eitaa logo
❣[عطرظهورقائـم۱۲]❣
1.3هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
13 فایل
_آقا،... غرق زخمیم ولی قامت مان خم نشده. _سایه ی چادر او از سر ما کم نشده؟ بنویسید امید دل زهرا مهدی ست چاره ی کار همه مردم دنیا مهدی ست https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9 💢مدیرکانال👇 @Sadat_877
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✿࿐ྀུ༅ ✿࿐ྀུ༅ ✿࿐ྀུ༅ 🛑 سخنان امام سجاد علیه‌السّلام در خصوص امام زمان ارواحنافداه 🍃شیخ صدوق در کمال الدین از ابو حمزه ثمالی روایت می‌کند که حضرت امام زین العابدین علی بن الحسین علیه‌السّلام فرمود آیه شریفه «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کتابِ الله» _یعنی خویشان انسان برخی بر برخی دیگر مقدم می‌باشند، درباره ما نازل گردیده «وَ جَعَلَها کلِمَةً باقِیةً فِی عَقِبِهِ» یعنی خداوند امامت را در نسل حسین علیه‌السّلام تا روز قیامت برقرار داشته است. و فرمود قائم ما دو غیبت دارد که یکی از دیگری طولانی‌تر می‌باشد. _غیبت اول شش روز یا شش ماه یا شش سال است و غیبت دومی چندان طولانی می‌گردد که اکثر آنها که به او عقیده دارند منحرف می‌گردند _و جز کسانی که یقین قوی و معرفت صحیح دارند و از آنچه به آنها دستور داده‌ایم در خود ناراحتی و تنگی نمی‌بینند، و تسلیم ما اهل بیت می‌باشند، کسی بر این عقیده ثابت نمی‌ماند. _ابو خالد کابلی روایت نموده که گفت حضرت امام علی بن الحسین علیه‌السّلام به من فرمود ای ابو خالد! _ فتنه‌هائی پدید خواهد آمد که مانند شب ظلمانی تاریک است کسی از آن فتنه‌ها نجات پیدا نمی‌کند مگر آنان که خداوند از آنها پیمان گرفته (که در راه حفظ ایمان پیوسته ثابت بمانند) آنها چراغهای هدایت و چشمه‌های دانش می‌باشند. _پروردگار آنها را از هر فتنه و آشوب تاریک نجات خواهد داد. _گویا صاحب‌الامر را می‌بینم که بر بالای، واقع در پشت کوفه با سیصد و اندی مرد برآمده، در حالی که جبرئیل در سمت راست و میکائیل در جانب چپ و اسرافیل در جلو او قرار دارند، پرچم حضرت پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله را به اهتزاز درآورده و به طرف قومی نمی‌رود جز این که آنها را به دیار عدم بفرستد. ✨✨✨✨✨ 📚 علیه‌السلام ━⊰🌼🦋🌼⊱━━ https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•••••✾•🌿🌺🌿•✾•••• ✳️ 🔅 ▫️سراسر سرزمین دلم، چیزی نیست جز محبت تو و کینه دشمنان تو، سلام صاحب دلم! ✨ وَ أَنَا وَلِيٌّ لَكَ، بَرِيءٌ مِنْ عَدُوِّكَ ━⊰🌼🦋🌼⊱━━ https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یاد خدا ۶۲.mp3
10.59M
🟢مجموعه در هنگام خرید، بازار، مهمانی، عروسی، مسافرت و ... چه اتفاقی در درون انسان رخ می‌دهد که فضای قلب انسان به یکباره از معنویات خالی شده و به سرعت جاذبه‌ها، فقدان‌ها و حسرت‌ها جایگزین آن می‌گردد؟ 🛑 ✘ بسیار اندکند کسانی که قلبشان در بازار، مهمانی، عروسی، سفر و ...دست نخورده مانده و «غفلت» بر آن غلبه نکند. • تمام قدرت انسان آنجا معلوم می‌شود که قلبش را با ابزار «یاد» کنترل کرده و اجازه ندهد قلب، مغلوبِ مکانهای غفلت‌زا شود. • برای چنین کسی که قلبش از «یاد» جدا نمی‌شود، بودن در چنین مکانهایی نه تنها او را از خدا دور نمی‌کند بلکه برایش حسنات نیز ثبت می‌‌‎شود و خداوند در روز قیامت به گونه‌ای این شخص را مشمول مغفرت ویژه‌اش می‌کند که به فکر هیچ کس خطور نمی‌کند. ━⊰🌼🦋🌼⊱━━ https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✳️.( قسمت اول) ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🔴 : «من نمی‌دانستم که امام می‌تواند اینقدر بَد باشد!» 🔸 : بررسی آفات و انحرافات داخلی انقلاب ✍️ غروبها بعد از اذان عادتمان بود همه‌ی خانواده‌های شهرک می‌آمدیم بیرون! بچه‌ها باهم بازی می‌کردند، مامان‌ها گاهی آش می‌پختند، گاهی سبزی پاک می‌کردند، گاهی باهم به یکی که مریض شده بود سر می‌زدند و .... باباها هم دورهم جمع می‌شدند، گاهی صندوق قلکی داشتند، گاهی فقط چای می‌خوردند و مشکلات را باهم حل می‌کردند، گاهی هم با ما بازی می‌کردند، گاهی هم بساط عروسی می‌چیدند و یکی از بچه‌های شهرک را سامان می‌دادند و .... • بابا و مامانِ یکی از خانه‌ها هیچ وقت نمی‌آمدند امّا ... و آن خانه برای من که آن روزها 8 سالم بود؛ همیشه یک خانه‌ی پر رمز و راز بود. این دو نفر با اینکه بسیار متین و مهربان بودند، یک دختر خیلی مودب ولی پسر شروری داشتند که از هر جا عبور می‌کرد یک شرّی به پا می‌‌کرد که بالاخره پای این بابای باآبرو و اصیل را باز می‌کرد به ژاندارمری...! • امام خمینی (که نور و رحمت خدا بر ایشان باد) آن روزها بیمار بودند! و تمام ایران را فضای نگرانی و دعا پر کرده بود. این جوّ غالب کشور بود اما بودند کسانی که هنوز دلبسته نظام شاهنشاهی بودند و این فضای ملتهب و نگران آزارشان می‌داد. • ما داشتیم «وسطی» بازی می‌کردیم که توپ‌مان قل خورد به سمت جایی که باباها نشسته بودند و باهم گفتگو می‌کردند. رفتم بیاورمش که یک صدای عصبانی و ناراضی مرا میخ‌کوب کرد! ناراضی از وضعیت اقتصادی و شغلی خودش و مقایسه‌ی آن با زمان پیش از انقلاب. من ایستادم و حرفهای او را گوش کردم و تمام جانم با این کلمات به غلیان افتاد! • چند روز با جهان به هم ریخته‌ی وجودم سر کردم! و با ذهن هشت سالگی‌ام آنقدر بالا و پایین کردم آن حرفها را نسبت به مردی که سوپرمَن زندگی‌ام بود که بالاخره شنبه شد و من با بغض، بعد از اینکه از مدرسه تعطیل شدم، رفتم کانون! آن موقع‌ها «کانون پرورش فکری» تنها مامن کودکان و نوجوانان دهه شصت بود. «آقای خلیلی» مربی نبود برای بچه ها ... بابا بود برایمان. رفتم کنارش نشستم و تمام ماجرا را با اشک برایش تعریف کردم. گفتم : من امام را دوست داشتم، من برای امام یک عالمه نامه نوشته‌ام که آنها را برایش نفرستاده‌ام هنوز. من نمی‌دانستم که امام می‌تواند اینقدر بَد باشد! ............... ━⊰🌼🦋🌼⊱━━ https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9