🌷🌷🌷
روزی که مجبور بشیم زمین رو تخلیه کنیم،
من روی سیّارهٔ مسکونی جدید،
عطرفروشی میزنم
و از دلتنگی آدما کاسبی میکنم.
عطر خاک بارونخورده میفروشم
عطر چمن کوتاه شده
عطر زعفرون و برنج
عطر بازار خشکبار و ادویه
بوی اقاقیا توی کوچهها، تو فصل بهار
و من فكر كردم كه حالا كه اين عطرها
به دفعات به طور رايگان در دسترسم هستند ،
زندگى رو آسون تر بگيرم
و ازشون استفاده كنم
مخصوصا عطر آدمهايى كه نمىدونيم
تا كى مجال بودن در كنارشون را داريم .
@Atredelneshin_eshgh🌱✨
💟 #هفت_بهشت_زندگی!
هفت بهشت در زندگی وجود دارد:
♥️بهشت اول: آغوش مادری ست که با تمام وجود بغلت کرد و شیرت داد...
💛بهشت دوم: دستان پدری ست که برای راه رفتنت با تو کودکی کرد.
💚بهشت سوم: خواهر یا برادریست که برای ندیدن اشکهایت، تمام اسباب بازیهایش را به تو داد.
💙بهشت چهارم: معلمی بود که برای دانستنت با تمام بزرگیاش هم سن تو شد تا یاد بگیری.
💜بهشت پنجم: دوستی ست که روز ازدواجت در آغوشت کشید و چنان در آغوشش فشرد که انگار آخرین روز زندگیش را تجربه میکند.
♥️بهشت ششم: همسرتوست که باتمام وجوددرکنار تو معمار زندگی مشترک تان است گویی دو شاخه از یک ریشه اید.
💛بهشت هفتم: فرزند توست که خالق زیبایی های آینده است...
🔴آری شاید هر کدام از ما تمام هفت بهشت را نداشته باشیم اما بهشت همین حوالی ست مادرت را بنگر پدرت را ببین خواهر یا برادرت را حس کن به معلمت سر بزن دوستت را به یاد بیاور همسرت را در آغوش بگیر فرزندت را ببوس... یک وقت دیر نشود برای بهشت رفتنت.. بهشت را با همه قلبت حس کن همین نزدیکیست... بهشت جای دوری نیست..
@Atredelneshin_eshgh🌱✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😔😔😔😔
@Atredelneshin_eshgh🌱✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیبا از میزبانی زائرای حسینی❤️🌹
@Atredelneshin_eshgh🌱✨
« #حاجحسینآقایڪتا✨»
[مالباختهڪسیستــ ...
ڪه پولش رو در مسیر
زیارتحسیــــنع
و
#اربعیـــن
خرج نڪنه...!!
@Atredelneshin_eshgh🌱✨
✨✨🌟🌼🌟✨✨
#داستان 31
📔 داستانی واقعی و آموزنده ومؤثر💫💫
بخوانید 📖 تا بیاموزید 👇
استاد فرزانه ای به خوبی و خوشی با خانواده اش زندگی می کرد، زنی بسیار وفادار و دو پسر عزیز داشت. زمانی به خاطر کارش مجبور شد چندین روز از خانه دور بماند. در آن مدت هر دو فرزندش در یک تصادف اتومبیل کشته شدند. مادر بچّه ها در تنهایی رنج فقدان فرزندانش را تحمّل کرد. امّا از آنجا که زن نیرومندی بود و به خدا ایمان و اعتقاد داشت، با متانت و شجاعت این ضربه را تحمّل کرد. اما چطور می توانست این خبر هولناک را به شوهرش بدهد. شوهرش هم به اندازه ی او مؤمن بود، امّا او مدّتی پیش بر اثر بیماری قلبی در بیمارستان بستری شده بود و همسرش می ترسید خبر این فاجعه، باعث مرگ او بشود. تنها کاری که از دست زن بر می آمد، این بود که به درگاه خدا دعا کند تا بهترین راه را نشانش بدهد. شبی که قرار بود شوهرش برگردد، باز هم دعا کرد و سرانجام دعایش اجابت شد و پاسخی گرفت.
روز بعد، استاد به خانه برگشت، همسرش را سلام واحوال پرسی کرد و سراغ بچّه ها را گرفت. زن به او گفت فعلا نگران آن ها نباشد و حمّام بگیرد و استراحت کند.
کمی بعد، نشستند تا ناهار بخورند. زن احوال سفر شوهرش را پرسید و او هم برای همسرش از لطف خدا گفت و باز سراغ بچّه ها را گرفت.
همسرش با حالت عجیبی گفت: نگران بچّه ها نباش، بعدا به آن ها می رسیم. اوّل برای حل مشکلی جدّی، به کمکت احتیاج دارم.
استاد با اضطراب پرسید: چه اتّفاقی افتاده؟ به نظرم رسید که مضطربی، بگو در چه فکری، مطمئنّم به لطف خدا می توانیم هر مشکلی را با هم حل کنیم.
زن گفت: در مدّتی که نبودی، دوستی سراغمان آمد و دو جواهر بسیار با ارزش پیش ما گذاشت تا نگه داریم. جواهرات بسیار زیباییست! تا حالا چیزی به این قشنگی ندیدم. حالا آمده تا جواهراتش را پس بگیرد و من نمی خواهم آن ها را پس بدهم. خیلی دوستشان دارم. چکار باید بکنم؟
استاد گفت: اصلا رفتارت را درک نمی کنم! تو هیچ وقت زن بی تعهدّی نبوده ای.
زن گفت: آخر تا حالا جواهری به این زیبایی ندیده ام! فکر جداشدن از آن ها برایم سخت است.
استاد با قاطعیت گفت: هیچ کس چیزی را که صاحبش نباشد، از دست نمی دهد. نگهداشتن این جواهرات یعنی دزدیدن آن ها، جواهرات را پس می دهیم و بعد کمکت می کنم تا فقدانش را تحمّل کنی. همین امروز اینکار را با هم می کنیم.
زن گفت: هرچه تو بگویی عزیزم، جواهرات را بر می گردانیم. در واقع، قبلا آن ها را پس گرفته اند. این دو جواهر ارزشمند، پسران ما بودند. خدا آن ها را به ما امانت داد، وقتی تو در سفر بودی، آن ها را پس گرفت.
استاد قضیه را فهمید، همسرش را در آغوش کشید و با هم گریه کردند. او پیام را دریافته بود و از آن روز به بعد، سعی کردند فقدان فرزندانشان را با هم تاب بیاورند.
فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا
صبر جمیل داشته باش (و جزع و فزع و یأس و نومیدی به خود راه مده)
@Atredelneshin_eshgh🌱✨
حسین گوشه ی چشمی
که حرف هادارم...
دلم گرفته فقط شوق کربلادارم...
@Atredelneshin_eshgh🌱✨
💕هيچ وقت نگو
رسيدم ته خط ...!
اگه هم احساس كردی
رسيدی ته خط،
يادت بيار كه ...
معلم كلاس اولت
هميشه می گفت :
نقطه سر خط ...
🌙شبتون سر خط😉
@Atredelneshin_eshgh🌱✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸چهارشنبه تون شاد شاد
🍁امروز ازخدا میخوام
🌸۴ تا خبر خوب بشنوید
🍁۴ تا اتفاق خوب
🌸 براتون رقم بخوره و
🍁۴ تا از آرزوهاتون برآورده بشه
🌸روزتون پر از احساس خوشبختی
@Atredelneshin_eshgh🌱✨
همیشه اول برای بقیه دعا کن بعد برای خودت.
ازخدا میخوام این چهار تا همیشه تو زندگیتون باشه
سلامتی رو ح و جسم
آرامش خودت و خانوادت
شادی
نگاه خدا به زندگیت
امیدوارم یاد بگیری دنیا به سرعت برق میگذره پس باید از ته قلبت شاد باشی
امیدوارم یک ریال از پولت خرج دوا درمون نشه و جوری زندگی کنی که همه برات دعای خیر کنن❤
@Atredelneshin_eshgh🌱✨
مداحی آنلاین - مارو بحال خودمون وا نزار - جواد مقدم.mp3
1.82M
🔳 #شور احساسی #اربعین
🌴مارو بحال خودمون وا نزار
🌴تورو خدا لنگ یه امضا نزار
🎤 #جوادمقدم
👌فوق زیبا
http://eitaa.com/joinchat/1179779095C8d702d26af
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاه مثل توندیدم...
بطلب ارباب که گرفتارم😔
@Atredelneshin_eshgh🌱✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃زیباترین فیلم پیشکش نگاهتون
از ✨حرمینِ شریفینِ✨
🍃قصد زیارت کنید بعدا ببینید🌹
@Atredelneshin_eshgh🌱✨
#داستان 32
⭕️بـخونیدواقعــاااخوبــہ......
💠 ديـداردانشجوے مشروب خور باآيت اللہ بهـجتــــ(رهـ) و لبخند امــام زمــان(عج)
🌷
🔹دانشجو بود...
دنبال عشق و حال،
خیلے مقید نبود،
یعنے اهـل خیلے ڪارهـا هـم بود،تو یخچال خونہ ش مشروب هـم میتونستے پیدا ڪنی....
🔸از طرف دانشگاہ اردو بردنشون قم...قرار شد با مرحوم آیت اللہ بهـجت(رهـ)هـم دیدار داشتہ باشن..از این بہ بعد رو بذارید خود حمید براتون تعریف ڪنهـ...
🔹وقتے رسیدیم پیش آقاے بهـجت...بچہ هـا تڪ تڪ ورود میڪردن و سلام میگفتن،آقاے بهـجت هـم بہ هـمہ سلامے میگفت و تعارف میڪرد ڪہ وارد بشن...
🌷
🔸من چندبار خواستم سلام بگم...منتظر بودم آقاے بهـجت بہ من نگاهـے بڪنن...اما اصلا صورتشون رو بہ سمت من برنمیگردوندن...
درحالیڪہ بقیہ رو خیلے تحویل میگرفتن...
🔹یہ لحظہ تو دلم گفتم:
""حمید،میگن این آقا از دل آدما هـم میتونہ خبر داشتہ باشهـ...تو با چہ رویے انتظار دارے تحویلت بگیرهـ...!!!
🔸تو ڪہ خودت میدونے چقدر گند زدی...!!!
🔹""خلاصہ خیلے اون لحظہ تو فڪرفرو رفتم...
🌷
🔸تصمیم جدے گرفتم ڪہ دور خیلے چیزا خط بڪشم،وقتے برگشتیم هـمہ شیشہ هـاے مشروب رو شڪستم،ڪارامو سروسامون دادم،تغییر ڪردم،
🔹مدتے گذشت،یڪماہ بود ڪہ روے تصمیمے ڪہ گرفتہ بودم محڪم واستادم،از بچہ هـا شنیدم ڪہ یہ عدہ از بچہ هـاے دانشگاہ دوبارہ میخوان برن قم،
🔸چون تازہ رفتہ بودم با هـزار منت و التماس قبول ڪردن ڪہ اسم من رو هـم بنویسن،اما بہ هـرحال قبول ڪردن...
🌷
🔹اینبار ڪہ رسیدیم خدمت آقاے بهـجت،من دم در سرم رو پایین انداختہ بودم،
🔸اون دفعہ ایشون صورتش رو بہ سمتم نگرفتہ بود،تو حال خودم بودم ڪہ دیدم بچہ هـا صدام میڪنن>>
""حمید..حمید...حاج آقا باشماست""
🔹نگاہ ڪردم دیدم آقاے بهـجت بہ من اشارہ میڪنن ڪہ بیا جلوتر...
🔸آهـستہ در گوشم گفتن...:
"""یڪماهـہ ڪہ امام زمانت رو خوشحال ڪردی..."""
🌷
💢 این داستان رو آیت اللہ احدے نقل ڪردند..
🚫ترڪ هـرگناهـ= نشاندن لبخند بر لبان نازنین حضرت مهـدے علیہ السلام...
🚫ترڪ هـرگناهـ== برداشتن یڪ قدم در مسیر ظهـور
💕اللهــم عجــل لولیڪ الفــرج💕
@Atredelneshin_eshgh🌱✨
نیایش_شبانه❤️
خدایا؛
تو تنها روزنه ی امیدی هستی که ؛ هیچگاه بسته نمی شود.
تو تنها کسی هستی که ؛ با دهان بسته هم می توان صدایش کرد.
تو تنها کسی هستی که ؛ با پای شکسته هم می توان سراغش رفت.
تو تنها خریداری هستی که ؛ اجناس شکسته را بهتر برمی دارد.
تو تنها کسی هستی که ؛ وقتی همه رفتند ، می ماند.
تو تنها کسی هستی که ؛ وقتی هم پشت کردند ، آغوش می گشاید.
تو تنها کسی هستی که ؛ وقتی همه تنهایت گذاشتند ، محرمت می شود.
و
تو تنها سلطانی هستی که ؛ دلش با بخشیدن آرام می گیرد ، نه با تنبیه کردن.
خدایا؛
امشب برای همه ی دوستانم تو را آرزو دارم.
#میممثلمادر
@Atredelneshin_eshgh🌱✨