روزی مرحوم آخوند کاشی مشغول
وضوگرفتن بودند..
که شخصی باعجله آمد، وضو گرفت و به داخل اتاق رفت و به نماز ایستاد...
با توجه با این که مرحوم کاشی خیلی بادقت وضو می گرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را بجا می آورد؛ قبل از اينكه وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود...!
به هنگام خروج، با مرحوم کاشی رو به رو شد.
ایشان پرسیدند:
چه کار می کردی؟ ....
گفت: هیچ.
فرمود: تو هیچ کار نمی کردی!؟
گفت: نه! (می دانست که اگر بگوید نماز می خواندم، کار بیخ پیدا می کند)!
آقا فرمود: مگر تو نماز نمی خواندی!؟
گفت: نه!
آخوند فرمود: من خودم دیدم داشتی نماز می خواندی...!
گفت: نه آقا اشتباه دیدید!
سؤال کردند: پس چه کار می کردی؟
گفت: فقط آمده بودم به خدا بگویم من یاغی نیستم، همین!
این جمله در مرحوم آخوند (رحمة الله عليه) خیلی تأثیر گذاشت...
تا مدت ها هر وقت از احوال آخوند می پرسیدند، ایشان با حال خاصی می فرمود:
من یاغی نیستم
خدایا ما خودمون هم می دونیم که عبادتی در شان خدایی تو نکردیم... نماز و روزه مان اصلاً جایی دستش بند نیست!...
فقط اومدیم بگیم که:
خدایا ما یاغی نیستیم....
بنده ایم....
اگه اشتباهی کردیم مال جهلمون بوده.....
لطفا همین جمله را از ما قبول کن.
📡 @atrekhas 🇮🇷
📚#حکایت_کنیزک_زیبا_و_غلام_امانتدار
اربابی آوازه کنیزی نوجوان و زیباروی را شنید، که قدی بلند و چشمانی خمار و صدایی دلکش داشت. 20 هزار دینار قیمتش بود و هر کسی را توان پرداخت این مبلغ برای خرید آن نبود، این کنیز ماهها در خانه بود، همه میدیدند، اما کسی توان خرید او را نداشت.
ارباب به غلام خود یک گونی سکه داد و او را روانه شهر کرد تا آن کنیز ماهرخ را بخرد.
پسر ارباب به پدر گفت: «پدر میخواهم دیوانگان شهر را لیست کنم تا به آنها طعامی دهیم.»
پدر گفت: «اول مرا بنویس و دوم غلام مرا.»
پسر پرسید: «چرا پدرم؟»
گفت: «اولین دیوانه منم که به غلامی اعتماد کرده و یک گونی زر به او دادم. اگر او هم کنیز را بخرد و برای من بیاورد او هم دیوانه است، چون من بهجای او بودم، اگر پول را نمیدزدیدم، کنیز زیباروی را دزدیده و به بیابانی روان شده و تا آخر عمر با او زندگی میکردم. در این حالت هر دو دیوانهایم.»
غلام کنیز را خرید و در حال برگشت کنیز گفت: «بیا هر دو سمت بیابانی روان شویم، من دوست ندارم دیگر در بند و همخوابی اربابی باشم. به خود و من رحم کن.»
غلام گفت: «من غلامم و هیچ گنجی روی زمین ندارم، اما در دلم گنجی به نام امانتداری و صداقت است که هرگز آن را با آزادی و لذت خود عوض نمیکنم و جواب ارباب را با خیانت نمیدهم، چون اگر چنین کنم مردهام و مرده از لذت بینصیب است.»
غلام کنیز را به خانه آورده و به ارباب تسلیم کرد. ارباب چون داستان را شنید از صداقت غلام گریست و کنیز زیباروی را به او بخشید و هر دو را آزاد کرد.
📡 @atrekhas 🇮🇷
📡 @atrekhas 🇮🇷
✍#تلنگر
وقتی می میریم ما را به اسم صدا نمی کنند و درباره ما می گویند: جسد کجاست ؟
و بعد از غسل دادن می گویند :جنازه کجاست ؟
وبعد از خاک سپاری می گویند: قبر میت کجاست ؟ همه لقب ها و پست هایی که در دنیا داشتیم بعد از مرگ فراموش میشه
مدیر ، مهندس ، مسؤول ، دکتر، بازرس...
پس فروتن و متواضع باشیم...نه مغرور و متکبر ...
پس به چی می نازید؟؟؟؟؟!!!!!!!
عارفی گفت : آنچه ازسر گذشت ؛ شد سرگذشت!!!حیف بی دقت گذشت؛ اما گذشت!!!
تاکه خواستیم یک «دوروزی» فکرکنیم!!!!!!!
بردرخانه نوشتند؛ درگذشت...
پس تا هستیم با هم خوب و مهربون باشیم!
📡 @atrekhas 🇮🇷
📡 @atrekhas 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎 تجربه نزدیک به مرگ👇
🍃 نکات جالبی در این قسمت هست؛ روح تجربهگر توسط نوجوانی که بیماری اوتیسم دارد مشاهده میشود و روح تجربهگر به این نوجوان که گم شده کمک میکند و او را به منزلش میرساند👇
👌 وقتی روح تجربهگر که یک انسان عادی است، میتواند از شخص زنده دستگیری کند آیا ارواح انبیا و اولیا علیهمالسلام که انسانهای کاملی هستند، نمیتوانند(توسل)؟!
#امام_زمان
#ماه_رمضان
#بهار_قران
ما را به دوستان خود معرفی کنید.
📡 @atrekhas 🇮🇷
📡 @atrekhas 🇮🇷
هدایت شده از حرف های خصوصی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کرامت حیرت انگیز یکی از نوکران امام زمان باگفتن یک یاعلی
#سلام_آقای_من 💔💔
برگرد که بر بهارمان می خندند
یک عده به حال زارمان می خندند
آنقدر نبودنت به طول انجامید
دارند به انتظارمان می خندند
مطالب در مورد گل سرسبد عالم هستی گل نرگس گل زهرا سلام الله علیها امام زمان مهدی فاطمه عجل الله تعالی فرجه الشریف روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه می باشد
🍃اَللّٰھُـمَّ ؏َـجِّـل لِوَلیِّڪَ الـفَـرَج🍃
#خصوصی
https://eitaa.com/joinchat/2827026458C0b79eb2936
📚#حکایت
يك نفر در زمستان وارد دهی شد و توی برف دنبال منزلی می گشت ولی غريب بود و مردم هم غريبه توی خانههاشان راه نمی دادند همينجور كه توی كوچههای روستا می گشت ديد مردم به يك خانه زياد رفت و آمد می كنند از کسی پرسيد ، اينجا چه خبره ؟ گفت زنی درد زايمان دارد و سه روزه پيچ و تاب می خوره و تقلا می كنه ولی نمی زاد ما دنبال دعانويس می گرديم از بخت بد دعانويس هم گير نمی آريم مرد تا اين حرف را شنيد گفت : بابا دعانويس را خدا براتون رسونده من بلدم، هزار جور دعا می دونم
فورا مرد مسافر را با عزت فراوان وارد كردند و خرش را به طويله بردند
خودش را هم زير كرسی نشاندند
بعد قلم و كاغذ آوردند تا دعا بنويسد
مرد روی کاغذ چیزهایی نوشت و به آنها گفت : اين كاغذ را در آب بشوريد و آب آنرا بدهید زائو بخورد از قضا تا آب دعا را به زائو دادند زائيد و بچه صحيح و سالم به دنيا آمد از طرفی کلی پول و غذا به او دادند و بعد از چند روز که هوا خوب شد راهیش کردند بعد از رفتنش یکی از دهاتی ها کاغذ دعا را که کناری گذاشته بودند برداشت و خواند دید نوشته : خودم بجا ، خرم بجا ، می خوای بزا ، می خوای نزا
به امید رهائی بشر از خرافات!
📡 @atrekhas 🇮🇷
📡 @atrekhas 🇮🇷
دیدی نانوا چطور خمیر نان سنگک را پهن می کند و درون تنور می گذارد؟!
چه اتفاقی می افتد؟!
خمیر به سنگ ها می چسبد!
اما نان،هر چه پخته تر می شود،از سنگها جدا می شود....
حکایت آدم ها همین است
سختی های این دنیا،
حرارت تنور است.
و این سختی هاست که انسان را پخته تر می کنند...
و هر چه انسان پخته تر می شود سنگ کمتری به خود می گیرد...
سنگ ها تعلقات دنیایی هستند...
ماشین من،خانه ی من،کارخانه ی من......
آنوقت که قرار است نان را از تنور خارج کنند سنگ ها را از آن می گیرند!
خوشا به حال آنکه در تنور دنیا آنقدر پخته می شود
که به هیچ سنگی نمی چسبد...
📡 @atrekhas 🇮🇷
📡 @atrekhas 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
📹 مداحی بسیار زیبای کودک خردسال بمناسبت وفات ام المومنین حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها
گلچین كليپ👇
📡 @atrekhas 🇮🇷
📡 @atrekhas 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا