاد؛ وقتی ماده گرگ برگشت و این منظره را دید، به بچههایش حملهور شد؛ آنها را گاز می گرفت و میزد و بچهها سر و صدا و جیغ میکشیدند و پس از آن نیز همان روز آنها را برداشت و از آغل ما رفت. روز بعد، با کمال تعجب دیدیم، گرگ، یک بره ای شکار کرده و آن را نکشته و زنده آن را از دیوار آغل گوسفندان انداخت رفت.»
این یک گرگ است و با سه خصلت:
درندگی وحشیبودن وحیوانیتشناختهمیشود
اما میفهمد، هرگاه داخل زندگی کسی شد و کسی به او پناه داد و احسانکرد به او خیانت نکند و اگر ضرری به او زد جبران نماید
┈┈••☘🍃🐣🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🌹
🌺🌹
🌹🌺🌹
🥀🌱🥀🌱🥀
🌱🥀🌱🥀
🥀🌱🥀
🌱🥀
🥀
#داستان 468
مردی ثروتمند که زن و فرزند
نداشت تمام کارگرانی که پیش او کار میکردند برای صرف شام دعوت کرد و جلوی آنها یک نسخه قرآن مجید و مبلغی پول گذاشت و هنگامی که از صرف شام فارغ شدند از آنها پرسید قرآن را انتخاب میکنید یا آن مبلغ پولی که همراه آن گذاشته شده است اول از نگهبان شروع کرد پس گفت: انتخاب کنید؟ نگهبان بدون اینکه خجالت بکشد جواب داد: آرزو دارم که قرآن را انتخاب کنم ولی تلاوت قرآن را بلد نیستم لذا مال را میگیرم چرا که فایده آن با توجه به وضعیت من بیشتر هست و مال را انتخاب کرد بعداً از کشاورزی که پیش او کار میکرد سؤال کرد گفت اختیار کن!؟ کشاورز گفت: زن من خیلی مریض است و نیاز به مال دارم تا او را معالجه کنم اگر مریضی او نبود قطعاً قرآن را انتخاب میکردم ولی فعلاً مال را انتخاب میکنم بعد از آن سؤال از آشپز بود که آیا قرآن یا مال را انتخاب میکنید پس آشپز گفت: من تلاوت را خیلی دوست دارم ولی من پیوسته در کار هستم وقتی برای قرائت قرآن ندارم بنابراین پول را بر میگزینم و در سری آخر از پسری که مسئول حیوانات بود پرسید این پسر خیلی فقیر بود پس گفت: من به طور قطعی میدانم که تو حتماً مال را انتخاب میکنی تا اینکه غذا بخری یا اینکه به جای این کفش پاره پاره خود کفش جدیدی بخری پس آن پسر جواب صحیح داد: درسته من نیاز شدیدی دارم که کفش نو خرید کنم یا اینکه مرغی بخرم تا همراه مادرم میل کنم ولی من قرآن را انتخاب میکنم چرا که مادرم گفته است: یک کلمه از جانب الله سبحانه و تعالی ارزشمندتر از هر چیز است و مزه و طعم آن از عسل هم شیرین تر است قرآن را گرفت و بعد از اینکه قرآن را گشود در آن دو کیسه دید در اولین کیسه مبلغی ده برابر آن مبلغی بود که بر میز غذا بود وجود داشت و کیسه دوم یک وثیقه بود که در او نوشته بود: به زودی این مرد غنی را وارث میشود پس آن مرد ثروتمند گفت: هر کسی گمانش نسبت به الله خوب باشد پس الله او را ناامید نمیکند
┈┈••☘🍃🐣🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🥀
🌱🥀
🥀🌱🥀
🌱🥀🌱🥀
🥀🌱🥀🌱🥀
💐 #مناجات
🦋خداوندا..
🌸بدون نوازشهای تو..
🦋بدون مهرومحبت تو..
🌸بدون عشق تو..
🦋 میان دست های زندگی
🌸مچاله میشویم!!!
🦋خدایا..
🌸نوازش ومهربانیت را از ما نگیر...
💙شبتون بخیر
┈┈••☘🍃🐣🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
#رمضان