فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
تضمین
"کربلایت کعبۀ جانانِ ما ، جانم حسین"
حجّ رضوانت بُوَد،ایمان ما جانم حسین
خاکِ گرم نینوا باشد شفای عاشقان
تُربتِ کویت شوددرمانِ ما جانم حسین
#یونسی_یونس
#غزلیات13
آنقدر تشنه ی یک جام شرابم که نگو
ماهی گم شده در حسرت آبم که نگو
مثل پیری که توان رفته ز جانش ، دایم
پی آن کودکی و عهد شبابم که نگو
عذر تقصیر اگر فکر و خیالم تو شدی
آنقدر در تو گُم و غرق سرابم که نگو
بس که از عمق وجود از غم تو لرزیدم
مثل بم گشته ام و خانه خرابم که نگو
همه شب زمزمه ام گوشه ی میخانه شده
آنقدر تشنه ی یک جام شرابم که نگو 🍃
#ناصر_نيك_نژاد
•|🌿
گفت : زندگی مثه نخ کردنِ سوزنه!
یه وقتایی بلد نیستی چیزیو بدوزی، ولی چشات انقد خوب کار میکنه که همون بار اول سوزن رو نخ میکنی،
اما هر چی پخته تر میشی، هر چی بیشتر یاد میگیری چجوری بدوزی، چجوری پینه بزنی، چجوری زندگی کنی،
تازه اون وقت چشات دیگه سو ندارن.
گفتم : خب یعنی نمیشه یه وقتی برسه که هم بلد باشی بدوزی، هم چشات اونقد سو داشته باشن که سوزن رو نخ کنی؟
گفت: چرا، میشه، خوبم میشه
اما زندگی همیشه یه چیزیش کمه.
گفتم چطور مگه؟
گفت : آخه مشکل اینجاست، وقتی که هم بلدی بدوزی، هم چشات سو داره،
تازه اون موقع میفهمی
نه نخ داری، نه سوزن ...!
- بابک زمانی
من ابر شدم گریه شدم شانه شدی تو؟!
یک شانه ی بی منت و مردانه شدی تو؟!
آشفتگیِ خاطرِ من هیچ، اقلاً...
گیسوی پریشانِ مرا شانه شدی تو؟!
مجنون نشدی، هرچه که لیلا شدم از عشق
آواره یِ شهرِ تو شدم خانه شدی تو؟!
حوایِ تو بودم نشدی آدم من، حیف!!!
از شوق شدم بلبل تو، دانه شدی تو؟!
تاریک شدی، نور شدم هر شبِ ابری...
شمعت شدم و ماهِ تو، دیوانه شدی تو؟!
من شانه شدم تا تو بباری غم خود را
آن وقت که من گریه شدم شانه شدی تو؟!
#طاهره_اباذری_هریس
( تو کُجا خانه کُجا؟
مَنُ کاشانه کُجا ؟
پیِ او گَشتَمُ نیست
تَنِ ویرانه کُجا؟
دِلِ بیچاره کُجا؟
غَمِ آواره کُجا؟
بِرَهان دردِ مَرا!
تو کُجا چاره کُجا؟)
#احمد_طبیبی
در حضور بلبلان خاموش میباید شدن
همچو شاخ گل سراپا گوش میباید شدن
تا به اندک فرصتی گنجینهی گوهر شوی
چون صدف در بحر هستی گوش میباید شدن
گر زبان آتشین چون شمع داری در دهن
پیش صبح خوشنفس خاموش میباید شدن
میکند کار نمک در باده اظهار شعور
چون به مستان میرسی بیهوش میباید شدن
مهر خاموشی به لب زن چون نداری معرفت
بر سر خوان تهی سرپوش میباید شدن
چشم اگر داری که خواب سیر در منزل کنی
زیر هر بار گرانی دوش میباید شدن
در بهار نوجوانی عشقورزیدن خوش است
آتشی تا هست صرف جوش میباید شدن
گرچه نتوان گرد آن ماه تمام از شرم گشت
هاله آسا جمله تن آغوش میباید شدن
جادههای نیش صائب منتهی گردد به نوش
در جهان قانع به نیش از نوش میباید شدن
#صائب_تبریزی