هدایت شده از ذاکرین
داستان #واقعی پدر ۱۳ ساله رو اینجا بخوانید👇🤦♂️😱
https://eitaa.com/joinchat/463929393Cb190038d3c
اصلا مگه تواناییشو داشته؟؟👆😱
چه اتفاقی تو زندگیش افتاده؟ اینجا سنجاقش کردم بخونید👆🤦♂️
چطور ممکنه😞😳
هدایت شده از ذاکرین
من برای شوهرم از هیچ لحاظی کم نمیزاشتم!
ولی مشکلم از جایی شروع شد که اومدیم خونه جدیدمون😱 یه روزکه شوهرم رفته بود سر کار، داشتم پنجره خونه را تمیز میکردم که دیدم یکی از همسایه ها پشت در وایستاده و داره کوچه را نگاه میکنه! وقتی چشمم به شوهرم خورد، تمام بدنم شروع به لرزیدن گرفت😢 چیزی که ازش میترسیدم به سرم اومد. روی مبل افتادم که شوهرم با عجله اومد تو خونه. بهش گفتم چرا داشتی سر کوچه دزدکی میکردی؟ شوهرم گفت...
روايت های #واقعی از زندگی امروزی 👇👇
⛔️https://eitaa.com/joinchat/4050977056Caa9599dd8f
هدایت شده از ذاکرین
برای دومین بارم بود که مهر #طلاق میومد روی شناسنامه ام
با لباس سیاه روونه ی خونه ی پدریم شدم توی کوچه که رد میشدم همسایه ها سر به گوش همدیگه میذاشتن و صدای پچ پچشون میومد که من رو #نحس میخوندن...
خانوم جونم همین که چشمش بهم افتاد یقه ام رو گرفت و هوار راه انداخت بخت خودت که بسته است بخت دخترای کوچکترم رو هم بستی ...توی همون لحظه بود که با دل شکسته از ته قلبم داد زدم خدااااا چه سرنوشتیه من دارم
یهو چادرم لای در گیر کرد و افتادم وسط کوچه وقتی به خودم اومدم که یه پسر با #لباس_سپاهی جلوم وایساده وشاهد دعوای خانوم جونم با من بوده رفت توخونمون و با صدای بلند گفت....😳👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9
کانالی پر از تجربیات زندگی #واقعی اعضا
هدایت شده از ذاکرین
برای دومین بارم بود که مهر #طلاق میومد روی شناسنامه ام
با لباس سیاه روونه ی خونه ی پدریم شدم توی کوچه که رد میشدم همسایه ها سر به گوش همدیگه میذاشتن و صدای پچ پچشون میومد که من رو #نحس میخوندن...
خانوم جونم همین که چشمش بهم افتاد یقه ام رو گرفت و هوار راه انداخت بخت خودت که بسته است بخت دخترای کوچکترم رو هم بستی ...توی همون لحظه بود که با دل شکسته از ته قلبم داد زدم خدااااا چه سرنوشتیه من دارم
یهو چادرم لای در گیر کرد و افتادم وسط کوچه وقتی به خودم اومدم که یه پسر با #لباس_سپاهی جلوم وایساده وشاهد دعوای خانوم جونم با من بوده رفت توخونمون و با صدای بلند گفت....😳😳😳😳😳😳😳👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9
کانالی پر از تجربیات زندگی #واقعی اعضا
هدایت شده از ذاکرین
عاقبت درد و دل کردن زندگی خصوصی با دیگران!😱
من مینا ۳۵ ساله هستم و شوهرم فرشاد ۳۷ ساله.
دوازده ساله که با یکی از دوستانم به نام #مهشید صمیمی هستم و الان نزدیک دو ساله که اکثر روزا خونه ما هست و الان دیگه جزئی از خانواده ما شده! هر جا میرفتیم من اونو خواهر شوهرم معرفی میکردم چون به شوهرم داداش میگفت. #اما رفته رفته اخلاقش عوض شد و از بحث های منو #شوهرم لذت میبرد ولی من عاااااشق شوهرم بودم. تا اینکه....
ادامه روايت #واقعی و مشاوره #رایگان👇👇
⛔️https://eitaa.com/joinchat/4050977056Caa9599dd8f
خانوما تو رو خدا هر کسی رو وارد زندگیتون نکنید.
هدایت شده از ذاکرین
عاشق شوهرم بودم ولی اون به فکر انتقام بود. 😱
من برای شوهرم از هیچی کم نمیزاشتم ولی چند وقتی بود که شوهرم بهم میگفت بیا طلاق بگیریم. همسرم بهم میگفت بیا #مهریتو وسایل زندگی رو و همچنین ماشینی که زیرپاش بود رو ببخشم تا توافقی جدا بشیم😢
این موضوع برای اوایل اسفند بود و دیگه حرفشو نزد تا چند وقت پیش که یه شب من خونه مادرم بودم یه نفر #پیامکی بهم داد! گفت که...
ادامه روايت #واقعی و مشاوره #رایگان👇👇
⛔️https://eitaa.com/joinchat/4050977056Caa9599dd8f
#خانومااا این روزها به هر کسی اعتماد نکنید❌
هدایت شده از ذاکرین
برای دومین بارم بود که مهر #طلاق میومد روی شناسنامه ام
با لباس سیاه روونه ی خونه ی پدریم شدم توی کوچه که رد میشدم همسایه ها سر به گوش همدیگه میذاشتن و صدای پچ پچشون میومد که من رو #نحس میخوندن...
خانوم جونم همین که چشمش بهم افتاد یقه ام رو گرفت و هوار راه انداخت بخت خودت که بسته است بخت دخترای کوچکترم رو هم بستی ...توی همون لحظه بود که با دل شکسته از ته قلبم داد زدم خدااااا چه سرنوشتیه من دارم
یهو چادرم لای در گیر کرد و افتادم وسط کوچه وقتی به خودم اومدم که یه پسر با #لباس_سپاهی جلوم وایساده وشاهد دعوای خانوم جونم با من بوده رفت توخونمون و با صدای بلند گفت....😳😳😳😳👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9
کانالی پر از تجربیات زندگی #واقعی اعضا
هدایت شده از ذاکرین
حسرت نگاه زن همسایه بر زندگی من و شوهرم😱
شوهرم خیلی منو #محدود و دائم منو چک میکرد. یه روز که حال خوشی نداشتم، اومد خونه و از همه جا عکس گرفت و برای خانوادم فرستاد وگفت کجا بودی؟😢 بعد از اینکه اختلافمون بالا گرفت من به حالت قهر رفتم خونه مادرم. تا اینکه مریض شدم و برای برداشتن دفترچه بیمه برگشتم خونه و دیدم خونم کاملا تمیز بود و همه چیز از حضور یک زن تو خونه خبر میداد😱 منتظر موندم ببینم چه اتفاقی می افته که شوهرم اومد خونه تا منو دید...
ادامه روايت #واقعی و مشاوره #رایگان👇👇
⛔️https://eitaa.com/joinchat/4050977056Caa9599dd8f
هدایت شده از تبلیغات گسترده شهید پلارک
داستان #واقعی پدر ۱۳ ساله رو بخونید👇
😬👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2919039026C9ad0854cf8
اصلا مگه تواناییشو داشته؟؟👆🙄
چه اتفاقی تو زندگیش افتاده؟ 🤦♂️
مادر ۱۷ ساله😶 چطور تونستن زندگی کنن😐
هدایت شده از تبلیغات گسترده شهید پلارک
داستان #واقعی پدر ۱۳ ساله رو بخونید👇
😬👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2919039026C9ad0854cf8
اصلا مگه تواناییشو داشته؟؟👆🙄
چه اتفاقی تو زندگیش افتاده؟ 🤦♂️
مادر ۱۷ ساله😶 چطور تونستن زندگی کنن😐
هدایت شده از تبلیغات گسترده شهید پلارک
داستان #واقعی پدر ۱۳ ساله رو بخونید👇
😬👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2919039026C9ad0854cf8
اصلا مگه تواناییشو داشته؟؟👆🙄
چه اتفاقی تو زندگیش افتاده؟ 🤦♂️
مادر ۱۷ ساله😶 چطور تونستن زندگی کنن😐
هدایت شده از ذاکرین
داستان #واقعی پدر ۱۳ ساله رو بخونید👇
😬👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2919039026C9ad0854cf8
اصلا مگه تواناییشو داشته؟؟👆🙄
چه اتفاقی تو زندگیش افتاده؟ 🤦♂️
مادر ۱۷ ساله😶 چطور تونستن زندگی کنن😐