💥 #حسينی_یا_یزیدی
✅ هر روز حقی غصب یا احقاق می شود، و همیشه حق و باطل مثل #حسین (علیهالسلام) و #یزید وجود دارد، و کار مردم هم یا جنگ در کنار یزید یا در رکاب امام حسین (علیهالسلام) است.
👈 بنابراین، انسان باید هر روز موضع خود را مشخص کند که آیا اهل حق است یا باطل و پیرو آن !؟
📚 آیت الله بهجت، رحمت واسعه، ص١۶٩
📌کانال معرفتی آوای ملکوت
✅ https://eitaa.com/avayemalakut
💥 #کلمة_الله_هي_العليا
@avayemalakut
🔻🔻🔻
📈 گزارش پایگاه فرانسوی از رشد چشمگیر اسلام در انگلستان
♦️ پایگاه فرانسوی dreuz گزارش داد: اسلام با دارا بودن ۱۰۰ دادگاه اسلامی و ۴۲۳ مسجد در بریتانیا حضور پررنگی دارد.
🔶 "دادگاههای شریعت" در لندن فعالیت دارند که تصمیمات قانونی برای جمعیت رو به رشد مسلمان لندن می گیرند و علاوه بر اینها شهردار لندن نیز مسلمان است.
🔷 جمعیت مراجعه کننده به مساجد در حال رشد میباشد و کلیساها در حال خالی شدن از جمعیت هستند.
👈 از سال 2001، تاکنون حدود 500 کلیسای لندن به اقامتگاه های خصوصی تبدیل شده اند و این درحالی است که در همین سالها، تعداد زیادی مسجد در سراسر لندن ساخته شده است و از سال 2012 تا 2014 نیز تعداد انگلیسی هایی که خود را مسلمان معرفی میکنند به بیش از یک میلیون نفر افزایش یافته است.
http://hawzahnews.com/detail/News/465151
________________________________
📌کانال معرفتی آوای ملکوت
✅ https://eitaa.com/avayemalakut
💥حاجآقا #یزدان_پناه:
🔻در گذشته در کشور قحطی افتاده بود
🔶شاگرد آیتالله الهی قمشهای، در سازمان غلات کار میکرد
🔷شاگرد، استاد خودش را در خیابان دید
👈به آقای قمشهای گفت: هر چیزی نیاز و لازم دارید به من بگید
گفت فقط آدرس خونه رو بدید
♦️حاجآقا قمشهای فرمود: باشه
بنویس آدرس را
👈 خیابان #توحید
👈 کوی عشق
👈 جنب انبار خدا
♦️شاگرد فهمید استاد میخواهد با یک نکته لطیف او را بیدار کند
👈آقای قمشهای به #رزّاق_مطلق وصل بود.
📌کانال معرفتی آوای ملکوت
✅ @avayemalakut
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره جالب علامه جعفری از فردی که فکر می کرد به درجات عالیه عرفان رسیده 😂
@BisimchiMedia
💥رباعی بسيار زيبا از #ملاصدرا (رضوان الله علیه)
آنانکه ره دوست گزیدند همه
درکوی شهادت آرمیدند همه
در معرکه دو کون؛ فتح از #عشق است
هرچند سپاه او شهیدند همه....!!
📌کانال معرفتی آوای ملکوت
✅ @avayemalakut
💥 #نمی_از_یمی
⛔️مطلبی کمتر شنیده شده
💢 شرح ملاقات استاد یعقوبی قائنی با عارف بالله سید علی آقای قاضی طباطبایی(رضوان الله علیهما)
@avayemalakut
🔻🔻🔻
♦️در وقت ملاقات نسبت به آن عالم ربانى حالاتى به من دست داد؛ همين كه نگاهم به ايشان افتاد متوجه شدم مانند چنين سيدى تا كنون نديده ام و در خيالم گذشت كه ايشان امام زمان مى باشند! بعد با خود گفتم: اسم شريف و نسب بزرگوار امام -عجل الله فرجه - معلوم است و با اسم و نسب اين آقا تناسبى ندارد. سپس با خود گفتم: لابد نايب خاص آن حضرت هستند. باز هم ديدم درست نيست؛ زيرا طبق دستور امام عليه السلام بعد از نواب اربعه - رضوان الله تعالى عليهم - تا روز ظهور نايب خاصى براى آن حضرت نيست؛ لذا متحير ماندم كه براى ايشان چه مقامى معتقد باشم، چون ايشان را مانند ساير علما نمى ديدم و امتياز آشكارى در درون خود براى ايشان مى يافتم. ناچار به اين مقدار قانع شدم كه ايشان با امام زمان ارتباط باطنى دارند و از اين عقيده نتوانستم بگذرم.
🔶در حالى كه من در اين افكار بودم ايشان با شيخ (مرحوم نجابت) در حال عتاب بوده و با تندى مى فرمودند: «سواد چيز خوبى است! فهم و ادب خوب است!» و از اين قبيل مطالب. امّا علت اين گونه عتاب ها معلوم نبود، لكن بعد كه خود شيخ فرمود معلوم شد به اين جهت بوده كه در وقت وارد شدن به منزل و تشرف به خدمت ايشان، شيخ از بنده جلوتر راه مى رفته است؛ زيرا جناب قاضى - اعلى الله مقامه الشريف - نسبت به خاندان و ذريه ى پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) احترام زيادى قائل بودند.
🔷به هر حال، پس از خطاب و عتاب، شيخ عرض كرد: آقا! ايشان آمده اند از شما دستور العملى بگيرند. ايشان نگاهى به بنده افكنده، فرمودند: «به اين زودى!» و ساكت شدند.
♦️بعد از لحظاتى مجددا به بنده نگاهى كرده، فرمودند: «من با اينكه كسى را كه مجتهد نباشد نمى پذيرم، امّا شما را استثناءً بدون استخاره و استشاره مى پذيرم و فعلاً چند دستورى مى دهم تا ببينم چه مى شود.» و دستوراتى چند لطف فرمودند.
✅ توفيق زيارت آن عارف ربانى جناب حاج ميرزا على آقا قاضى (قدس سره) نيز تنها يك بار ديگر در مرض فوت آن مرحوم در حالى كه علما و اخيار اطرافش را گرفته، ايشان در حال نزع بودند نصيب شد. البته خود آن مرحوم طبق گفته ى آقاى نجابت از حقير تفقد فرموده، مكرر از ايشان مى پرسيده اند: «آن سيد كجا رفت؟ او را بياور، از ما نرنجيده باشد!»
♦️حقير به همراه آقاى نجابت به عنوان عيادت خدمت ايشان شرفياب شدم. عده اى از روحانيون محترم از جمله جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ عباس قوچانى اطراف شان بودند.
👈 در اينجا نكته قابل توجهى را بايد متذكر شوم: قبل از ملاقات با آقاى قاضى قدس سره يكى از اساتيد كه نزد او درس مى خواندم همين كه متوجه شد مى خواهم خدمت ايشان مشرف شوم خيلى سعى كرد كه بنده را از ملاقات با آن مرحوم منصرف كند. و از مطالب باز دارنده اى كه مى گفت، يكى اين بود كه #اينها_سواد_ندارند و مراجعه به اشخاص بى سواد صحيح نيست. اين كلام باعث عقده اى شد كه اثرش اندكى در دلم باقى مانده بود.
🔶آن مرد خدا - كه رحمت بى پايان حق بر روح پاكش باد - با اينكه در حال احتضار بود و نفس در گلو و سينه اش صدا مى كرد، كأنّ خواست اين عقده را از دل من برطرف سازد؛ لذا در حالى كه چشم هاى شريفش روى هم بود به جناب آقاى قوچانى امر فرمود تا كتاب علمى بسيار مشكلى را كه نام آن در خاطرم نيست و عبارات و لغات پيچيده و سختى داشت بخواند و با اينكه در آن وقت ادبيات حقير نسبتا خوب بود و اكثر عبارات عربى را مى فهميدم براى بنده اصلاً مفهوم نمى شد.
🔶جناب قوچانى در حالى كه همه ى حضار به استثناى حقير از فضلاى حوزه بودند با صداى بلند مشغول قرائت شدند و به محض اينكه عبارتى را غلط مى خواندند، جناب قاضى (قدس سره) در حالى كه گاهى صداى خُرخُر از ايشان شنيده مى شد كه علامت خواب يا نزع بود، فورا غلط ايشان را متذكر شده، مى فرمود: «شيخ عباس! اين طور بخوان.»
⛔️ بنده متوجه شدم گويا ايشان به من مى فهمانند كه گرچه سواد بدون تقوا و معرفت ارزشى ندارد، امّا آن شخص كه به تو گفت قاضى بى سواد است، اشتباه كرده است.
📚 سفینة الصادقین
📌کانال معرفتی آوای ملکوت
✅ @avayemalakut
💥 #انک_لعلی_خلق_عظیم
💠 جوانمردی و اخلاق کریمانۀ پیامبر اسلام(صلّی الله علیه وآله)،
فرزندان حاتم طائی را به اسلام خواند؛
حاتم طائی پیش از اسلام در حال شرک مرده بود و پسر او «عُدَیّ بن حاتم طائی» زعیم قبیلۀ «بنی طَیّ» بود.
وقتی لشکریان اسلام در عهد پیغمبر اکرم به قبیلۀ بنی طیّ رسیدند، عدیّ دید توان مقاومت ندارد لذا به شام فرار کرد.
خواهر او «سَفّانة» دختر حاتم طائی اسیر شد و او را به مدینه بردند.
پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) او را به عنوان دختر حاتم طائی اِکرام و احترام کرد. حتی در نقل است که پیغمبر ردای خود را درآورد و بر زمین پهن کرد که دختر حاتم طائی روی خاک زمین ننشیند.
همین اخلاق کریمۀ پیغمبر موجب جلب او به اسلام شد و چون مسلمان شد پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) او را آزاد کرد.
وقتی او به قبیلهاش برگشت برادرش عدیّ هم از شام به قبیله برگشت و وقتی خواهر، این اخلاق پیامبر را برای برادر نقل کرد موجب گرایش او به اسلام شد.
عدیّ روانه مدینه شد که به دست خودِ پیغمبر مسلمان شود. عدیّ بن حاتم نیز با اکرام و گشادهرویی پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) روبرو شد و بدین ترتیب او هم مسلمان شد.
عُدَیّ در ماجرای جمل، وفاداری خویش به خاندان پیغمبر را نشان داد؛ وقتی خبر به او رسید که امیر المؤمنین(علیه السلام) در حال روانه شدن به طرف بصره است عدیّ با آن عده از قبیلهاش که توان رفتن به بصره را داشتند در رکاب امیرالمؤمنین حاضر شد.
📓 مجموعۀ مصاحبهها: ٤٥٢.
https://t.me/Yusufi_Gharawi
📌کانال معرفتی آوای ملکوت
✅ @avayemalakut
💥 #إنك_لعلى_خلق_عظيم
💠 جلوههایی از مکارم اخلاق پیامبر اكرم
✅ سخاوت و حِلم
یکی از بزرگواریهای پیامبر اسلام، بخشش همراه با بردباری بود.
روزی عربی بیابانی نزد پیامبر آمد و ردای حضرت را به گونهای بر گردن حضرت کشید که اثر آن بر گردن حضرت ماند، و با خطابِ «یا محمد» و بدون لقب «رسول الله» به حضرت گفت: ای محمد! از اموال الهی که در اختیار داری به من نیز سهمی بده!
حضرت متوجه او شد، لبخندی زد و دستور داد اموالی به او دادند.
♦️جابر بن عبدالله انصاری نقل میکند پیامبر اسلام هرگز در برابر درخواست مردم «نه» نگفت. روزی پیامبر نزد جامهفروشی آمد و از او پیراهنی به چهار درهم خرید و آن را پوشید و بیرون رفت.
در راه مردی از انصار به او برخورد و گفت: ای رسول خدا پیراهنی نیاز دارم، خداوند از لباسهای بهشتی بر تو بپوشاند. (گویا دید که پیراهن حضرت تازه است.)
حضرت پیراهن را از تن بیرون آورد و به آن مرد پوشاند و نزد جامهفروش بازگشت و پیراهن دیگری به چهار درهم خرید. و از ده درهمی که داشت دو درهم برایش باقی ماند.
👈در راه به کنیزکی گریان برخورد. علت گریه را از او پرسید کنیزک گفت: کسان من دو درهم به من سپرده بودند که مقداری آرد برایشان تهیه کنم، درهمها را گم کردم.
پیامبر آن دو درهم باقیمانده را به او داد.
کنیزک گفت: میترسم اگر بروم مرا تنبیه کنند. رسول خدا او را همراهی کرد.
به خانه که رسیدند حضرت به اهل خانه سلام کرد. آنها صدای حضرت را شناختند اما پاسخ ندادند. بار دوم و سپس بار سوم هم سلام کرد آنگاه سلامش را پاسخ گفتند.
حضرت به آنها فرمود: مگر شما نخستین سلام مرا نشنیدید؟
گفتند: شنیدیم اما دوست داشتیم با سلامتان بیشتر برای ما سلامتی بخواهید، پدر و مادرمان فدای شما باد بفرمایید چه چیز سبب حضور شما در اینجا شد؟
پیامبر فرمود: به این جهت که کنیزک میترسید او را تنبیه کنید.
صاحب کنیزک گفت: چون شما او را همراهی فرمودید به پاس مقدمتان او را آزاد کردم.
حضرت آنها را به خیر و نیکی و بهشت مژده داد.
و فرمود: خدا در این ده درهم برکت ایجاد کرد؛ بر پیامبرش و مردی از انصار پیراهن پوشاند و بردهای را آزاد کرد. خدا را سپاس که این نعمت را به ما ارزانی داشت.
✅ عفو و گذشت
آن حضرت به عفو و گذشت زبانزد بود.
ایشان، وحشی -قاتل عمویش حمزه- را بخشید.
از خیانت زن یهودی که گوسفند بریانی مسمومی نزد آن حضرت آورده بود گذشت.
ابوسفیان که منشاء جنگهای متعددی علیه آن حضرت شده بود را بخشید، و ورود به خانه او را «امان» برای مشرکین مکه قرار داد.
از قریش که تمام توان خود را در تکذیب و جنگ با آن حضرت به کار گرفته بودند چشم پوشید، و برایشان دعا کرد. در حالی که در اوج قدرت و عزت و سربلندی قرار داشت و میتوانست به گونهای دیگر رفتار کند.
فرمود: «خدایا قوم من افرادی نادانند آنها را هدایت فرما». و سپس فرمود: «اکنون آزادید و میتوانید بروید». و در این فرموده بالاترین درجه مهربانی و عطوفتش را نشان داد.
♦️از عایشه نقل شده که رسول خدا هرگز از کسی که به او بیادبی میکرد انتقام نمیگرفت مگر جایی که به احکام الهی بیحرمتی میشد.
از عبدالله بن عَمرو انصاری -پدر جابر-، روایت شده هر گناهکار و مجرمی که نزد حضرت میآرودند اگر گناهش به مرز اجرای حد الهی نمیرسید آن بزرگوار وی را میبخشید.
انس بن مالک، دربان و خادم آن حضرت میگوید ده سال افتخار خدمتگذاری آن حضرت را داشتم حتی به من «اُف» نگفت. و در مورد کاری که انجام داده بودم هرگز نفرمود چرا انجام دادی، و در مورد کارهایی که انجام نداده بودم هرگز نفرمود چرا انجام ندادی.
شایان توجه است که این بزرگواری حضرت با خادمش علاوه بر آنکه نشانگر عفو و گذشت آن حضرت است، ارج و احترام ایشان نسبت به شخصیت انسانی افراد را نیز میرساند.
✅ فروتنی و حیاء
از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که هرگاه چیزی از رسول خدا درخواست میشد و میخواست آن را انجام دهد میفرمود: «آری»، و اگر نمیخواست انجام دهد سکوت میکرد و هرگز در مورد چیزی «نه» نگفت.
از یحیی بن اُبَیّ نقل شده که پیامبر فرمود: «من مانند بندگان خدا غذا میخورم و مانند آنها مینشینم، زیرا من تنها بندهای از بندگان خدایم».
روزی پیامبر خواست با مردی سخن بگوید آن شخص از هیبت و شکوه حضرت بر خورد لرزید.
پیامبر فرمود: آرام باش، من پادشاه نیستم که از من میترسی، من فرزند زنی هستم که غذایش گوشت خشکیده بود.
(در آن زمان چون وسایل نگهداری گوشت فراهم نبود گوشتها را جهت نگهداری در آفتاب میخشکاندند.)
پیامبر با یاران خود مزاح میکرد، بدون آنکه ناروایی گفته شود.
در ساختن مسجد و کندن خندق اطراف مدینه با یارانش همکاری میکرد.
پیامبر اسلام با آنکه سرآمد خردمندان بود اما با دیگران مشورت مینمود.
📓 مجموعۀ مصاحبهها: ٢٥٣ - ٢٥٦.
https://t.me/Yusufi_Gharawi
📌کانال معرفتی آوای ملکوت
✅ @avayemalakut