حکمت 30 نهج البلاغه
وَ قَالَ (علیه السلام): الْحَذَرَ الْحَذَرَ، فَوَاللَّهِ لَقَدْ سَتَرَ، حَتَّى كَأَنَّهُ قَدْ غَفَرَ.
و درود خدا براو، فرمود: هشدار، به خدا سوگند، چنان پرده پوشى كرده كه پندارى تو را بخشيده است.
🌹🌹 آوای عاشقی🌹🌹
https://chat.whatsapp.com/FLzTLWJXMi1DwKogebnRq2
از پرده پوشى خداوند مغرور مباش:
امام(عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه اش به همه معصيت کاران هشدار مى دهد که از صبر الهى در مقابل معاصى شان مغرور نشوند. مى فرمايد: «(از مجازات الهى) برحذر باش برحذر باش، به خدا سوگند آن قدر پرده پوشى کرده که گويى آمرزيده است»; (الْحَذَرَ الْحَذَرَ فَوَاللَّهِ لَقَدْ سَتَرَ، حَتّى کَأَنَّهُ قَدْ غَفَرَ).
اشاره به اين که يکى از صفات پروردگار، ستار العيوب بودن است. با رحمت واسعه اش گناهان پنهانى بندگان را افشا نمى کند تا آبروى آنها در نزد دوست و دشمن ريخته نشود شايد بيدار شوند به سوى خدا باز گردند و از گناهان خويش توبه کنند و دست بردارند. اما بسيار مى شود که افراد از اين لطف و رحمت الهى سوء استفاده مى کنند و گمان دارند گناهى نکرده اند يا اگر گناهى مرتکب شده اند خداوند بدون توبه آنها را مشمول عفو خود قرار داده است.
امام(عليه السلام) در اينجا هشدار مى دهد که از اين لطف و عنايت الهى مغرور نشويد به خصوص اين که ممکن است اين از قبيل نعمت هاى استدراجى باشد يعنى خداوند گروهى از گنهکاران را لايق عفو و بخشش نمى بيند; آنها را به حال خود رها مى کند تا مجازاتشان را به تأخير بيندازد تا پشتشان از بار گناه سنگين شود و آنگاه به شدت آنها را گرفته و مجازات مى کند.
در ضمن اين سخن درسى است براى بندگان که آنها هم ستار العيوب باشند و به محض اطلاع از گناهان پنهانى کسى، به افشاگرى برنخيزند و آبرويش را نريزند و به او مجال اصلاح خويشتن و توبه دهند.
اضافه بر اين کمتر کسى است که عيب و خطايى در پنهان نداشته باشد اگر باب افشاگرى گشوده شود، همگان نسبت به يکديگر بى اعتماد مى شوند و سرمايه اصلى جامعه که اعتماد است از دست مى رود.(1)
*****
پی نوشت:
(1). سند گفتار حکیمانه: از کسانى که پیش از مرحوم سیّد رضى این سخن حکمت آمیز را از امیر مؤمنان على(علیه السلام) نقل کرده اند جاحظ در کتاب مائة المختارة است و قبلا در ذیل حکمت شماره نوزده از فتال نیشابورى در کتاب روضة الواعظین آوردیم که او این جمله و چند جمله دیگر را یکجا از امیر مؤمنان على(علیه السلام) نقل کرده است که نشان مى دهد از منبعى غیر از نهج البلاغه گرفته است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 27). اضافه بر آنچه گفته شد در کتاب غررالحکم، آمدى با بعضى از اضافات و در مناقب خوارزمى نیز ذکر شده است. در کتاب تمام نهج البلاغه این کلام حکمت آمیز را جزو خطبه اى نقل کرده که در زمانى که امیر مؤمنان على(علیه السلام) وارد کوفه شد آن را ایراد فرمود. (تمام نهج البلاغه، ص 362).
دوره سبک زندگی دکتر انوشه جلسه اول قسمت پنجم. دوستان خوبم سلام
انشاءالله عناوین مطالب روانشناسی ارائه شده در روزهای هفته ،عبارتند از
شنبه و سهشنبه : دوره موفقیت دکتر فرهنگ
یکشنبهوچهارشنبه:سبک زندگیدکتر انوشه
دوشنبه وپنجشنبه: بررسی نکات تربیتی دکتر سعید عزیزی
🌹🌹 آوای عاشقی🌹🌹
https://chat.whatsapp.com/HywX7c7BWHM3snZCZwKPe9
قسمت ۵چگونهگناه نکنیم، استاد رائفی پور. سلام دوستان خوبم اناشاالله در ایام هفته با بستههای معنوی زیر در خدمتتان هستیم
وظایف منتظران استاد ابراهیم افشار : روزهای شنبه و یکشنبه
چگونه گناه نکنیم استاد رائفی پور روزهای: یک شنبه چهارشنبه
سکوی پرواز استاد شجاعی: روزهای دوشنبه پنجشنبه
🌹🌹 آوای عاشقی🌹🌹
https://chat.whatsapp.com/GALbrW0E3kVLLym8U8WVKQ
دوست من میدانیم که منشاء فلسفه عبادت، را میتوان در عظمت خدا، احساس فقر و وابستگی، توجّه به نعمتها و فطرت خلاصه کرد.
🌹🌹 آوای عاشقی🌹🌹
https://chat.whatsapp.com/K7nlVLzVZhJF4sF34NBNVx
بدون شک، دستورهای خدا و احکام شرع، دارای فلسفه و دلیل است، ولی لازم نیست در تمام احکام و فرمانهای الهی، در پی یافتن دلیل اقتصادی، بهداشتی، و علمی آن باشیم. مسلمان، باید در برابر فرمان وحی، تسلیم باشد و این روحیهی تسلیم و پذیرش، کمال آدمی است و برخی از دستورها برای آزمودن روح تسلیم و بندگی است. فرمان خداوند به ابراهیم، برای قربانی کردن اسماعیل، نمونهای از آن است و نشانهی کمال بندگی است.
آنگونه که همیشه در راه رفتن، مقصود ما رسیدن به جایی نیست، گاهی خود «راه رفتن» هدف است، مثل راه پیمایی یا پیادهروی برای ورزش یا دویدن در مسابقه که هدف، دویدن است نه رسیدن به جایی. در دستورهای عبادی و احکام الهی هم، گاهی هدف، تسلیم و پذیرش دستور و تمرین برای جلب رضایت معبود و اطاعت محض از آفریدگار است. هدف عبادات، پرورش روح انسان است، آنگونه که حرکات ورزشی برای تربیت جسم است.
امام علی (علیهالسّلام) میفرمایند: «کفی بی عزّاً ان اکون لک عبداً ؛[۱۷]خدایا افتخارم همین بس که بنده تو هستم.» در مناجات شعبانیه میخوانیم: «ان ادخلتنی النّار اعلمتُ اهلها انّی احبک ؛ خدایا اگر مرا به دوزخ افکنی، به دوزخیان اعلام خواهم کرد که من تو را دوست دارم!»
علی (علیهالسّلام) اعلام میدارد که خدایا، عبادت من، نه از روی طمع به بهشت یا ترس از دوزخ است، بلکه تو را شایستهی عبادت یافتهام و میپرستم.» اولیاء خدا از عبادت او لذّت میبرند و گناهکاران از شیرینی عبادت و یاد خدا محرومند. گاهی کسی علاقه دارد خدمتگزاری کسی را بکند. بدون آنکه چشمداشت مالی و هدف اقتصادی داشته باشد. خود خدمت به آن شخصیّت والا، برایش هدف و ارزشمند است، و نه حتّی کسب دانش یا کسب وجهه و رسیدن به موقعّیت اجتماعی.
بسیارند کسانی که از نشستن در کنار یک شخصیّت یا داشتن عکس بادوس خوشحال میشوند، هر چند نفعی برایشان نداشته باشد.خود این نزدیکی برایشان محبوب است. وقتی برای انسانها در این دنیا، اینگونه امور، گرانبهاست، بندگی خدا و در محضر الهی بودن مایه افتخار نیست؟
بهانه یا تحقیق
[ویرایش]
با توجه به آنچه گذشت، معلوم میشود که کسانی هستند که روحیهی تعبّد و تسلیم ندارند و در پی بهانهاند تا شانه از بار تکلیف و دینداری خالی کنند. از این رو مسئلهی «تحقیق» را عنوان میکنند و برای هر دستور دینی، دنبال فلسفه و دلیل میگردند و خیلی هم خود را روشنفکر جا میزنند. قرآن کریم نسبت به برخی از اینگونه افراد دربارهی اعتقاد به قیامت میفرماید: «بل یرید الانسن لیفجر امامه، یسئل ایّان یوم القیمة؟؛[۱۸]گروهی میخواهند راه گناه را در پیش بگیرند، میپرسند: روز قیامت کی است؟»
آنان مثل کودکان، بهانهگیری هستند که هر لحظه بهانه میگیرد و آن که انجام شد، بهانهای دیگر، قرآن درباره چنین کسانی میگوید: «و ان یروا ءایةً یعرضوا و یقولوا سحر مستمّر؛ [۱۹]اگر نشانهای از قدرت خدا و معجزات انبیاء مشاهده کنند اعراض کرده، میگویند، این هم همان سحر و جادوی معمولی و همیشگی است!» اینان در مقابل مکانیک و پزشک و مدهای خارجی و وسوسههای نفس و تمایلات شیطانی تسلیماند و چون و چرا ندارند، ولی وقتی نوبت به دستور دین میرسد، اهل تحقیق و استدلال میشوند و قیافه هم میگیرند.
روزی کسی پرسید: چرا نماز صبح دو رکعت است؟ گفتم نمیدانم. دستور خداوند است و باید انجام دهیم. همین که فهمید نمیدانم، دستور خداوند است و باید انجام دهیم. همین که فهمید نمیدانم، قیافه روشنفکری گرفت و گفت: دنیا، دنیای علم است، امروز دیگر دین بدون علم صحیح نیست. پرسیدم: حال تو بگو: چرا برگ درخت انار کوچک است ولی برگ درخت انگور بزرگ و پهن؟
گفت: نمیدانم، من هم همان قیافه را گرفته، گفتم: دنیا، دنیای علم است. علم باید ثابت کند. اندکی از غرورش کاسته شد. گفتم برادر! قبول داریم که دنیا، دنیای علم است، ولی نه به این معنی که همه اسرار هستی را باید همین امروز بدانیم. حتماً میان برگ باریک انار و برگ پهن انگور و مزهی میوههایشان، رابطهای در کار است که هنوز، برگشناس و خاکشناس و گیاهشناس و میوهشناس، آنرا کشف نکرده است. پس وجود اسرار را میپذیریم ولی ادعای فهمیدن همهی آنها را هرگز از هیچکس قبول نمیکنیم.
راستی. اگر ما قبل از عمل، اول فلسفهی احکام را بدانیم، آنگاه عمل کنیم، پس خداپرستی و تسلیم کجا میرود؟ وحی، برتر از علم و اسرار آمیزتر از دانش بشری است. روشنفکران چرا هر قانون و برنامهای را میپذیرند ولی در برابر قوانین خدا و دین، در تنگنا قرار میگیرند و اهل منطق! میشوند؟
گاهی اوقات بعضی چیزها برای انسان خاطره می شود و چه خوب است که خاطراتی انسان ساز از خود به جا بگذاریم. 🌹🌹 آوای عاشقی🌹🌹
https://chat.whatsapp.com/FFAQyE8mM8bIVYt8AxO2uv
https://chat.whatsapp.com/DfqfJkPphuiAGttOW9GgLZ
شرح کتاب سه دقیقه در قیامت توسط استاد امینی خواه جلسه چهارم قسمت سوم. 🌹🌹 آوای عاشقی🌹🌹
https://chat.whatsapp.com/FIUl1QiyvRzKHakeT7qWwq