حال شبهای مرا همچو منی داند
و بس
تو چه دانی که شبِ سوختگان
چون گذرد... 🕊💔
#رضیالدین_نیشابوری
✨@avayeqoqnus✨
تازگی ها ، در برابر بی مهری آدم ها
هیچ نمی گویم !
سکوت و سکوت و سکوت ...
انگار که لال شده باشم ؛
شاید هم کور و کر !
دیگر نه انرژی توضیح دادن دارم
و نه حتی حوصله اش را ...
می دانی ؟ دیر دریافتم که مسئول طرز
فکر آدم ها نیستم ...
بگذار هرکه هرچه خواست بگوید !
چه اهمیتی دارد؟
من در لاک خود راحت ترم ...
آن جا می شود آرام و بی دغدغه ،
زندگی کرد...
#فروغ_فرخزاد
✨@avayeqoqnus✨
صبور باش رفیق
اتفاقهای خوب به زمان نیاز دارن...
صبح بخیر و بمهر 🌞🌸
✨@avayeqoqnus✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در هیاهوی روزگار اگر آرامیم
دلمان به خدا گرم است...
خدایا شکرت
برای حضور پرمهرت 🙏🌺
#خدا
✨@avayeqoqnus✨
🔸 دزدی تنها گناه غیر قابل بخشيدن بود و وجه مشترک تمام گناهان.
🔹 وقتی کسی را میکشی، یک جان را
میدزدی.
🔸 حق یک زن را به داشتن شوهر میدزدی، از فرزند او یک پدر میدزدی.
🔹 وقتی دروغ میگویی، حق دانستنِ
حقیقت را از کسی میدزدی.
🔸 وقتی تقلب میکنی، عدالت را میدزدی.
🔹 عملی پستتر از دزدی نیست.
📚 بادبادک باز
✍ خالد حسینی
#بریده_کتاب
✨@avayeqoqnus✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
به من گفتی که جورِ من
نهان میدار از مردم
تو هم نوعی جفا میکن
که بتوان داشت پنهانش 🍂
#هاتف_اصفهانی
✨ @avayeqoqnus ✨
🍂🌼🍂
📜 #حکایت_آموزنده
در سال قحطی ، عارفی غلامی را دید که شادمان بود.
پرسید: چطور در چنین وضعی شادی می کنی؟
گفت : من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد و تا وقتی برای او کار می کنم روزی مرا می دهد.
عارف گفت : از خودم شرم دارم که یک غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمیدهد و من «خدایی» دارم که مالک تمام دنیاست و نگران روزی خود هستم.
#حکایت
✨ @avayeqoqnus ✨
در سخن مخفی شدم
مانند بو در برگ گل 🍃
میل دیدن هر که دارد
در سخن بیند مرا 🌸
#زیب_النسا
✨ @avayeqoqnus ✨
هیچوقت نباید به دنبال خوشبختی کامل
بود.
غیر ممکن است بتوان کسی را در این دنیا
پیدا کرد که صد در صد خوشبخت باشد.
باید به زیباییهای کوچک زندگی بسنده
کرده و آنها را در کنار هم چید، درست
مثل یک جاده.
در آن صورت است که وقتی برگردی و
پشت سرت را نگاه کنی، میبینی چه
مسیر طولانیای را به سمت خوشبختی
طی کردهای.
📚 کمی قبل از خوشبختی
✍ انیس لودیگ
#بریده_کتاب
✨@avayeqoqnus✨
شبی که باران شدیدی میبارید،
پرویز شاپور از احمد شاملو پرسید: چرا اینقدر عجله داری؟!
شاملو گفت: میترسم به آخرین اتوبوس نرسم.
شاپور گفت: من میرسونمت.
شاملو پرسید : مگه ماشین داری؟
شاپور گفت: نه، اما چتر دارم!
دوست واقعی کسی است که یاری رسان
باشد حتی اگر دقیقا چیزی که شما
میخواهید را نداشته باشد.
✨@avayeqoqnus✨