eitaa logo
عطرخاص
988 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
13 فایل
اَللَّھُـمَّ ؏َـجِّـل لِوَلیِّڪَ الـفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از علی زکی پور
مرداد ٩٧ بود که آمد به من گفت همه برادرها و خواهرم رو دعوت کن، می‌خواهم از همه خداحافظی کنم. باید مدتی برای یک مأموریت به کانادا بروم. امکان دارد سه سال آنجا بمانم و شاید هم دیگر برنگردم.😭 1⃣7⃣
هدایت شده از علی زکی پور
خودش می‌دانست راهی که می‌رود برگشتی ندارد. همه این حرف‌ها را برای دلخوشی من میزد که دلشوره این ماموریتش را نگیرم.🌷 1⃣8⃣
هدایت شده از علی زکی پور
همان شب مهمانی که برادرها و خواهرش آمده بودند، قاب عکس شو به من داد و گفت مامان هر وقت شهید شدم زیر این عکس اسمم را بنویس. بهش گفتم مامان جان این چه حرفیه می زنی، می‌خواهم عکس عروسیت رو بندازم.😭 1⃣9⃣
هدایت شده از علی زکی پور
یک هفته بعد رفتیم فرودگاه.خودش خواست که من برسانمش فرودگاه.هیچ وقت دنبالش تا فرودگاه نرفته بودم، آن روز اینقدر زیبا لباس پوشیده بود که هنوز دلِ من در آن روز مانده 🌷 2⃣0⃣
هدایت شده از علی زکی پور
یکی از آرزوهایم اینه که لباس‌های آن روز مصطفی به دست من برسه. لحظه خداحافظی همیشه سخته ولی من خبرنداشتم که این آخرین باری است که مصطفی را میبینم.🌷 2⃣1⃣
هدایت شده از علی زکی پور
نمی‌دانستم که قراره من توی این دنیا باشم ولی مصطفی نه! فکر می‌کردم من حتماً نیستم برای همین بهش گفتم: مامان جان! شاید وقتی برگردی من نباشم، ازت می‌خواهم که همه زحمت‌هایی که برای من و پدرت کشیدی حلال کنی.🌷 2⃣2⃣
هدایت شده از علی زکی پور
به مصطفی گفتم: مامان؟ گفت: بله. گفتم مامان جان برگرد من دوبار دورت بگردم. دولا شدم و پای مصطفی را بوسیدم. گفت مامان این کار را نکن. 2⃣3⃣
هدایت شده از علی زکی پور
مصطفی حیای به خصوصی داشت. پیشانی شو بوسیدم. بهش گفتم: مامان جان به حضرت ابوالفضل می سپرمت. انگار که این دیدار اول و آخرمان با هم بود. همه ما در این مدت یک سال و هفت ماه فکر می‌کردیم رفته کانادا!🌷 2⃣4⃣
هدایت شده از علی زکی پور
مردم فکر نکنن که پسر من و بقیه شهدا یک تیر خوردند و تمام شدند. مصطفی برای دفاع از اسلام رفت. برای دفاع از ناموس رفت. مصطفی و باقی شهدا برای پول نرفتند و هر کسی این حرف را بزند در اشتباه بزرگی است🌷 2⃣5⃣
هدایت شده از علی زکی پور
برای من تعریف کرده‌اند که مصطفی تو ی همان منطقه‌ای که مأموریت رفته بود، هر ماه یک پولی تو پاکت می‌گذاشت و به خانواده‌های بی بضاعت در حد توان خودش کمک می‌کرد.🌷 2⃣6⃣
هدایت شده از علی زکی پور
آخرین تماسش ٢٨ آبان ١٣٩٨بود. روز جمعه که خبر شهادت حاج قاسم را شنیدم، پای تلویزیون گریه می‌کردم. پسر سومم آمد و خبر شهادت مصطفی را به من داد.🌷 2⃣7⃣
هدایت شده از علی زکی پور
وقتی فهمیدم مصطفی درست همزمان با سردار در منطقه دیگر توسط اصابت موشک امریکایی به مقرشان شهید شده، خوشحال شدم که پسرم مثل امام حسین به شهادت رسیده🌷😭 2⃣8⃣