سلام دوستان امشب شب جمعس....
بیاین برای گناهانی که باعث عقب افتادن ظهور مولامون شده همه باهم استغفار و توبه کنیم ...و امشب تو ختم ۱۴۰۰۰ صلوات برای بخشیده شدن گناهامون به خاطر اقا امام زمان (عج) شرکت کنیم😔🌹
صلوات ها در لینک زیر ثبت شده 👇
https://eitaa.com/eshghfaghatkhodas/4
#ختم_صلوات
#جمعه
#توشه_عقبا
داستان زیبا و احساسی ❤❤
« فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت : می آید ، من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد و سر انجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست . فرشتگان چشم به لبهایش دوختند ، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : با من بگو از انچه سنگینی سینه توست . گنجشک گفت لانه کوچکی داشتم ، آرامگاه خستگیهایم بود و سرپناه بی کسی ام . تو همان را هم از من گرفتی . این توفان بی موقع چه بود ؟ چه می خواستی از لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود ؟ و سنگینی بغض راه بر کلامش بست . سکوتی در عرش طنین انداز شد . فرشتگان همه سر به زیر انداختند . خدا گفت : ماری در راه لانه ات بود . خواب بودی . باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند . آنگاه تو از کمین مار پر گشودی . گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود . سپس خدا گفت : چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام بر خاستی اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود . ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت . های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد »
#داستان
#عطر_خدا 👇
💖 @atree_khoda 💖
خدایا بخاطر زمان هایی که پایم لغزیده چشمانم همیشه گریان است و دلم پریشان امشب هم با همان نگاه مهربانت دست لرزانم را بگیر تا خواب آغوش تو را ببینم...
دوستان التماس دعا... شبتون خدایی 🌷
سلام دوستان امشب به رسم شب جمعه کانال
بیاین برای گناهانی که باعث عقب افتادن ظهور مولامون شده همه باهم استغفار و توبه کنیم ...و امشب تو ختم ۱۴۰۰۰ صلوات برای بخشیده شدن گناهامون به خاطر اقا امام زمان (عج) شرکت کنیم😔🌹
ثب شرکت کننده ها در لینک زیر 👇
https://eitaa.com/eshghfaghatkhodas/5
#ختم_صلوات
#جمعه
#توشه_عقبا
سال ها پیش از این
زیر یک سنگ گوشه ای از زمین
من فقط یک کمی خاک بودم همین
یک کمی خاک که دعایش پرزدن
آنسوی پرده آسمان بود
آرزویش همیشه
دیدن آخرین قله کهکشان بود
خاک هر شب دعا کرد
از ته دل خدا را صدا کرد
یک شب آخر دعایش اثر کرد
یک فرشته تمام زمین را خبر کرد
و خدا تکه ای خاک برداشت
آسمان را در آن کاشت
خاک را توی دست خود ورز داد
روح خو را به او قرض داد
خاک توی دست خدا نور شد
پرگرفت از زمین دور شد
راستی من همان خاک خوشبختم
من همان نور هستم
پس چرا گاهی اوقات
این همه از خدا دور هستم؟
#عطر_خدا 👇
💖 @atree_khoda 💖
سلام دوستان امشب به رسم شب جمعه کانال
بیاین برای گناهانی که باعث عقب افتادن ظهور مولامون شده همه باهم استغفار و توبه کنیم ...و امشب تو ختم ۱۴۰۰۰ صلوات برای بخشیده شدن گناهامون به خاطر اقا امام زمان (عج) شرکت کنیم😔🌹
ثبت شرکت کننده ها در لینک زیر 👇
https://eitaa.com/eshghfaghatkhodas/6
#ختم_صلوات
#جمعه
#توشه_عقبا
وقتی نا امیدی تمام وجودتو میگیره ...
وقتی دنیا برات مثل یه تنگ میشه ...
وقتی کسایی که واقعا دوسشون داشتی میشن دشمنت...
وقتی همه جا تاریکی محضه...
وقتی احساس میکنی که دیگه نمیتونی ...
یه دفه ندایی میشنوی...
وجود کسی رو حس میکنی...
نوری در انتهای تاریکی ها میبینی ...
لبخند میزنی ...
و بی توجه به تاریکی ها به سوی اغوشنور میدوی ...
#ادمین_نوشت
#شمس ✍
🍁 @atree_khoda 🍁
وقتی همه چیز هست، کمتر تو را صدا می کنم
وقتی سالم و شاداب هستم، کمتر تو را شکر می گویم
پروردگارا، هوشیارم کن
آنقدر که فراموش نکنم در خوشی ها باید بیشتر تو را صدا کرد !
#عطر_خدا 👇
💖 @atree_khoda 💖
خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست !!!
خدا ، خدای آدم های خلافکار هم هست …
فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمیگذارد …
او اندِ لطافت
اندِ بخشش
اندِ بیخیال شدن
اندِ چشم پوشی و رفاقت است …
#عطر_خدا 👇
🍁 @atree_khoda 🍁
خدايامن گمشده درياى متلاطم روزگارم...
وتوبزرگوارى....
تاابدمحتاج يارى تو،رحمت تو،توجه تو،عشق تو،گذشت تو،مهرباني توودريك كلام محتاج توام...❤
#عطر_خدا 👇
🍁 @atree_khoda 🍁
از #امام_علی(ع) پرسیدند:
بزرگترین گناه کبیره چیه؟
حضرت نگفت بینمازی...
نگفت بیحجابی...
نگفت روزه نگرفتن...
فرمودند:
مایوس و نامید شدن😥از رحمت خدا❤
#عطر_خدا 👇
🍁 @atree_khoda 🍁
یه روز یه مسافر تو شهر زندگی غریب افتاد ... زمستون بود...
باد های سرد حسادت در شهر میوزید...و دانه های طمع و حرص و شهوت محکم به سرو صورتش میخورد ...
دنبال یه خونه گرم بود ...که قلبشو گرم کنه...
که توی سرمای این زمستون سرد نمیره ...
شهر زندگی یه عالمه خونه داشت ولی بین خونه ها یه خونه درش باز بود انگاری منتظرش بود... صاحب خونه وقتی مسافر رو دید با خوشحالی صداش کرد و به خونه دعوتش کرد ...ولی مسافر نگاش به خونه های دیگه افتاد ... در های زیبا...نما های خوشگل... و از اون خونه دور شد.
با خوشحالی یکی یکی در خونه هارو میزد اما رفته رفته سرما زیاد تر میشد و توی شهر هیچکس درو براش باز نمیکرد...
یاد اون صاحبخونه مهربون افتاد...رفت در خونش ...اون هنوزم منتظرش بود میدونست که برمیگرده ... اما با چه رویی پیشش میرفت... همونجا به دیوار سردی تکیه داد و نشست... بلور های یاس اطراف قلبشو گرفته بود و رفته رفته ضربانش ارومتر میشد...
چشماشو بست و روز های بهاری کودکیش رو مرور میکرد و حسرت میخورد...
اما یه دفه گرمایی روی پشتش احساس کرد ...اره همون صاحب خونه مهربون بود...کنارش نشست لبخند زد و نوشیدنی گرم امید بهش تعارف کرد... سرما از وجودش رفت و قلبش شروع به تپیدن کرد...
خدایا مارو ببخش به خاطر در هایی که زدیم اما در خونه تو نبود...روی اومدن دوباره به خونتو نداریم اما اخه جای دیگه ای رو هم نداریم 😔
#شمس ✍
#ادمین_نوشت
#داستان
#کپی_با_منبع
•|@atree_khoda 🍃 #عطر_خدا🌼|•