فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
برای داشتن هر چیز ارزشمندی
در زندگی باید هزینه کرد؛
اما خندیدن و شاد بودن
ارزشمندترین اتفاق در زندگی است
که هزینه ای ندارد.
پس بخند و شاد باش،
بذار غصههات دق کنن رفیق.
عصرتون زیبا و دلپذیر عزیزان 🌺
✨ @avayeqoqnus ✨
🌿🍁🍂🌿
در خودم گم شده بودم تو صدایم کردی
عاشقم کردی و کشتی و رهایم کردی
عشق پیش از تو فقط دلهره ای زیبا بود
حس بیداری اگر بود ولی رویا بود
در هوای تو نفس تنگ شود باکی نیست
آسمان گر چه زمینگیر شود خاکی نیست
زهر در جام بریزی به عطش مینوشم
جامهای را که به آتش بکشی میپوشم
آن که در راه تو رفته ست کجا برگشته
عاشقی کرده اگر با تو چرا برگشته
چشم تو باده ترین جامِ حلالیست که هست
در مقامی که همان حال محالیست که هست
پَرِ من سوخت کنار تو و پرواز شدم
عَجز بودم تو مرا کُشتی و اِعجاز شدم
گفتنی نیست فنایی که سر آغاز بقاست
دیدنی هست بقایی که سرانجام فناست
#افشین_یداللهی
✨ @avayeqoqnus ✨
salar.aghili.hale.mahal(320).mp3
9.43M
.
🎼 آهنگ "حال محال"
🎙 با صدای سالار عقیلی
✍ شعر از زنده یاد افشین یداللهی
#آهنگ
#افشین_یداللهی
#سالار_عقیلی
✨ @avayeqoqnus ✨
.
قلبم را به خدا میسپارم
چون میدانم بدون حکمت او
برگی از درخت نمیافتد. 🍁
#خدا
✨ @avayeqoqnus ✨
.
🟢 آرزو کنیم حالِ همه خوب باشد
خیابان، پر باشد از عابرانِ سر خوشی
که نه غصه ای برایِ خوردن دارند،
نه مشکلی برایِ حل نشدن،
نه دلیلی برای گوشه گیری و تنها بودن.
🟠 عابرانی که سرخوش و آسوده
از کنارِ هم عبور می کنند
مردانی که ناچار نیستند
تا دیر وقت کار کنند،
🔵 زنانی که در سکوتشان اشک نمی ریزند،
و کودکانی که از ته دلشان می خندند …
🟣 آرزو کنیم حالِ همه خوب باشد
به خوبیِ عطرِ یاسِ کوچه باغ های قدیمی
به خوبیِ دو روز مانده به عیدِ زمانِ کودکی
🟡 و به خوبیِ همان روزی که آرامش و
عشق؛ به خیابان های این شهر برگردد. 🌸
#دلنوشته
#نرگس_صرافیان_طوفان
✨ @avayeqoqnus ✨
.
سحر، کرشمهی صبحم بشارتی خوش داد
که کس همیشه گرفتار غم نخواهد ماند
صبح بخیر و شادی رفقا 🌞🌹
غم ازتون دورِ دور 🪴
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
🌼 الله تویی وز دلم آگاه تویی
🍀 درمانده منم دلیل هر راه تویی
🌼 گر مورچهای دم زند اندر تک چاه
🍀 آگه ز دم مورچه در چاه تویی
#خدا
#ابوسعیداباالخیر
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
📜 حکایت مرد خسیس و پسر خسیسترش !
شخصی به مهمانی دوست خسیسی رفت.
به محض این که مهمان وارد شد میزبان پسرش را صدا زد و گفت: پسرم امروز مهمان عزیزی داریم، برو و نیم کیلو از بهترین گوشتی که در بازار است برای او بخر.
پسر رفت و بعد از ساعتی دست خالی بازگشت.
پدر از او پرسید: پس گوشت چه شد؟!
پسر گفت: به نزد قصاب رفتم و به او گفتم از بهترین گوشتی که در مغازه داری به ما بده، قصاب گفت: گوشتی به تو خواهم داد که مانند کره باشد.
با خودم گفتم اگر این طور است پس چرا به جای گوشت کره نخرم، پس به نزد بقال رفتم و به او گفتم: از بهترین کره ای که داری به ما بده.
او گفت: کره ای به تو خواهم داد که مثل شیره ی انگور باشد.
با خود گفتم اگر این طور است چرا به جای کره شیره ی انگور نخرم؛ پس به قصد خرید آن وارد دکان شدم و گفتم از بهترین شیره ی انگورت به ما بده.
او گفت: شیره ای به تو خواهم داد که چون آب صاف و زلال باشد، با خود گفتم اگر این طور است چرا به خانه نروم، زیرا که ما در خانه به قدر کفایت آب داریم!!
این گونه بود که دست خالی برگشتم.
پدر گفت: چه پسر زرنگ و باهوشی هستی؛ اما یک چیز را از دست دادی، آنقدر از این مغازه به آن مغازه رفتی که کفشت مستهلک شد.
پسر گفت: نه پدر، کفش های مهمان را پوشیده بودم!! 😲😀
#حکایت
#حکایت_طنز
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
▪️ من با که گویم
▫️ این که بهارم خزان شده
▪️ ماهم به خاک تیره غربت
▫️ نهان شده
▪️ بانوی بی نشان
▫️ که به هرسو نشان ز اوست
▪️ رفت از بَرَم
▫️ به قامتِ همچون کمان شده
شهادت مظلومانه خانم فاطمه زهرا (س) تسلیت باد 🙏🥀
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
@avayeqoqnus 🖤