خدایی با اینکه روزه گرفتن به ظاهر سخت هست ولی برای لحظات سحری که با چشمهای پف کرده سر سفره مجبور بودیم بشینیم🥱 و بخوریم و هی ساعت تلویزیون رو نگاه کنیم تا مبادا اذان بگه و از تک تک ثانیه هاش برای بیشتر و بهتر خوردن😋 استفاده کنیم و یا صفهای طولانی نون خریدن استرس خوردن سهوی روزه که خدایی قسمت نشد 😁 و خیلی لذتهای دیگه که از اون بی نصیب میشیم تا سال دیگه البته شاعر میگه استفاده بیش از حد از یه چیز هم باعث میشه ادم ازش زده بشه پس میگیم ماه پر خیر و برکت دلمون برات تنگ میشه تا سال آینده خداحافظت با امید دیدار ✍#فاطمی_راد

دعای قنوت نماز عید سعید فطر سر نماز گوشی بگیرید دستتون بیاید تو کانال از این عکس قنوتو بخونید #نماز_تاریخی @مڪـتـب_حاج_قاســღــم ┄┅┅┅🌷🌷🌷┅┅┅┄ 🆔@maktab_hajgasim 📨 @Fatami_rad

🔷 دوم اردیبهشت سالروز تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گرامی باد. ♦️«این لایحه را هرچه که تنظیم کنی هی چرب کنی به گرگ تسلیم کنی من دل به سپاهِ حاج قاسم دادم احساس مرا چگونه تحریم کنی؟» @مڪـتـب_حاج_قاســღــم ┄┅┅┅🌷🌷🌷┅┅┅┄ 🆔@maktab_hajgasim 📨 @Fatami_rad

🔴 روز قیامت هممون بدلیل عدم معرفی رهبری مواخذه میشیم 🔹 ماجرای نامه پوتین به ولایتی که باعث ناراحتی وی شد 🔹 شما قدر رهبرتون رو نمی‌دونید @مڪـتـب_حاج_قاســღــم ┄┅┅┅🌷🌷🌷┅┅┅┄ 🆔@maktab_hajgasim 📨 @Fatami_rad

✅قسمت اول از آخرین باری که قسمت شد بیام خدمتت دو سالی میگذره خدا رو شکر که چند بار توفیق زیارت داشتم ولی فکر کنم شما هم با من معتقدین که اولین دیدار لذت و حلاوت ویژه ای داره😍 که الان که الانه تصویر اولین ورودم به حرم همیشه جلوی چشمام هست سفر من از یک شوخی شروع شد که انشالله سعی میکنم به مرور براتون بنویسم یکی از روزها که محل کار مشغول بودم یکی از دوستام به نام صمد که از بچه های باحال اداره بود و وقتی باهاش حرف میزدم گر چه همه چی رو با شوخی و مزاح جواب میداد ولی جوری این کار رو میکرد که به آدم برنمیخورد خلاصه بقول دوستان تو کارش وارد بود و جوری سر کارت میذاشت که خودت هم متوجه نمی شدی و مدتی باید به حرفاش فکر میکردی🤔 که منظورش رو بفهمی خلاصه وارد اتاق شد و گفت اربعین داره میرسه نمیخوای کاری بکنی ؟ من چون مسئول روابط عمومی بودم فکر کردم منظورش اینه که فضا سازی و از این حرفا شروع کردم براش توضیح اینکه فلان کار میکنم فلان مراسم ..که حرفم رو قطع کرد و گفت برای خودت منظورمه؟؟ هنگ کردم و مات بهش نگاه کردم 😳 : برای خودم؟ : اره قارداش(برادر) وقتی متوجه شد هنگ کردم و کمی گیج شدم گفت نمیخوای بری پیاده روی اربعین بلند شدم و پرونده ای که دستم بود رو سر جاش گذاشتم و گفتم: قسمت نمیشه و گر نه من که از خدامه بعد حرفی زد که تو دلم انفجاری رخ داد 💓 (البته شبیه این بود ولی مواد منفجره بود) گفت: دوست داری با ما بیایی؟ ادامه دارد... ✍ #فاطمی_راد 📨 @Fatami_rad